گروه سياسي: امروزه در شبکههای تلویزیونی معتبر آنچه دارای اهمیتی بسیار است برنامههای گفتگو محور است و شومنها تبدیل به سوپراستارهایی در حد ستارههای سینما شدهاند. افرادی مانند لری کینگ، اپرا وینفری و... از جملهی این سوپر استارهای تاک شوها هستند که شهرتی جهانی پیدا کرده اند. در ایران خودمان هم افرادی را میتوان یافت که در حد خودشان به ستاره شدن در این گونه برنامهها نزدیک شده بودند، افرادی مثل رضا رشیدپور، فرزاد حسنی، احسان علیخانی و... و در بین حرفهایترها افرادی مثل اسماعیل میرفخرایی، رضا شهیدی فرد و... اما مشکل اساسی این جاست که صدا و سیمای ما ستاره نمیخواهد و برای همین، پرواز این افراد اصولا ناتمام است.
در نتیجهی این وضعیت هیچکدامشان از نصف ظرفیت و استعدادی که دارند هم نتواستهاند استفاده کنند. مانع دیگر در این مسیر محدودیتهای نابجایی است که تلویزیون به شکل عام و در برنامههای گفتگو محور به شکل خاص اعمال میکند. بعنوان مثال برنامهی شب شیشهای که میتوان آن را جز پنج برنامه برتر گفتگو محور تاریخ تلویزیون دانست بواسطهی دعوت از چند چهرهی اصلاحطلب تعطیل شد، یا نمونهی معروفتر، برنامهی کوله پشتی که آن هم برنامهی متوسط و رو به خوبی در سطح تلویزیون ایران بود بواسطهی آن گفتگوی جنجالی حسنی با سردار رادان از مسیر اصلی اش منحرف و به تعطیلی کشیده شد. از این گونه نمونه برنامهها که به دلیل خطوط قرمز موهوم مدیران صداوسیما محو شدهاند بسیار زیاد است. خطوط قرمزی که در مقام اعلام نظر حضرات مدیر وجود خارجی ندارد اما زمان اعمال نظراتشان به یکباره سر و کله شان پیدا میشود.
در این سالها و با گسترش فضای مجازی شاهد برنامههای متنوع گفتگومحوری هستیم که در فضای وب بارگذاری میشود که مخاطبان خوبی را هم جذب و جلب کرده است. برنامه هایی که در بسیاری از موارد هم اجرایش بر عهدهی همان مغضوبان صداوسیماست، البته با یک تفاوت؛ در این جا دیگر خبری از آن خطوط قرمز سلیقهای مدیران نیست و شاید بتوان یکی از دلایل موفقیت این قبیل برنامهها را در همین موضوع دانست. تازهترین نمونهی این گونه برنامهها گفتگوهای حسین دهباشی با فعالان سیاسی در برنامهی خشت خام است.
تا امروز که دو قسمت از این برنامه گذشته است با مشاهده اش میتوان امیدوار بود که با گذشت زمان شاهد یک سری برنامهی جذاب گفتگو با فعالان سیاسی با گرایش و تفکرات مختلف باشیم. (اشکالی که میتوان به دو قسمت اول این برنامه وارد کرداندازهی کم چالش دهباشی به عنوان مصاحبه کننده با مهمانانش است و این در حالی است که یکی از اساسیترین ویژگیهای این نوع از برنامهسازی چالش گری است.)
نکتهی جالب توجه و بامزهی این برنامهها که در فضای وب وجود دارد این است که همه این برنامهها در پایگاههای اینترنتی مجوز دارمنتشر میشوند و میتوان از این موضوع نتیجه گرفت که خطوط قرمز واقعی نظام در آنها نقض نمیشود. بنابراین میتوان گفت که مسئولان صداوسیما با خطوط قرمز توهمی خود تنها خودشان را از ظرفیت جذابیتهای برنامههای گفتگو محور محروم کرده اند.
تا زمانی که مدیران صداوسیما به این تشخیص بدیهی نرسند که عامل ایجاد جذابیت باز کردن فضا برای حضور افراد با تفکرات مختلف در صداوسیماست، نمیتوان امیدی به اصلاح این روند غلط داشت. البته مدیران رسانهای که ملی اش میخوانند معمولا در پاسخ به این گونه نقدها سریعا چند برنامهای که با حضور امثال علی مطهری، مسعود پزشکیان و صادق خرازی پخش شده است را نشان میدهد و میگویند که بیطرف هستند و محدودیت هایی برای حضور افراد قائل نمیشوند که در پاسخ به چنین توجیهی میتوان گفت که این تعداد برنامهها در قیاس با برنامه هایی با حضور افرادی که خودی نامیده میشوند چند درصد برنامههای صداوسیما را تشکیل میدهد و از آن مهمتر آیا جریان اصلاحات چهره هایی غیر از این سه بزرگوار ندارد؟!
رسانه ملی هم باید بیطرف باشه... نه اینکه سمت اصولگراها یا اصلاح طلب ها رو بگیره... یادمون باشه زمانی اقای محمد هاشمی در همین تلویزیون بودن... البته اون زمان ایشان و اخوی بزرگترشان، ر دایره اصولگرایی بودند... مه الوصف فرق نداره و در هر صورت یک زمانی قرت دست این جناح هم بود... با حرف های صرفا زیبا هم کسی تغییر نمیکنه (344624)