دکتر بابک خطی
کودک، زیباست، نامش امیرمحمد و دو ساله است خوشرو و پرتحرک. افغان است و چهره اش چیزی بین تاجیکها وترکمنها است. تا معاینهی همراهِ بازی امیرمحمد و من تمام بشود زمانی طول میکشد، مادر و پدرش در این مدت با لبخند دنبالمان میکنند. توصیههای غیردارویی که تمام میشود و دفترچه میخواهم برای نوشتن دارو میفهمم دفترچه درمانی ندارند و اصلا بیمه نیستند.
با پدر و مادر گپ میزنم و حالا دیگر میدانم آنها اهل غزنی هستند که ولایتی در شرق افغانستان است، که پدر بزرگ امیر محمد در جنگ طولانی افغانستان کشته شده است و آنها -پدر و مادر امیر محمد-مانند هزاران نفر دیگر زیر آوار جنگ و حضور دایمیترس همه چیز را رها کرده و جان بر کف گذاشته، به ایران پناه آوردهاند. همان جنگ که همهی دنیا از شوروی سابق تا آمریکا و مجاهدین، طالبان و. . . همه به قصد بهتر کردن اوضاع برای مردم!!، در آن نقشی سبعانه آفریدند.
با اینکه حدود بیست سال است در ایران زندگی میکنند و پدر این خانواده سال هاست کار میکند، اما کارفرما او را بیمه نمیکند، مادر تکمیل میکند در مورد دفترچه بیمه سلامت یک قول هایی از اداره اتباع دادهاند ولی خبری نشده است و امید به خدا. کمی صمیمیتر که میشویم میگویند برایم که هر بار بیمار شدن اعضای خانواده برایشان سوای تحمل درد بیماری، کابوسی بزرگ برای تامین هزینههای درمان است.
تمام هزینههای درمان، دارو، پاراکلینیک یا بستری برای این خانواده که شرایط اقتصادی آسیب پذیری دارد با تعرفه آزاد محاسبه و اخذ میشودو این خانواده تنها یک نمونه از خانوادههای بیشماری است که با این مشکلات کمرشکن دست به گریبان هستند. در مورد بیمه کاری مهاجرین برطبق قوانین و اظهار نظر صریح مدیرکل فنی بیمه شدگان سازمان تامین اجتماعی تفاوتی بین اتباع خارجی و سایرین وجود ندارد و این مساله روی کاغذ از قوانین نسبتا یکسانی پیروی میکند اما ظاهرا نظارتهای ضعیف نهاد ذی ربط فرصتی فراهم آورده است تا کارفرمایان سودجو به روشهای مختلف از بیمه این افراد شانه خالی کنند.
در مورد دفترچه سلامت هم اخباری امیدوارکننده اواخر شهریور سال جاری از اداره کل امور اتباع و مهاجرین وزارت کشور مبنی بر ارایه خدمات بیمه سلامت به این گروهها با همکاری کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان مطرح شد، اما در میانه مهر این کمیساریا از تعویق این پروژه به دلایل پیش بینی نشده خبرداد و در ابتدای آبان معاون اداره اتباع و امور مهاجرین بیگانه استان تهران نیز صحت این خبر را تایید نمود. زمان در حال گذشتن است و بیماریها و مشکلات درمان از قوانین بوروکراسی وقت گیر اداری و توافقات بین سازمانی پیروی نمیکند.
اقدامات شخصی فلان مطب و داروخانه یا بهمان مسوول بیمارستانی در رعایت حال این افراد هرچند شایسته تقدیر است، اما چاره اساسی کار نیست. از طرف دیگر نگاه از موضع برتر به این شهروندان و طرح انتقاداتی از این دست که "ما خودمان هنوز بیمه نشدهایم"، "کار نداریم" و. . . از اساس مردود به نظر میرسد، چون در مقوله حقوق اساسی، ما و شمایی وجود ندارد و مدافعین این نظریه بجز یک شناسنامه و یک نژاد هیچ برتری دیگری بر این گروه ندارند. و چگونه است که فردی که سالهای متمادی زندگی خود را در کشور ما گذرانده و در اینجا ریشه دوانیده است را میتوانیم غیرهموطن بدانیم و بانگاهی غیر از احترام به او نظر کنیم.
بنابراین از کلیه نهادهای داخلی و بین المللی انتظارمی رود که با حداکثر توان نهایت تسریع در روند دفترچه سلامت این گروه آسیب پذیر را در نظر داشته باشد، سازمان بیمه تامین اجتماعی هم میبایست در موارد مربوط به بیمه این افراد در محل کار نظارت دقیقتری رااعمال نماید. و خودمان نیز لازم است هر از چندگاهی با نگاه به نگرش هایمان به پیرایش آن بپردازیم و یادمان باشد که نژادپرستی گاهی چنان آرام و خزنده است که گاهی حتی در توهم آزاداندیشی نداشتهای، تمام و کمال اسیر آن میشویم. امیرمحمد ساکت و آرام در حالی که به پنجره انتهای مطب نگاه میکند با دقت به حرفهای ما گوش میدهد، شاید دارد آینده را تصور میکند؛ نامعلوم وترسناک!