1- در شهریور ماه سال 1394، موسسه گالوپ که از معتبرترین موسسات نظرسنجی در جهان محسوب میشود، اعلام کرد که طبق نظر سنجی انجام شده توسط این موسسه، ایرانیان و عراقیها عصبانیترین مردم جهان هستند.
2- در شهریور ماه سال 1395، حسین معصوم، نماینده وزیر راه در شورای عالی حفظ حقوق بیت المال در گفت و گو با خبرنگار ایلنا با اشاره به تخلفات جدید شهرداری مبنی بر فروش پارکهای شهر تهران، گفت: روند تخریب پارکهای تهران رو به تشدید است. طبق گفته یکی از اعضای شورای شهر، شهرداری تهران اخیرا یکی از پارکهای منطقه جردن را به برجسازان فروخته است. در منطقه سعادتآباد هم دیده شده دور بخشی از پارکها دیوارکشی شده و ساخت و ساز در آن منطقه در حال انجام است. (نقل از ایلنا)
3- مدتی است که حملهها و فحاشیهای مجازی ایرانیان به بهانههای مختلف و به اشخاص مختلف، از کارلوس کی روش گرفته تا لیونل مسی، از دختر اوباما گرفته تا لوران فابیوس و حتی اعضای تیم ملی فوتبال ژاپن، به اتفاقات و اخبار معمول بدل شده است و با هر شکست تیمهای ورزشی یا هر اتفاق سیاسی-اجتماعی نامطلوب باید منتظر حملهی عدهای از کاربران ایرانی به صفحات مجازی اشخاص مرتبط با موضوع باشیم.
شاید در ابتدا و با نگاهی گذرا و اجمالی، این سه خبر بیارتباط با هم به نظر برسند اما با نگاهی دقیقتر به آنها میتوانیم زنجیرهی ظریف، اما بسیار مستحکمی را ببینیم که آنها را به هم متصل کرده است. همانطور که شهرسازان، معماران و جامعهشناسان بسیاری گفته و نوشتهاند، هر شهر و مکانی شبیه به تفکر و سبک زندگی مردم آن شهر و مکان میشود و سپس این شهر است که بر شیوهی تفکر و زندگی مردم آن جامعه اثر میگذارد و تاثیرات این دو بر هم چرخهای میسازد که (بسته به سالم یا معیوب بودن آن) یکدیگر را تقویت یا تضعیف خواهند کرد.
بدون شک فروش پارکهای پایتخت توسط شهرداری و اتخاذ سیاستهای اینچنینی که به کاهش تعداد مکانهای عمومی و کاهش سطح تعاملات اجتماعی میانجامد نیز از تفکر حاکم بر جامعه نشئت گرفته است. تفکری که اهمیت گفت و گو را درک نکرده و حاضر است توسعه را قربانی سود اقتصادی و منفعت شخصی کند. در نظرسنجی موسسه گالوپ که سال 94 انجام شد، 49 درصد ایرانیها و عراقیها گفته بودند که به تازگی عصبانی شدهاند. این موسسه با پرسیدن چند سوال از شرکتکنندگان در نظرسنجی، در نهایت نتیجه گرفت که ایرانیها و عراقیها بالاترین میزان تجربههای منفی روزانه را دارند و عصبانیترین مردم جهان هستند.
خشم و عصبانیت را میتوان ناتوانی در ابراز احساسات و افکار یا ناتوانی در ایجاد ارتباط و گفت و گوی سالمترجمه کرد. زمانی که بستر مناسب و کافی برای گفت و گو و تعامل مثبت وجود نداشته باشد، خیابانها و فضاهای شهری (به جای فضاهایی برای مکث و ماندن) به فضاهایی برای عبور و رد شدن تبدیل میشوند. شهرها، ماشینها را در آغوش گرفته و پیادهها را فراری میدهند. در چنین شرایطی است که ناراحتی و خشم افزایش مییابد، احساسات و افکار بیان نشده به توهین و فحاشیهای مجازی و گاهی واقعی تبدیل شده و هر فرد، دیگران را رقیب و دشمنی بالقوه برای خود میبیند، خشم و ناراحتی برآمده از مکانهای نامطلوب، به ایجاد فضاهای شهری نامناسب دامن خواهد زد و این چرخه مدام تکرار خواهد شد.
برای ایجاد تغییری واقعی در کشورمان، باید این چرخه معیوب از جایی شکسته شود. لازم است بدانیم شکل مشوش و نامطلوب شهرهایمان تنها یکی از نتایج ناتوانی ما در ایجاد ارتباطات سالم و صادقانه است. دامنهی تاثیرات این معضل بسیار گستردهتر و بزرگتر بوده و هر روز در اشکال متفاوت و در مکانهای مختلف، از خانه گرفته تا دانشگاه و خیابان با آن روبهرو میشویم. آنچه اکنون بیشتر از هر زمان دیگری به آن نیاز داریم تعاملات اجتماعی صادقانه است. باید گفت و گو را در همه جا تمرین کنیم، در خانه، مدرسه، مهمانی، دانشگاه، تاکسی، همه جا: اگر نمایندهی مجلس یا سیاستمدار هستیم، با مردم به صورت شفاف در رابطه با روند اتفاقات و وضعیت موجود گفت و گو کنیم.
اگر شهردار یا شهرساز هستیم توسعه و ساخت فضاهای تعامل اجتماعی را در اولویت برنامههای کلان شهری قرار دهیم. اگر پزشک هستیم با بیمارانمان گفت و گو کرده و به آنها اطلاعات لازم را بدهیم. اگر استاد یا معلم هستیم، با شاگردانمان در مورد مسائل مختلف بحث و تبادل نظر کنیم. اگر پلیس هستیم، با مردم گفتگو کرده و به آنها احساس آرامش و امنیت بدهیم. در جمع دوستان و خانوادههایمان با گفت و گو و ایجاد ارتباط سالم، روابطمان را عمیقتر کنیم.
مهارتهای گفت و گو را بیاموزیم و به دیگران نیز یاد دهیم. هر چه بیشتر با هم گفت و گو کنیم، بیشتر یکدیگر را خواهیم شناخت و زمانی که یکدیگر را بیشتر بشناسیم کمتر عصبانی خواهیم بود و بیشتر دوست خواهیم داشت. اگر میخواهیم در مسیر توسعه و دموکراسی گامی محکم و جدی برداریم، هر کسی که هستیم و هر کجا که زندگی میکنیم باید از همین امروز تمرین گفت و گوی صادقانه و واقعی را آغاز کنیم.