به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۱۰ - ۱۴:۲۶
 
۱۲
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۳ ساعت ۱۳:۴۵
کد مطلب : ۱۱۶۶۳۵

اصلاحات و انتخابات بهار 96

اصلاحات و انتخابات بهار 96
ابوالحسن شاکری رحیمی

گروه مقالات: بسیاری آن را شبیه انقلاب می‌دانستند. بعضی به عنوان یک شکست آرزوها و عده‌ای تولد یک گفتمان. هیچ تحلیلگری نمی‌توانست و نمی‌تواند منکر تاثیر دوم اصلاحات در همه اشکال زندگی ایرانیان شود. پافشاری بر مطالبات آزادی خواهانه، دفاع از حقوق مسلم ملت، تشکیل گروه‌ها و نهادهای مختلف مردمی، ثبات در روابط بین المللی همه و همه نقاط درخشانی هستند که در کارنامه‌ی هیچ دولت دیگری در ایران معاصر یافت نمی‌شود. اما پرسش بزرگی که در ذهن همه‌ی دلبستگان به اصلاحات هیچ گاه رنگ نمی‌بازد این است چرا پس از هشت سال اصلاحات، مردی روی کار آمد که هیچ اعتقادی به شعارها و خواست‌های اصلاح طلبانه نداشت؟ چگونه مردی بی‌نشان توانست چهره‌های بزرگ اصلاحات را مقهور خویش کند؟

پاسخ این پرسش را باید در عملکرد خود یافت. دولت اصلاحات خود را نماینده طبقه‌ی متوسط تحصیلکرده می دانست و طبیعتا در پی احقاق و ارضاء تمایلات این قشر بود. روزنامه‌ها و چهره‌های بزرگ هر روز از جامعه‌ی مدنی می‌گفتند؛ از آزادی می‌نوشتند و خواستار مشارکت سیاسی همه‌ی مردم بودند. دانشجویان به عنوان خط اول این پیکار خواست هایشان را فریاد می‌کردند و گاه هزینه‌های بزرگی متحمل می‌شدند اما به واقع چه بخشی از کل جامعه درگیر این فضا بودند؟ روشنفکران جامعه همیشه خود را تکثیر می‌کنند و تمایلات خود را به همه‌ی مردم تسری می‌دهند فارغ از آنچه مردم کوچه و خیابان بدان می‌اندیشند.

با نگاهی به آمار اقتصادی دولت هفتم و هشتم به وضوع می‌توان بهبود شرایط معیشت را مشاهده نمود اما مشکل را باید در جای دیگری جستجو کرد. در شرایطی که کنش گران اصلاح طلب نتوانستند دستاوردهای اقتصادی خود را برای مردم تعببین کنند اقشار ضعیف جامعه در هیاهوهای سیاسی خود را فراموش شده و رهاشده دیدند. آن‌ها که نزدیکی‌ای با شعارهای نظریه پردازان حس نمی‌کردند و آن را دعوای از ما بهتران می‌دیدند به راحتی پذیرای مردی شدند که آشکارا جامعه‌ی هدف خود را همین طبقه از جامعه قرار داده بود و با شعارهای پوپولیستی اش توانست اعتماد آنان را جلب کند.

پیروزی‌های مکرر اصلاح طلبان در انتخابات دو دوره‌ی ریاست جمهوری مجلس ششم و شوراهای اول سبب شد که آن‌ها بازی را تمام شده پنداشته و سرخوش از چیرگی بر رقیبان درگیر جدل‌های داخلی فرسایشی شوند. اولین طلیعه‌ی این درگیری‌ها در انتخابات شورای شهر دوم خودنمایی کرد. ظهور احزاب چند نفره‌ و سهم خواهی‌های آنان به‌ اندازه دیگر احزاب از یک طرف و هم چنین درگیری‌های تکنوکرات‌ها از طرف دیگر کار را به جایی رساند که احزاب از دادن لیست مشترک خودداری کردند. این پراکندگی عمیق باعث شد عقبه‌ی مردمی اصلاحات از اختلاف بزرگان سرخورده شده و اصلاح طلبان و جبهه‌ی تحول خواه در انتخاباتی که آزادترین انتخابات تاریخ ایران نام گرفت و از طرفی کم مشارکت‌ترین انتخابات بود شکست مفتضحانه‌ای را متحمل شوند.

از دل چنین شورای شهری، جبهه‌ی آبادگران و احمدی نژاد بیرون آمدند تجربه تلخ این انتخابات نتوانست جبهه اصلاحات را به خود بیاورد و خیلی زود موعد انتخابات ریاست جمهوری 84 از راه رسید. اصلاح طلبان و تحول خواهان که بعضا حاضر نبودند با یکدیگر سر یک میز بنشینند هر کدام نامزدی معرفی کردند. سیدمحمد خاتمی حاضر به حمایت صریح از هیچ نامزدی نشد و هاشمی رفسنجانی هم که در آن زمان به یکی از مغضوبان هواداران اصلاحات بدل شده بود در دور دوم انتخابات نتیجه را به احمدی نزاد واگذار کرد. مردم بالاخره چک سفید امضای خود را از اصلاح طلبان پس گرفتند و نشان دادند تحت هر شرایطی حاظر به حمایت از آن‌ها نیستند. مستی قدرت رقیبان را در نظر اصلاح طلبان بی‌پشتوانه و ضعیف کرده بود.

نداشتن درک درست از قدرت خود و ابزار طرف مقابل همیشه باعث ایجاد اعتماد به نفس کادب و خطا در تحلیل ناصحیح از ابزارهای موجود بود. اصلاح طلبان، کامیابی در انتخابات را شرط کافی برای اصلاح و حرکت به سوی دموکراسی می‌دیدند غافل از این که در سپهر سیاسی ایران جلب اعتماد بازیگران قدرتمند دیگر لازمه باقی ماندن در صحنه‌ی بازی است. از طرف دیگر القای حس حذف شدن در رقیبان اصلاحات و هم چنین حساس نمودن دیگر نهادها به تشکیل جبهه‌ای واحد برای کارشکنی در مسیر دولت و مجلس اصلاح طلب شد. بسیاری از قوانین مصوب و لوایح دولت از جمله لوایح دوقلو در صافی شواری نگهبان گیر کرده و در انتهای کار مجلس ششم روابط این نهادها عملا به بن بستی برگشت ناپذیر رسید. رایزنی‌های پشت پرده نیز به دلیل پای فشاری دو طرف بر مواضع خود نتوانست گره‌ای از این کلاف در هم پیچیده بازکند.

پس از نتیجه نگرفتن از راه قوه مقننه و دولت آغاز پروژه خروج از حاکمیت توسط برخی تئوریسین‌های منتسب به اصلاحات (خصوصا عباس عبدی) آخرین ضربه به اعتماد نیم بند بین طرفین بود. خروج از حاکمیت و بازی کردن نقش اپوزیسیون بودن داشتن پشتوانه‌ی فعال اجتماعی نتیجه‌ای جز ایجاد هزینه‌های اضافی برای فعالان و دورتر شدن هرچه بشتر اصلاح طلبان از دایره قدرت در پی نداشت.
گروه‌هایی نیز که در ابتدای کار فعال‌ترین بخش در بدنه‌ی حرکت اصلاحات بودند هنگامی که با عدم تحقق شعارهای دوم خرداد مواجه شدند و درایت و شهامت لازم را در حلقه‌ی رهبری اصلاحات ندیدند با دلسردی عبور از خاتمی را چاره بیرون آمدن از بن بست یافتند.

اصلاح طلبان سنگرهایی را که با تلاش چندین ساله به دست آورده بودند یکی یکی از دست دادند و امید بهبود در ایستگاه اخر به‌ تراژدی ختم شد. به نظر می‌رسد اصلاحات توانسته است با درس گرفتن از تجربه‌های تلخ خود را بازسازی کند و با خویشتن‌داری بیشتری در مسیر احقاق شعارهایش گام بردارد اما باید دید در دوره‌ی فعلی که موسم بازگشت اصلاح‌طلبان به دایره قدرت است وقایع گذشته تکرار خواهد شد؟ آنان اگر تجربه گران‌سنگ این سالیان معاصر در عرصه سیاست‌ورزی ایران را ملاک و معیار عمل خود قرار دهند در انتخابات بهار 96 حرف نخست را خواهند زد.

ایرانی
Romania
۱۳۹۵/۰۷/۰۳ ۱۴:۰۶
نویسندۀ محترم مقاله ! متوجه اصل مطلب شدیم . منظورت اینه که اصلاح طلب ها نباید مست قدرت بشن و قدرت را به جناح یا فرد دیگری واگذار کنن . بدون اینکه بخواهی همه چیز را لو دادی . فهمیدم که کاندیداتوری آقای دکتر عارف در بهار 96 فقط و فقط برای گرم کردن تنور انتخابات و زیاد کردن رأی آقای روحانی است . یعنی اول ثبت نام میکنه و چند روز یا یک روز مانده به انتخابات انصراف میده . البته خیلی از مردم و قشر تحصیلکرده هم این موضوع را متوجه شده اند و خودشان را معطل دکتر عارف نمیکنن . پس بهتره کاندیدا نشه (343461)