آیتالله هاشمیرفسنجانی در دوران حیات خود دارای نقش منحصر به فرد و بیبدیلی در سیاست ایران بود و در هر زمان و مکانی که بود قدرت تاثیرگذاری اش مثالزدنی بود. حتی از سال ۸۸ تا زمان حیاتش اگرچه از میزان قدرت او در حاکمیت سیاسی کاسته شد و به نوعی انزواطلبی را پیشه کرد و با حجم وسیعی از هجمهها روبه رو بود، اما با انتخابی صحیح از حیث جایگاه با هدف تاثیرگذاری در مناسبات قدرت و افزایش محبوبیت مردمی و کسب قدرت اجتماعی، ایستادن میانِ مردم و حاکمیت را برای پیشبردِ تفکر توسعهگرایانه و اخیراً آزادیخواهانهاش با تاکید بر حقوق دموکراتیک ملت، برگزید.اکنون، پس از درگذشت آیتالله هاشمی رفسنجانی، برخی از ناظران بر این باور هستند که حرکتِ اصلاحی-اعتدالی با توجه به فقدان وجود ایشان، با مشکل مواجه خواهد شد و یا خلاء آقای هاشمی، پُرشدنی نخواهد بود.
از سویی، به لحاظ عاطفی نیز که عمده تحلیلها را تحتالشعاع خود قرار داده، زمزمههایی شنیده میشود که گویی اصلاحطلبی و اعتدالگرایی باید سیاست را ببوسد و به کنار بگذارد، چون دیگر هاشمی نیست! به گمانم، همانطور که در ادامه خواهم آورد، اینگونه تحلیلهایی که بیشتر ناشی از غالب شدن عواطف و احساسات است، نمیتواند درست باشد. در واقع نوعی نگرانی در بستر جریان اصلاحطلبی متولد شده که ناشی از خلاء نبود هاشمی و ابهام از آینده است. اعتدالگرایی، گفتمانی بود که اگرچه دکتر حسن روحانی به عرصه آورد، اما خالقاش فردی جز آیتالله هاشمی رفسنجانی نبود.
در سال ۹۲ آقای هاشمی رفسنجانی با آمدن به صحنه و عرصه انتخابات و پیوند با گفتمان اصلاحطلبی، ائتلافی از اصلاحطلبان، اصولگرایان میانهرو و اعتدالگرایان را حول محور خود با نقشآفرینیِ چهرههای سرشناس بهوجود آورد که پس از رد صلاحیت، این ائتلاف، متشکل شد و به گزینه حسن روحانی و راهی «اصلاحی-اعتدالی» برای آینده کشور رسید. شاید اغراق آمیز نباشد اگر بگوییم، آقای هاشمی با نقشی محوری و ایستادن میانِ حاکمیت و مردم، هم حاکمیت را نسبت به این راه قانع کرد و هم مردم را.
در انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در اسفند ۹۴، پیوند و ائتلاف سیاسیِ فوقالذکر شکلی ملموستر، محسوستر و عمیقتر به خود گرفت و با لیست امید و خبرگانِ مردم، تثبیت شد. اکنون اگرچه آقای هاشمی در قید حیات نیست، اما ائتلاف سیاسی و حرکت «اصلاحی-اعتدالی» برقرار است. بنابراین به نظر میرسد این ائتلاف با وجود چهرهای تاثیرگذاری که دارد، میتواند نقشهای آقای هاشمی را میان خود در سطوح مختلف به منظور تاثیر در مناسبات قدرت سیاسی و نیز بدنه اجتماعی و در راستای پیشبرد حرکت «اصلاحی-اعتدالی» با هدف توسعه، رفاه اقتصادی و اجتماعی و تحقق حقوق دموکراتیک ملت تقسیم کند و خلاء او را پُر نمایند:
ناطق نوری و روحانی در سطوح عالی حاکمیت؛ رئیس دولت اصلاحات و سیدحسن خمینی در میان اصلاحطلبان و بدنه اجتماعی؛ علی لاریجانی، علی مطهری و علی اکبر ولایتی در سطوح میانی و بالای قدرت و همچنین میانِ اصولگرایانِ میانهرو؛ و نیز به مانند آیتالله جوادی آملی در سطح مراجع و علما و به طور کلی، روحانیت.
* فعال سیاسی اصلاح طلب