علیرضا طالب زاده
مقدمه: کاربست نتایج تحقیقات و یافتههای علمی و استفاده از نظرات متخصصان و طرحهای کارشناسی شده و مشورت گرفتن از آنها در ایران محلی از اعراب ندارد به طوری که معمولا توسعه پایدار و مسایل زیست محیطی در اجرای طرحها در اولویت قرار نمیگیرد و معمولا پارامترهایی مانند مصلحت، خودنمایی، امنیت، تامین منافع گروهی خاص و مقاصد تبلیغاتی بر صبغه علمی طرحها میچربد. اجرای سد گتوند در خوزستان، احداث پل و راه میان گذر دریاچه ارومیه، تبدیل زمینهای دیم به آبی و کشت بیرویه میوه هایی مانند هندوانه و سیب با مصرف بالای آب مثالهای چندی از این نوع طرحها هستند که با بودجههای کلان اجرا شده و با گذشت زمان اشکالات آنها به خوبی خود را نشان داده است. بیکاری، سوء مدیریت و فقدان دانش کافی هم مزید بر علت شده است.
این روزها صف کامیونهای بیشمار هندوانه در جادهها و شهرهای کشور با قیمت ناچیز و مازاد بر مصرف منظره دردآوری را رقم زده است. شاید فرصت خوبی است که روی این سوال که آب مصرفی هر هندوانه و قیمت تمام شده آن چه قدر میباشد اندکی تامل کنیم. بحران آب در سالهای اخیر در ایران که جزو کشورهای کم آب با میانگین باران پایینتر است بیشتر مورد توجه قرار گرفته است و هر چه زمان میگذرد این مشکل حادتر میشود و دولت مردان بیشتر توجه خود را به این مساله معطوف میکنند.
نشريه گاردین انگليس اخيرا نگاهی داشت به مساله آب در ایران و طرحهای عظیم انتقال آب به مناطق کم آب و بیآب.ترجمه این گزارش را که توسط دو پژوهشگر ایرانی بنامهای علی میرچی استاد دانشگاه تگزاس و کاوه مدنی از امپریال کالج لندن به رشته تحریر درآمده است در زیر میخوانید:
طرحهای انتقال حجم عظیمی از آب راه حلی برای مشکل فزاینده خشکسالی در ایران نیست. ایده بزرگ رفع کمبود آب برای دهها میلیون نفر از ساکنان شهرهای بیایانی در مرکز ایران که نگران خشکسالی هستند خوشایند به نظر میرسد. پروژههای بلندپروازانه انتقال آب آماده شدهاند تا پاسخی باشد به درخواست پرزیدنت روحانی. این دو پروژه معروف انتقال آب تصفیه شده (نمک زدایی شده) از دریای خزر و خلیج فارس و دریای عمان به فلات مرکزی ایران خواهد بود.
محمدرضا خباز استاندار سمنان، استانی بین خط ساحلی پوشیده از جنگلهای دریای خزر و کویر مرکزی، طرفدار سرسخت پروژه انتقال آب دریای خزر به عنوان یک راه حل دائمی میباشد. او در ماه گذشت گفت که گزینه دیگری برای پاسخ به تقاضای آب در ایران و انتقال آب به بیابان مرکزی که استان سمنان هم در این محدوده قرار دارد نیست. پروژه دریای خزر در سال 1391 در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد کلید خورد. وقتی روحانی در سال 1392 رییس جمهور شد نگرانیهای سازمان حفاظت محیط زیست باعث شد که پروژه بایگانی شود. اما این پروژه حالا دوباره روی میز قرار گرفته و در مرحله طراحی است.
یک خط لوله زیرزمینی به طول 460 کیلومتری کشیده میشود که در مسیر خود دارای ایستگاههای پمپاژ خواهد بود که آب را تا ارتفاع 2000 متر از روی کوههای البرز عبور میدهد. آب تا قم، کاشان و اصفهان خواهد رسید و به سمت شرق به طرف خراسان ادامه خواهد یافت. موافقان طرح میگویند که این طرح از سهمیهبندی آب شهرها جلوگیری کرده و کمبود حاد آب را که خطر وارد شدن خسارات شدید به جوامع متزلزل کشاورزی و تخریب اکوسیستم را در پی دارد رفع خواهد کرد.
انتقال آب از خلیج فارس و دریای عمان حتی بیشتر از پروژه قبلی بلندپروازانه است، چرا که هدفش تامین آب آشامیدنی برای 47 میلیون نفر در 16 استان کشور میباشد. در اسفند 1394 روحانی اعلام کرد که بودجهای برابر با 400 میلیون دلار (4000 میلیارد تومان) اعتبار برای شروع طرح در دستور کار دولت است. حمیدرضا جانباز مدیر عامل شرکت مهندسی آب و فاضلاب کشور که نهادی دولتی است به تشریح طرح پرداخته است. او اعلام کرده است که طرح شامل چند زیر پروژه میباشد که در مراحل متفاوتی هستند. بیشتر آنها هنوز در مرحله طراحی است اما برای بعضی طرحها مانند انتقال آب از دریای عمان به بخش شمالی سیستان بلوچستان کارهای مقدماتی انجام گرفته است.
اما زمانی که ساخت و ساز شروع میشود یک سوال ساده همچنان باقی میماند. آیا پمپاژ آب نمک زدایی شده از صدها کیلومتر دورتر برای تامین آب کلان شهرهای بیآب و زمینهای خشک کشاورزی با اصول توسعه پایدار و مسایل زیست محیطی سازگاری دارد؟ کارشناسان آب و منابع طبیعی کشور پاسخشان به این سوال منفی است. آنها هم به دلایل اقتصادی و هم به دلایل زیست محیطی به این طرح اعتراض دارند. بعضی فعالان محیط زیست و استادان دانشگاه به خاطر پیامدهای احتمالی آن که شامل جنگل زدایی و از بین رفتن زیستگاه و تنوع زیستی گونهها در جنگلهای شمال، استپ و اکوسیستم ارتفاعات البرز، و در خود دریای خزر خواهان متوقف شدن طرح هستند. این کارشناسان نگران هستند که اقدام ایران ممکن است بدعت و حقی برای چهار کشور همجوار دریای خزر یعنی آذربایجان، قزاقستان، روسیه وترکمنستان نیز ایجاد کند.
بعضی از مخالفان پروژه انتقال آب، آن را با اصل 50 قانون اساسی که «حفاظت محیط زیست را وظیفهای عمومی تلقی کرده و فعالیتهای اقتصادی و غیر آن را که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیر قابل جبران آن ملازمه پیدا کند، ممنوع میکند» مغایر میدانند. دوعامل مقابل هم یعنی مدیریت آب و توسعه پایدار با در نظر گرفتن مسایل زیست محیطی چیز جدیدی نیستند اما تضاد بین این دو در حال افزایش است. کمبود آب نتیجه برآیند رشد سریع جمعیت، توزیع نامناسب مکانی جمعیت، کشاورزی ناکارآمد، سوء مدیریت و عطش و شتابزدگی برای توسعه است.
تنها با 250 میلی متر باران سالانه که از یک سوم میانگین جهانی پایینتر است ایران کشوری بیایانی و خشک محسوب میشود. طی دههها وسوسه راه حلهای عمرانی عرضه محور و عظیم مانند سدسازی و کانالهای انتقال آب برای تامین آب همواره وجود داشته است. اما ایران باید تا حالا یاد گرفته باشد که انتقال آب از حوزههای داخلی برای مسیرهای طولانی راه حل همه مشکلات نیست. انحراف رشتهای از شعبات غربی رود کارون در طول چند دهه جریان طبیعی زاینده رود که یک منبع آب سطحی برای یک پایگاه اقتصادی-اجتماعی در مرکز ایران است را دو برابر و حتی بیشتر کرد اما در عوض باعث توسعه لجام گسیخته شد و مردم را تشویق به مهاجرت به این مناطق کرد.
عواقب و پیامدهای کمبود آب تنها چند سال بعد از اتمام پروژه خود را دوباره نشان داد، درست زمانی که مسیر باتلاق گاوخونی با کمبود و ناکافی بودن جریان آب برای حفظ زیستگاههای آبی گونهها مواجه شد. به طور کلی پروژههای زاینده رود به جای اینکه وضعیت را بهتر کند باعث بدتر شدن اوضاع شد. راه حلهای عرضه محور که زمانی غرور هر ایرانی را برمی انگیخت حالا به عنوان علت اصلی تخریب محیط زیست قلمداد میشود که به صورت خشک شدن دریاچه ارومیه، بزرگترین دریاچه شور خاورمیانه، و در ریزگردها و طوفانهای غبار در غرب و شمال غرب کشور خود را به خوبی نشان داد.
همچنین کم شدن منابع آبهای زیرزمینی علامت روشنی است از رعایت نکردن عوامل زیست محیطی و مدیریت ناپایدار و ناتوانی ملی که باعث شده برداشت و استفاده از آب بر پر شدن طبیعی سفرههای زیر زمینی پیشی بگیرد. حجم و وسعت پروژههای انتقال آبی که برنامه ریزی شده به این معنی میتواند باشد که هر نوع محاسبه اشتباه میتواند صدمات عمیق و دائمی بر جا بگذارد.
شکستها و اشتباهات گذشته باعث شده که به این پروژهها با دیده شک وتردید نگریسته شود. سد گتوند، سدی در استان خوزستان روی بستری از نمک احداث شده که باعث شده آب در مخزن سد شور و غیر قابل استفاده شود: فاز برنامه ریزی طرح قادر نبود تشخیص دهد که زمین شناسی منطقه اجازه ذخیره آب مناسب برای آبیاری را نمیدهد. اینها مسایل و فشارهای پیچیده واقعی هستند که بر دوش دولت است تا آب آشامیدنی را تامین و کشاورزی و صنعت را در استانهای مرکزی توسعه دهد. در سطح جهانی دولت هایی مانند چین و برزیل دنبال راه حل هایی بر اساس انتقال آب هستند.
اما هنوز امکانش هست که بتوان استراتژیهای چندی از مدیریت آب را برای رهایی از کمبود آن اجرا کرد قبل از اینکه کشور را با پروژههای پرخرج فلج کنیم. این استراتژیها شامل قیمت گذاری مناسب آب، پاداش هایی برای حفظ، بهبود تکنولوژی و کارهای کشاورزی، مهار و ذخیره آب بارانهای سیل آسا، کاهش نشت و هرزرفت در شبکههای توزیع قدیم و فرسوده، محدود کردن برداشت از آبهای زیرزمینی و بازیافت آب فاضلاب است. آنتقال آب تصفیه شده (نمک زدایی شده) در حوزههای آب داخلی گزینهای ناخوشایند است و باید از آن تنها به عنوان آخرین راه چاره استفاده شود.
منبع: http: //www. theguardian. com/world/2016/may/09/iran-desalination-water