به این اظهارنظرها توجه فرمایید: - مجلس جای زنان نیست، جای مردان است. - زبان انگلیسی نه تنها زبان علم نیست، بلکه زبان جهل است. - بر اساس آمارهای رسمی، 66 درصد جمعیت برزیل حرامزاده است. - انگلیس جزیره کوچکی است در غرب آفریقا. - گندهتر و گردن کلفتتر از تو هم نتوانست غلطی بکند. - Such a nasty woman! (چه زن بداخلاقی!)
اینکه این اظهارنظرها از چه کسی نقل شده است مهم نیست. نکته اساسی مکان این اظهارنظرهاست، اینکه این اظهارنظرها در کجا بیان شده و مهمتر اینکه صاحبان این جملات قصار دارای چه مقام و پستی بوده و نماینده و سخنگوی چه تعدادی از مردم بوده اند. به بیان دیگر آیا این اظهارات در خانه بیان شده یا هنگام دعوا و عصبانیت و در خیابان؟ یا از یکتریبون رسمی و رسانه ملی؟ یا از یک رسانه محلی؟ یا در یک مجمع بین المللی مانند سازمان ملل یا یک کنفرانس جهانی؟ آیا سخنران یک کارمند جزء بوده؟ یا یک دیپلمات؟ یا معاون یک وزیر؟
ظهور عصر دیجیتال و بدنبال آن پدیده قرن یعنی اینترنت به همراه شبکههای اجتماعی و سایتهای خبررسانی با میلیونها مشترک و آگاه شدن لحظهای از اخبار و وقایع، انقلابی را در نحوه خبررسانی و مخابره لحظهای اخبار رقم زده و باعث شده بیخبران در دورترین و پرتترین جاها همه صاحب خبر شوند. سرعت اخبار و اطلاع رسانی و پخش خبر و حوادث به قدری سریع اتفاق میافتد که با تشبیه آن به سرعت پخش ویروسها اصطلاح «وایرال» به آن دادهاند. وجود شبکههای اجتماعی باعث شده که این سخن امام علی بیشتر مصداق یابد که فرمود: «سخن در بند توست چون گفته شود تو در بند آنی.» یا «سخن مانند شمشیر است.»
شاید به خاطر آگاهی از این گفتهها است که سیاستمداران و مقامات دولتی در کشورهای پیشرفته معمولا برای خود خطابه نویس (Speech writer) و مشاور استخدام میکنند تا قبل از سخنرانی متن و محتوای سخنرانی رییسجمهور یا وزیر یا یک مقام را از نقطه نظر عوامل زبان شناختی و سایر مسایل و منافع بازبینی کنند و محاسباتی از شعاع عمل حرفهایی که زده خواهد شد را به عمل آورند. همچنین سخنران شفاف سخن میگوید و دقیقا میداند چه میگوید. از دوپهلوگویی، ابتذال کلام، اغراق و لحن خصمانه و سب و لعن و توهین اجتناب کرده و به صورت مستند صحبت میکنند. در مصاحبهها سعی میکنند احساساتی نشوند و سنجیده سخن بگویند چرا که به خوبی میدانند «عالَمی و عالِمی را یک سخن ویران کند» .
هنوز فراموش نکردهایم عبارت (Such a nasty woman!) ترامپ در مناظره با خانم کلینتون واکنشهای زیادی را در فضای فیزیکی و مجازی بوجود آورد یا حرفهای نسنجیده و احساساتی چه ناآرامیهای اجتماعی را در جامعه ایران رقم زد. برای مثال مقابل آن باید از باراک اوباما رییس جمهور در حال ترک کاخ سفید نام ببریم که در طول دوران ریاست جمهوریاش عادت داشت حرفهای، فکورانه، سنجیده و مودبانه سخن بگوید. از این نکته هم نباید غافل شد که خوب سخن گفتن یک مهارت است یعنی این مهارت با آموزش و تمرین مخصوصا در محیطهای آموزشی و آکادمیک بدست میآید. اصلا امروزه مهارت سخن گفتن برای خود علمی شده است. مضافا قضاوت ما در باره افراد مخصوصا سیاستمداران معمولا بر اساس حرف هایی است که میزنند به طوری که تا کسی سخنی نگفته به قول سعدی عیب و هنرش نهفته است.
همین که دهان باز کرد پیامهایی غیرکلامی برای ما مخابره میکند و برداشت ما رقم میخورد: «من آدم باسواد و دقیقی هستم و بر موضوعی که درباره اش صحبت میکنم تسلط کامل دارم و الفبا و اصول سخنرانی را میدانم چون آموزش دیده ام، به کسی توهین نمیکنم و مهارت ارتباط و تعامل را بلدم.» نمایندگان مجلس مثال خوبی در این زمینه میتواند باشند. ادبیات و لحن و جملهبندی و واژههای مورد استفاده و نحوه تحلیل هر نماینده مانند اثر انگشتان دست منحصر بفرد است یعنی شبیه هیچ کس نیست.
به مدد رسانههای مجازی حالا دیگر شنوندگان قادرند که تشخیص دهند که سخنران احساساتی، شعاری، اغراقآمیز و با لحن توهین آمیز سخن میگوید یا سنجیده و صادقانه و بر اساس علم و سند و با آرامش به ایراد بیانات خود میپردازد. برای اینکه بحث را به درازا نکشانیم از بحث درباره گوش کردن فعال و آداب آن و ارزش سکوت در فرهنگ بومی در این زمینه صرف نظر و تنها به ذکر این نکته اکتفا میکنم که همه ما این تجربه گرانبها را داریم که سکوت پیشه کردن در بیشتر موارد منفعتش بیشتر از سخن گفتن است مخصوصا در نظامهای امنیتی از این زاویه اهمیت موضوع بیشتر روشن میشود.
قرنها پیش عالمانی مانند سعدی و خواجه نصیر درباره آداب سخن گفتن رهنمودها و توصیههایی داشتهاند. علاوه بر این در آموزههای دینی گفته شده است که مومن «قلیل الکلام» بوده و سکوت باعث سلامت انسان میشود. شاید به همین دلیل است که عالمان واقعی ما کم حرف بودهاند و در هر موضع و مقولهای دخول نکرده و اظهارنظر ننمودهاند. اما بحث دوم که بیربط به این مقوله نیست توضیح دادنش شاید اندکی مشکل باشد. با این وجود با ذكر داستانهایی، جریانی که سالهاست در کشور تمرین میشود را به تصویر ميکشم.
1- یك مقام بلند پایه سیاسی یا مذهبی به عللی مانند گلایه یا شکایت یک شخص واحد یا دیدن یک مورد خاص در موضوعی تخصصی که دانشی ندارد به اظهارنظر و تعمیم نابجا میپردازد. در این اظهارنظر کلمات کلیدی یعنی کلماتی که بسامدشان بالاست و مدام تکرار میشود «باید» و «نباید» است. فرض کنید این مقام شهر دعوت شده که فردا در اجتماعی سخنرانی کند. از طرفی شهردار جدیدا در پارکهای سطح شهر مجسمه نیم تنه مشاهیر و شهیدان مملکت را نصب کرده است. مقام مذبور به عللی یادش میافتد در این مورد اظهار نظری بکند و با این جمله آب پاکی را روی دست شهردار و تیمش میریزد: «کاش به جای مجسمه نیم تنه شهیدان و مشاهیر مجسمه تمام قد این عزیزان را نصب میکردند.» شهردار چون بالاخره میخواهد صندلیش را حفظ کند و این مقام دارای نفوذات و کرامات زیاد است و مانند داستان ملانصرالدین که میخواست همه را از خود راضی کند فردای روز سخنرانی دستور میدهد که مجسمهها را تمام قد کنند.
مهندسان و طراحان که ماهها بر اساس اصول علمی و زیبایی شناسی مجسمهها را نیمه قد طراحی کرده بودند دلایلشان به گوش شهردار فرو نمیرود که نمیرود و به ناچار شروع میکنند برای مجسمهها از کمر به پایین اندامی را یک شکل درست میکنند. ساکنین شهر با دیدن مجسمهها نمیدانند که بخندند یا ناراحت شوند. چند ماه بعد شهردار در جلسهای که قهرمان ما در آن حضور دارد با تمجید از پیشنهاد هوشمندانه و فکورانه او پاداش دریافت میکند.
2- یک مقام ذینفوذ مذهبی شهر در مراسم افتتاح خط جدید یک کارخانه فرقونسازی شرکت کرده است. این نوع بخصوص از فرقون دارای نام و مدل بخصوصی است. هنگام بازدید وقتی مقام مسئول از نام محصول سوال میکند مهندس طراح میگوید: «هندکارت.» در اینجا اظهارنظر این مقام عالی رتبه حکومت گل میکند و برای اینکه خودش را بزرگتر از آن که هست نشان دهد اظهار فضل و شروع به قضاوت میکند: «حالا چرا این نام؟ یک نام عربی انتخاب میکردید بهتر نبود؟»
آخر داستان قابل پیش بینی است. آنهایی که هفتهها رو این اسم کار کرده بودند زحماتشان بر باد میرود و باید حرکت را از نو شروع کنند و یک نام دیگر انتخاب کنند. مسئولین کارخانه که از نفوذ و قدرت مقام مذهبی آگاهی دارند برای اینکه لطف و فیوضات این مقام را از دست ندهند و برای خود و کارخانه دردسر درست نکنند اسم محصول را به عربی فصیح تبدیل میکنند.
3- سال گذشته برای سرگرمی و رقابت تینایجرها یک مسابقه علمی طراحی کردم که در سه مرحله انجام میگرفت. مسابقه دارای قوانین خاصی بود. اصل مسابقه یک مسابقه آمریکایی بود که آن را بومیسازی کرده و قبل از مسابقات هفتهها روی قوانین و نحوه اجرای آن مطالعه کرده و برای همکارانم هم جلسه توجیهی برگزار کرده بودم. از والدین و مقام مافوق خود نیز دعوت کردیم که در مسابقه حضور داشته باشند. قوانین میگفت که این مسابقه تنها یک برنده دارد و کل مبلغ جایزه مسابقه به نفر اول باید برسد. مسابقه شروع شد. از 21 نفر شرکت کننده که به مرحله فینال رسیده بودند راند اول سه نفر اوت شدند.
راند دوم 5 نفر حذف و بهترتیب تا رسید به سه نفر. در این لحظه مقام مافوق که برای اولین بار این نوع مسابقه را میدید و احساساتی شده بود شروع به اظهار فضل کردند: «چرا یک نفر؟ بگذارید برنده را 3 نفر اعلام کنیم.» چانهرنیهای من به جایی نرسید و همکارانم هم نتوانستند مقاومت کنند. والدین سه نفر اعتراض کردند که قرار این طوری نبود. بالاخره با زحمت سر و ته قضیه را به هم آوردیم و مبلغ مسابقه بین سه نفر تقسیم شد. بعدها که فیلم مسابقه را بازبینی میکردیم به این نتیجه رسیدیم که این اظهارنظر بیمورد مسابقه را خراب کرد!
دنیا هر روز به سمت تخصصی شدن پیش میرود و مدام به دانش بشری اضافه میشود. احاطه کامل بر هر موضوعی دشوار است چه برسد به اینکه ما به تمام علوم و موضوعات تسلط داشته باشیم. روی این اصل در اظهارنظر دچار اشتباه میشویم مخصوصا سیاستمداران اشتباهات فاحش میکنند. حتی در جامعه آمریکا هم سیاستمدارانی در مناسبت هایی دچار اشتباه شدهاند. ظهور اینترنت و شبکه اجتماعی باعث شده که هر چه از دهان بیرون میآید به فاصله اندکی مستند و ثبت شده و به سرعت در اختیار عموم قرار گیرد در همه جا قابل دسترسی باشد به طوری که به دورترین مناطق جهان در آن واحد میرسد.
اظهارنظر و نسخه پیچیدن و قضاوت و اغراق در هر زمینهای از پزشکی گرفته تا سیاسی و اقتصادی جزو فرهنگ ماست و چه خوب و چه بد گریزی از آن نیست شاید این به خودی خود در یک بافت محدود اشکالی نداشته باشد اما مشکل وقتی بروز میکند که شما صاحب یکتربیون هستید و پستی دارید، یا مدیر مجموعهای هستید که در سیاست گذاریهای خرد یا کلان کشور تاثیرگذار است. در این صورت ضروری است که محتاطانه و سنحیده و حرفهای عمل کنید. وقتی به عنوان مدیر به مجموعه تحت امر خود بدون نظر کارشناسی و بدون مشاوره و تبادل نظر و با استناد به یک منبع غیر موثق و بدون در نظر گرفتن امکانات دستوری و امری شعاری و احساساتی میدهید یا به قضاوت و اظهارات شتابزده دست میزنید یا در موضوعی اغراق میکنید عرصه برای جولان بیتخصصها و فرصت طلبان را فراهم میکنید و ریشه به تیشه شایسته سالاری و بهره وری میزنید.
نتیجه آن را از قبل میتوان پیش بینی کرد. این نوع اظهارنظرهای احساسی و لحظهای با علم مدیریت و کشورداری در تضاد است. برای اظهارنظر در مورد موضوعی باید بر آن احاطه داشت یا حداقل از قبل درباره آن مطالعه و با افراد مطلع در این باره صحبت کرد. همچنین باید تمام جوانب را در نظر داشته و با مشاورانی که در موضوع مورد نطر تخصص دارند تبادل نظر کنیم. در غیر این صورت شعور شنونده را دست کم گرفته و به مخاطبان بیاحترامی کرده ایم. بدون مطالعه تحقیقات انجام گرفته و جویا شدن نظرات متخصصان نمیتوان تحت تاثیر جو و بر اساس مصلحت گروهی خاص و پروپاگاندا و با نادیده گرفتن تجربیات متخصصان دستور بدهید در اینجا سدی ساخته شود یا یک کارخانه تولیدی یا پلی احداث شود. نباید فراموش کنیم تبادل اطلاعات و تجربیات در هر موضوعی خوب و عاقلانه است.
همانطور که اشاره شد معمولا مقامات سیاسی کشورهای پیشرفته سنجیده، مودبانه و تخصصی و مستند و علمی صحبت میکنند و دارای مشاورانی در حیطههای مختلف هستند اما در این گوشه جهان ما عادت کردهایم اظهار نظر لحظهای و احساسی بکنیم، دادوبیداد و اغراق کنیم، هنگام سخنرانی فحش بدهیم، بیادبانه و مبتذل صحبت کنیم، آمارهای غلط بدهیم حرفهای تحریک کننده بزنیم و حرف هایی که موضع رسمی دولت نیستند را با سواستفاده از تریبونی که در اختیار ما گذاشتهاند را به جهانیان صادر کنیم و زحمات آنها را بر باد دهیم. تجربه نشان داده است که این نوع فرمایشات هزینه زیادی را بر کشور تحمیل میکند و وجه آن را مخدوش میکند.
از اظهارنظرهای احساسی و لحظهای و غیرتخصصی و تجویزات و فحش هیچ طرفی نخواهیم بست. فحاشي در سخنرانی یعنی که من کم سوادم و در برابر علم و منطق کم آوردهام و اهمیتی برای مردم قائل نیستم و وقتی را به آماده کردن مطالب مستند، منطقی، درست و انسانی اختصاص ندادهام. برای ترک این عادت زشت فرصتهای زیادی را از دست دادهایم و چوبش را هم خورده ایم. تنها کافی است فلاش بک بزنیم و سخنرانیهای مقامات و عالمان دینی امان را در سطح ملی و بین المللی مرور و مقایسه کنیم. زبان پدیده پیچیدهای است باید از تاثیر و ویژگیهای آن آگاه باشیم. برای وارد شدن در هر مقولهای باید تخصص و مطالعه کافی داشته باشیم. روشن است در بیشتر موارد کسی از شما نمیخواهد که اظهارنظر و قضاوت بکنید.
حتي به دشمنان نيز نبايد فحش داد، منطقی و تخصصیتر با آنها صحبت کنیم. شفاف بگوییم کجای کارشان اشکال دارد و چرا ما آنها را دوست نداریم. با قیدهای «خیلی» و «بسیار» اغراق نکنیم، صدای منطقی مردمی باشیم که از طرف آنها صحبت میکنیم. شاید زمان آن رسیده است که کورسهای آموزشی اصول و روشهای سخنرانی را در مدارس، دانشگاهها و حوزهها راه بیاندازیم.
یا شاید اصلا بحثها در این حیطه در جامعه و بافت امروز ما زود است و اظهار نظرهای آنچنانی که در شروع بحث آوردیم هنوز مشتریهای بیشمار پروپاقرصی در جامعه امروز ما دارد! در خاتمه و بدون ذكر نام، از اندك شخصیتهاي سياسي معاصر ايران هم یادی بکنيم که با سخنرانیها، مصاحبهها، نوشتهها و تحلیلهایشان با منطق در مجامع بین الملی از حق و حقوق جمهوری اسلامی ايران دفاع میکرده و مي كنند؛ مستند صحبت میکنند، سنجیده به اظهارنظر میپردازند، مدام در حال تحقیق و مطالعهاند، وقتی کم میآورند فحش نمیدهند، با جزئیات و مستند صحبت میکنند، عصبانی نمیشوند، اغراق نمیکنند، تسلط و احاطه کافی بر موضوع دارند...