محمد توکلی
علی مطهری دربارهی عدم موضع گیری مسئولان در خصوص حصر معتقد است: «چون نظر رهبری بر ادامه حصر است سایر مقامات به این موضوع وارد نمیشوند.» اگر این روایت مطهری از سکوت دیگر مسئولان در این موضوع را بپذیریم و این وارد نشدن را به عدم ورود به این موضوع چه به شکل علنی و چه به شکل غیر علنی تعمیم دهیم باید خطاب به این سایر مقامات با صدای رسایی بگوییم که حضرات، همین رهبری نظام که به بهانهی حرمت نگه داشتن برای نظرشان سکوت کردهاید چندین بار از اینکه مورد نقد قرار بگیرند استقبال کردهاند و حتی به دانشجویانی که طبیعتا تجربهی کمتری از مسئولان نظام دارند هم به شکل موکدی توصیه به نقد رهبری کردهاند. اگر اهل حرمت نگه داشتن هستید چرا به این سخن رهبری معظم گوش نمیدهید؟
به نظر میرسد فهم غلط از اصل ولایت فقیه که ریشهی اصلی بحران 88 بود از اقلیتی تندرو ذیل جریان اصولگرا به خیلیهای دیگر هم تعمیم یافته است و با همین درک غلط از این نظریه میخواهند بیعملی و سکوت خود را توجیه کنند. نکتهی قابل طرح در موضوع حصر این است که وقتی بین خواست اکثریت و تصمیم نظام تضادی پیش میآید منتخب اکثریت باید کدام را اجرا کند؟
این یک پرسش بسیار مهم است که باید به آن اندیشید و پاسخی برایش پیدا نمود. هنگامی که به دو انتخابات 92 و 94 نگاهی میاندازیم مشاهده میکنیم که رای اکثریت با چهره هایی است که نگاهشان به مقولهی حصر چیزی به غیر از آن است که در این سالها صورت گرفته است و اکنون در شرایطی هستیم که در این موضوع خواست اکثریت با تصمیم نظام در یک راستا نیست.
حال باید چه کرد؟ حداقل توقع از مسئولان منتخب مردم این است که به جای سکوت آن هم با چنین توجیهی حداقل مانند علی مطهری، محمود صادقی و چند نفر دیگر صدای این خواست اکثریت را به تصمیم گیران برسانند. اگر قرار باشد که برای بیان چنین مطالبی آن هم از سوی مسئولان فضای کافی مهیا نباشد پس وای به حال و روز ما مردم عادی که دستمان به جایی هم بند نیست. این فضای سکوت در بین مقامات و مسئولین را باید شکست.
همانطور که در نوشتهای دیگر ذکر آن رفت
، کاملا این نکته را درک میکنیم که آقای رییسجمهور از نظر شخصیت حقوقی شان توان رفع حصر را ندارند اما این توقع وجود دارد که حداقل با مردم صریح باشند و شفاف بگویند که چه اقداماتی را انجام دادهاند نه اینکه بواسطهی آنکه تصمیمی گرفته شده است از خواست اکثریت غافل شوند.
از سوی دیگر پرسشی که وجود دارد این است که به واقع تداوم حصر چه سودی برای نظام دارد؟ بیاییم از سمت مقابل به این ماجرا نگاه کنیم. ایجاد محدودیت برای هر کسی برای او نوعی مظلومیت (واقعی یا ساختگی) در نزد اذهان عمومی به همراه خواهد آورد و آنها که در سوی دیگر این ماجرا خود را تعریف میکنند قاعدتا نباید علاقهای به نشاندن آن افراد در جایگاه مظلوم داشته باشند در نتیجه حتی از این زاویه هم که به این ماجرا بنگریم خواهیم دید که حصر همه اش ضرر است.
برای مثال نظام سابق چه سودی از حصر شادروان دکتر محمد مصدق برد؟ نخستوزیر ملی ایران آنقدر در حصر نگاه داشته شد که در همان خانه محل حصر در احمدآباد درگذشت اما آیا نام مصدق از دلها رفت؟ باید پذیرفت این نوع تعامل با مخالفان و منتقدان جز ضرر برای نظامهای سیاسی چیزی در بر نخواهد داشت.