امید پورعزیز
گروه مقالات: همین دو هفته پیش بود که با هزار سلام و صلوات آتش بس شکننده ایی در سوریه حکمفرما شد که شاید کورسوی امیدی در آن به چشم میخورد. ولی متأسفانه در کمال یأس و نومیدی، و شاید فاجعه بارتر از قبل این آتش بس نیز شکسته شد. و مردم رنج کشیده سوریه بیشتر تحت فشار حملات و وحشی گریها قرار گرفتند. مردمانی که در بدویترین شکل ممکن و با حداقل امکانات گذران زندگی میکنند، و گویا دیگر خورشید برایشان طلوع نخواهد کرد. آنها که حتی شب هایشان نیز در نور آتش باران بمبهای خودی و غیر خودی منور میشود، انگار سرنوشت شان با تباهی و سیاهی یکی شده است. البته از همان ابتداء نیز مشخص بود آتش بسی که در حد شعار و ژست سیاسی حاصل شده نه چاره کار است و نه از رنج مردم سوریه خواهد کاست اما اینکه چرا هر روز سوریه بیشتر در این قهقرای انسانی غرق میشود از منظر سیاسی و استراتژیک یک پدیده جدید وتجربهی متفاوتی برای جهان مدرن امروز میباشد.
شاید نمونه چنین جنگهایی در دورانهای گذشته در الجزایر و یا با کمی تعدیل در بوسنی و هرزگوین هم تا حدی قابل مشاهده بوده است، ولی مورد سوریه بقدری پیچیده و بغرنج است که تقریبا جامعه جهانی از حل آن عاجز مانده است. از تجربه چند سال اخیر جنگ در سوریه شاید بتوان به این نتیجه رسید که واقعا نباید هیچ انتظاری از جامعه جهانی، کشورهای متجاوز و قدرتهای بزرگ برای حل بحران سوریه داشت. سوریه به لحاظ موقعیت منطقه ایی، تاریخی و مذهبی کشور منحصر به فردی در جهان میباشد. از طرفی حکومت سوریه دههها به بلوک شرق وابسته بوده و حتی بعد از فروپاشی آن نیز، اتکایش را از دست نداد. همچنین سوریه مدت هاست که در ژست یک کشور عربی نسبتا مدرن و دموکراتیک، در عمل استانداردهای یک سیستم دموکراتیک را نداشته است.
همینطور سوریه در همسایگی یکی از بحرانیترین، حساسترین و پر مداخلهترین مناطق جهان یعنی اسرائیل بعنوان متحد استراتژیک غرب و فلسطین بعنوان آرمان گرایی اعراب و دیگران قرار دارد که اتفاقا سرنوشتش نیز کاملا با این دو گره خورده است. و همچنین سوریه به لحاظ مذهبی و قومی جامعه متکثری است و تا حدودی سعی شده بود تصویر سکولاری از آن حداقل در حد جهان عرب به بیرون نمایانده شود ولی در واقع در لایههای درونی قدرت و حتی نهادهای مدنی آن گزینه مذهب نقش تعیین کننده یی را ایفا میکند.
با توصیفات فوق از کشور سوریه و موارد متعدد دیگری که در مورد این کشور قابل بررسی میباشد، تقریبا بوجود آمدن چنین شرایطی در این کشور اجتناب ناپذیر بوده و بالاخره دیر یا زود باید این اتفاق میافتاد و مردم سوریه یکبار در طول تاریخ باید تکلیف خود را با مملکت شان و جهان خارج روشن میکردند. آنها باید درک کنند که سوریه تنها در صورتی میتواند صلابت و ابهت خویش را بازیابد که، دخالت هر کشور دیگری و یا قدرتهای منطقه ایی و بین المللی و ایدئولوژیها در این کشور از بین برود. هر گونه اتکاء به خارج به ناچار پای نیروهای رقیب آن قدرت را نیز به میان خواهد کشید و باز سوریه میدان تاخت و تاز خارجیها خواهد شد.
مسلما تا وقتی که آمریکا و روسیه بخواهند سوریه را وجه المصالحه خود در بقیه رقابتهای منطقهای شان بکنند این غده چرکین دوباره سر باز خواهد کرد. سوریها متشکل از همه اقوام و ادیان خودشان باید به این نتیجه برسند که برای درمان این سرطان مهلک باید به یک همبستگی مدنی صددردصدی داخلی برسند و هرگونه اتکای مفید و مضر خارجی را کنار بگذارند. و صرفا به پشتوانه توان ملی و مدنی خویش زمینه گفتمان داخلی را فراهم سازند و اتفاقا این بار در گفتمان شان نباید ملاحظات شرکای خارجی سابق خود را لحاظ کنند.
این امر نیازمند یک رهبر ملی و فراقومی و یک شخصیت کاریزماتیک و قانونمدار همچون گاندی است. که اولا از اقبال عمومی برخوردار باشد، ثانیا تحت هیچ شرایطی ملاحظاتی غیر از منافع ملی کشورش نداشته باشد و ثالثا تعهد عینی و عملی سرسختانه ایی به صلح و ارزش جان تک تک هموطنانش داشته باشد. همچنین مردم سوریه باید به این یقین برسند که این فرد تحت هیچ شرایطی سودای تکیه زدن بر قدرت را نداشته و صرفا یک دوران گذار به دموکراسی را مدیریت خواهد کرد. البته این شخص و توان مدیریتی میتواند در قالب یه کمیته ملی منسجم و سازمان یافته نیز تجلی پیدا کند. ولی مهم این است که در جهت هم افزایی و همسویی طیفهای مختلف بومی پیش رفته تا این دوران گذار به سلامت سپری شود.
لذا سوریها باید برای مدت نسبتا طولانی ارتباط و مراوده با شرکای بین المللی و استراتژیک خویش را به کناری نهاده و همینطور از جامعه جهانی بخواهند که کوچکترین دخالتی در آن کشور نداشته باشند. تا اینکه به اتکای توان خویش مجددا بتوانند به عنوان یک دولت-ملت مستقل و با ثبات خود را بازیابند و سپس در آینده بر اساس مؤلفههای دموکراتیک خویش، روابط خود را با جهان خارج از نو تعریف کنند. عملا با کوتاه شدن دستهای خارجی در این کشور و عدم تزریق پول و سلاح و خروج بیقید و شرط همهی نیروهای خارجی، احتمالا به مرور ثبات بیشتری را برای این کشور به ارمغان خواهد آورد.
البته ممکن است لازم باشد برای مدت محدودی از توان برخی نیروهای حافظ صلح همچون کلاه آبیهای سازمان ملل برای برقراری نظم و حفظ بیطرفی استفاده شود که آن نیز باید کاملا شفاف، مورد توافق داخلی عمومی و برای مدت مشخصی باشد. سوریه باید بیشتر از هرچیز به تمدن غنی خود، ثروتهای بومی و استعدادهای داخلی اش تکیه کرده و با بازسازی روحیه ملی و همبستگی عمومی اش، آرامش و جان مردمانش را فدای قدرت طلبی، زیاده خواهی و جهل و فرقه گرایی ننماید. حتی بسیار مهم است که جلوی تحریکات مذهبی و ایدئولوژیک خارجی گرفته شده و به بهانههای مختلف این کشور بازیچه طمع کاران بین المللی نشود. سوریه برای اینکه خود را بازیابد اول باید باورهای زخم خورده داخلی خویش را از درونترمیم کند و سپس جایگاه بین المللی اش را احیاء نماید.