صادق صدرایی
سالها از قانون ممنوعیت استفاده از ماهواره میگذرد و به اعتراف مسئولان، درصد فوق العاده بالایی از مردم در جامعه از این ابزار استفاده میکنند و مشتری ثابت شبکههای ماهوارهای هستند. پرسش قابل طرح این است که باید با این پدیده چه کنیم؟ آیا میتوان با بگیر و ببندهای معمول به سراغ مواجهه با ماهواره رفت؟ آیا تجربهی این سالها فایدهای را به همراه داشته است؟
آنچه که مسئولان میگویند مانند آن چه که در سطح جامعه به عینه قابل مشاهده است نشان میدهد که روش هایی که تا به امروز امتحان شده است نه تنها مواجههی درستی با این مسئلهی فرهنگی نبوده است بلکه اتفاقا باعث گسترش روز افزون اقبال مردم به ماهواره شده است. آنچه که میتواند این مسئله را تا حدودی حل کند مواجههی فرهنگی با مقولههای مرتبط با این عرصه است.
به این معنا که نمیتوان از یک سو از افزایش اقبال مردم از شبکههای ماهوارهای نالان و معترض بود و از طرف دیگر همان اشتباهاتی که باعث روی آوردن مردم به این شبکهها شده است را تکرار کرد. دلیل اصلی روی آوردن جامعه به شبکههای خارجی را باید در فقدان جذابیت در این سوی ماجرا جست و جو کرد. ریشه فقدان جذابیت را هم میتوان در حرفهای نبودن رسانه انحصاری صداوسیما یافت. حداقلیترین انتظار از یک رسانه، عدم یک جانبه گرایی در بررسی مسائل و موضوعات است و ویژگی که میتوان آن را بعنوان الفبای کار در رسانهای به فراگیری صداوسیما دانست اما آیا این اصل ابتدایی در سیاستهای رسانهای که به نام رسانه ملی مشهور شده است رعایت میشود؟
بعید است که خود حضراتی که در صداوسیما نقش آفرین هستند چه در روی صحنه و چه در پشت صحنه که محل اصلی تصمیم گیری هاست معتقد باشند که در نوع رفتار و گفتار رسانهای شان شباهتی به بی طرفی داشته باشد. البته آنها با توجیهاتی از قبیل اینکه ما به دنبال تقویت جریانهای انقلابی هستیم به کار خود ادامه میدهند اما واقعیت این است که در نگاه این عده انقلاب و جریانات انقلابی چنان محدود تعریف میشود که بسیاری از بزرگان انقلاب هم در آن جایی ندارند. نتیجهی چنین نگاهی هم قاعدتا دوری گزیدن مردم از رسانهای خواهد بود که در آن قرائتهای یکسویه جای خود را به آزاداندیشی داده است.