رضا صادقیان
گروه جامعه: رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی در آخرین اظهارات خود گفته است: «بررسیهای ۱۰ سال گذشته نشان میدهد بیش از ۲۸۰ هزار نفر در حوادث رانندگی کشور جان خود را از دست دادهاند.» همین آمار را مقایسه کنید با آمار شهدای جنگ تحمیلی که براساس منابع متعدد تقریبا 230 هزار نفر عنوان شده است. به عبارتی سادهتر، میزان تلفات انسانی ما طی ده سال اخیر با توجه به نبود بحرانهای پرهزینه و انسانی و برقرار نبودن شرایط اضطراری و جنگ شمار کشتهشدگان در حوادث رانندگی بیش از دوران جنگ تحمیلی هشت ساله کشور بوده است. در همین باره، شمار رو به افزایش کشتهشدگان حوادث رانندگی طی 10 سال اخیر چند مورد به نظر میرسد که در پی خواهد آمد.
یک: آییننامه اجرایی آموزشگاههای رانندگی در روزهای پایانی سال 83 و توسط هیات وزیران با استناد به اصل یکصد و سی و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی و با توجه به مصوبه شورای انقلاب به تصویب رسید. دولت وقت در پی اجرایی کردن برنامههایی برای برون رفت از اقتصاد دولتی و گشودن فضای بیشتر برای فعالیت بخش خصوصی شماری از اقداماتی که در گذشته بر عهده پلیس راهنمایی و رانندگی بود را به بخش خصوصی و آموزشگاههای رانندگی گذاشت؛ اما در مرحله اجرا و چند مرحلهای شدن صدور گواهینامه رانندگی در سال 92 مجددا تغییراتی در آن آییننامه اجرایی داده شد.
به عنوان مثال؛ در گذشته، آزمون رانندگی توسط نیروهای بازنشسته پلیس راهنمایی و رانندگی گرفته میشد و در مصوبه جدید نیروهای شاغل پلیس جایگزین شدند، بدونتردید تصویب کنندگان آییننامه جدید شیوههای نوین و خطرناک رانندگی شهروندان در خیابانهای شهر را شاهد بوده وترجیح دادهاند از نیروهای شاغل با تجربیات جدید و نه بازنشستگان با تجربیات قدیمی استفاده کنند، به عبارتی شرایط اخذ گواهینامه را با تغییر دادن کارگزار سختتر از گذشته کردند. تجربه افزایش رانندگان جدید در خیابانهای شهرها نشان از آن داشت بخشهایی از آییننامه سال 83 چندان کارآمد نبوده است.
دو: واردات بیرویه خودروهای لوکس طی سالهای 1384 الی 1392 یکی دیگر از شگفتیهای ایران ماست. با افزایش فروش نفت و نشر پول بدون پشتوانه حجم گستردهای از نقدینگی وارد کشور شد. گروههای سیاسی-اقتصادی نزدیک به دولت موفق شدند از قِبل کسب و کارهای انحصاری به یکباره درآمدهای نجومی کسب کرده و زندگی جدیدی برپا کنند در صورتی که شناخت چندانی از الزامات زندگی متفاوت با محوریت پول نداشتند.
این افراد به دلیل نداشتن ایده و تصویر جدید از زندگی اسکناسمحور درآمدهای خود را صرف اموری نمودند که خود را با دیگری براساس غیریت بازتعریف نمایند، غیریتی که ساده فراهم شود، نیاز چندانی به وقت و سرمایهگذاری نداشته باشد و مهمتر آنکه همیشه جلوی چشم دیگران قرار گیرد و به آسانی قابل خرید و یا فروش باشد. خیلی سریع به سوی خرید خودروهایی رهسپار شدن که هیچ شناخت و ارزیابی از توانمندی و سرعت آن وسایل نقلیه نداشتند، بدونتردید شخصی که تصویری دقیق از وسیله کاربردی – در اینجا خودرو- تهیه شده نداشته باشد این ابزار در مدت زمانی کوتاه به وسیلهای خطرناک و کشنده مبدل خواهد شد. شمار روز افزون تصادفات شهری در خیابان و اتوبانهای پایتخت بر اثر سرعت بالا گواهی دهنده همین روایت است. اتومبیلهایی که برای رانندگان حرفهای ساخته شده در دست جوانان پرشور به غیر از به ارمغان آوردن حادثههای خونین و عزادار کردن خانوادهها حامل هیچ رویداد دیگری نبوده است.
سه: پلیس راهنمایی و رانندگی تلاش میکند با نصب دوربینهای کنترل سرعت و برقرار ساختن پستهای موقت و متعدد جادهای از میزان تخلفات رانندگی بکاهد، ولی تاکنون موفق نشده است. چنانچه با همین سیاست پیش برویم از حوادث جادهای و شهری کاسته میشود ولی آنقدر نیست که بتوان امیدی به بهبود اوضاع داشت و شاهد کشتههای کمتر در جادهها بود. آشنا نبودن رانندگان جدید به جادههای پرحادثه کشور و انجام دادن حرکات خطرناک و حادثهساز در طول مسیر باعث شده تا شاهد حوادث بیشتری باشیم. گویا رانندگان خودروها یادشان میرود در حال طی کردن مسیر و رفتن به مکانی جدید هستند، فراموش میکنند برای مسافرت در حال رانندگی میباشند و تمام توانایی داشته و نداشته خویش را صرف رسیدن زودتر میکنند، رسیدنهایی که گاه به هرگز نرسیدن ختم شده است.
کافی است رانندگان بحرانساز و قانونشکن اندکی به تاخیرها و وقفههای همیشه موجود در سیستم اداری کشور فکر کنند، وقفههای چندماهه را برای کوچکترین کارهای اداری به یاد بیاورند، آنوقت لازم نیست با قدرت بیشتر پای خویش را روی پدال گاز بفشارند. فرض کنیم چند دقیقه و چند ساعتی زودتر به مقصد رسیدیم، دنیای پیرامون ما (خصوصا سیستم اداری) آنقدر با آهستگی و پیوستگی در حرکت است که سرعت بالای ما ناچیزترین تاثیری در حرکت نخواهد داشت.
چهار: میزان جریمههای فعلی برای قانونشکنان حادثهساز بسیار ناچیز است، اصلا مبلغی به حساب نمیآید. جریمه 100 الی 300 هزار تومانی برای رانندهای که جان 5 شهروند را به هیچ میانگارد جریمه به حساب نمیآید، حتی صدقه هم نیست. توقیف چند روزه خودرو نیز راهکار مناسبی نیست. بدونتردید مالکان خودروهای گران قیمت، از منظر تامین هزینههای مالی زندگی در حلقه انسانهای متمول قرار دارند، میزان جریمههای رانندگی و فرستادن خودرو متخلف برای کسی که چندین خودرو در پاركینگ منزل دارد اساسا مهم به نظر نمیآید. وقتی هزینه و پرداخت برگ جریمه به عنوان پول خُرد و صدقهسری دوستان و همسفرهها بیان گردد هیچکدام از جریمهها چاره کار نخواهند بود.
تاثیر نداشتن این جریمهها را میتوان در تصویر منتشر شده توسط فرد ثروتمندی در فضای مجازی مشاهده کرد که لیست جریمههای پی در پیاش را به عنوان فعلی اعجابانگیز نشر میدهد و عدهای برای اعمال خلاف وی هورا میکشند. با این وضعیت نمیتوان امیدی به بهبود شرایط داشت. شاید چاره کار افزایش هزینههای جریمه براساس قیمت تمام شده خودروها باشد، سیاستی که شرکتهای بیمه در هنگام بیمه کردن خودرو انجام میدهند. از طرفی دیگر بر چه اساسی انجام هرگونه حرکت حادثهساز میبایست به جریمه خودرو و رفتن به پاركینگ ختم گردد؟ در صورتی که رانندهای چندین بار مرتکب این عمل شده شاید نیاز باشد به مدت چند سال چنین فردی اجازه خرید اتومبیل و دریافت پلاک را نداشته باشد.
کلام پایانی: میزان روز افزون حادثههای رانندگی طی 10 سال اخیر ما را با واقعیتی تلخ روبرو میسازد. ما از جنگی خانمانسوز به دست صدام-صدامیان جانی رها شدیم و با سرعتی باورنکردنی به دامان جنگی دگر فرو افتادهایم. اینبار دشمن روبروی ما نیست، خبری از خاكریزها نیست، قرار نیست نقطهای را مورد هدف قرار دهیم و حواسمان به پاتکهای دشمن بیرحم باشد. با خودروها و شیوه رانندگی خاص خودمان به جنگ خود، دیگری و خانوادههایمان رفتهایم. گویا از اتومبیلهای جدید و قدیمی به عنوان ارابههای مرگ استفاده میکنیم تا شمار کشته شدگان را افزایش دهیم، در لحظهای فاجعهبار جایمان را با گلادیاتورها عوض میکنیم. وقتی شمار کشته شدگان حوادث رانندگی طی یک دهه اخیر 280 هزار نفر عنوان گردد این تلفات را هیچ چیزی نمیتوان نام گذاشت جزء جنگ دائم شهروندان خودروسوار با یکدیگر!