مصطفی چهارلنگ
روزنامه بهار: خبر درگذشت آقای هاشمی به قدری ناگهانی بود که همه اقشار ملت و حتی مخالفان ایشان را در بهتی عمیق فرو برد، اما همه این بهتها و اظهار تالم و تاسفها به زودی از تب و تاب خواهند افتاد و جای خود را به روزمرگیهای معمول خواهند داد. در هر صورت اما نمیتوان از تبعات و تاثیرات مرگ آیتالله هاشمی غافل بود و درگذشت ایشان را همانند درگذشت سایر شخصیتهای پابه سن گذاشته انگارید. دلیل این سخن هم کاملا روشن است و ضرورتی برای بازگو کردن آن نیست.
آیتالله هاشمی در یک دهه اخیر عمر خود، به نوعی در نقش ضربهگیر عمل میکرد. بدینترتیب که در مواقع حساس خصوصا در مواقعی که یاس و ناامیدی از اوضاع داخلی کشور به حداکثر میرسید ایشان با باز کردن روزنه امیدی، مردم را دوباره به نظام امیدوار میکرد. شاید از ملموسترین و بارزترین حرکت ایشان در جهت ایفای این نقش ، بتوان تاثیر انکارناشدنی ایشان را در به قدرت رسیدن حسن روحانی دانست. همگان میدانیم در انتهای دوران ریاست جمهوری احمدینژاد، نارضایتی عمومی از وضعیت داخلی کشور به خصوص وضعیت اقتصادی و سیاسی به اوج خود رسیده بود و در چنین موقعیتی میطلبید که به جامعه شوکی وارد شود تا از این کمای نارضایتی و یاس اندکی خارج شده و روزنه امیدی هر چند موقت ولی به ارزش حفظ نظام جمهوری اسلامی باز شود. در این شرایط، آیتالله هاشمی خود کاندیدای ریاستجمهوری میشود و حتی خطر رد صلاحیت شدن را به جان میخرد و در ادامه باحمایتهای خود از حسن روحانی موجبات ریاستجمهوری ایشان را فراهم میکند. در انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی که با توجه به رد صلاحیتهای گسترده، از اهمیت ویژهای برخوردار بود، ایشان نیز نقش ارزندهای از خود نشان دادند.
همه این دلایل و دلایل دیگری که در مجال این یادداشت نمیگنجد نشانگر این است که آیتالله هاشمی به عنوان یک ضربهگیر نظام محسوب میشد اما اکنون آیتالله دیگر نیست. قطعا پس از ایشان، وضعیت سیاسی ایران دستخوش تحولاتی نرم اما وسیع در دراز مدت خواهد شد. در چنین شرایطی که احزاب اصلاحطلب و میانهرو ایران که به تازگی در حال جان گرفتن دوباره بودند، یتیم شده و این یتیم شدن به تضعیف تفکرات اصلاحطلبانه و میانه رو خواهد انجامید. همچنین باتوجه به پیشروبودن انتخابات ریاستجمهوری، ارتحال آقای هاشمی میتواند سبب امیدواری هر چه بیشتر احزاب اصولگرا و تندرو برای جولاندادن در انتخابات آتی باشد و این قشر سیاسی را به دستاوردهای انتخاباتی در فقدان آقای هاشمی امیدوارتر کند. با فرض موفقیت حسن روحانی در انتخابات آتی، باز هم از تاثیرات رحلت ایشان گریزی نیست.
با رحلت ایشان قشر میانهرو، دیگر رهبری که از کاریزما و در عین حال نفوذ بالا در لایههای حکومتی برخوردار باشد را ندارد. شخصیت و هوشمندی آقای هاشمی به گونهای بود که حتی زمانهایی که تندروهای نظام با ایشان مخالف بودند و از او چهرهای در نقش یک اپوزیسیون تمام عیار به جامعه نشان میدادند، همچنان توانایی حفظ جایگاه سیاسی و میدانداری در صحنه سیاسی ایران را داشت این در شرایطی است که سایر شخصیتهای میانه رو و اصلاحطلب به دلایل سیاسی، به انزوا رانده شدهاند و علیرغم محبوبیت، به دلیل انزوای سیاسی قدرت تاثیرگذاری عملی ندارند و در نتیجه قدرت رهبری این قشر از جامعه سیاسی ایران را نخواهند داشت.
احتمالا چرخش توجه حزب میانهرو و اصلاحطلب بعد از وفات آقای هاشمی به سمت حسن روحانی و سید حسن خمینی خواهد بود. حسن روحانی به عنوان رئیسجمهور بالاترین مقام اجرایی کشور است و از سوابق سیاسی زیادی برخوردار است، سیدحسن خمینی جوان نیز نوه امام خمینی و دارای چهرهای آشنا و مقبول در میان مردم خصوصا جوانان است. اصلاحطلبان و میانه روها با چشم دوختن به ویژگیهای مکمل این دو، چشم امیدشان به این دو شخصیت جهت سکانداری احزاب میانهرو و اصلاحطلب است. با وجود این اما، هیچکدام قدرت تاثیرگذاری، کیاست و سیاست آقای هاشمی را نخواهند داشت و در زورآزمایی با اقلیت تندرو اما بسیار پرنفوذ، کاریزما و قدرت لازم برای رهبری جنبش اصلاحات و اعتدال را در دراز مدت نخواهند داشت.
صرفنظر از رحلت آقای هاشمی، پیروزی دونالدترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و اتخاذ سیاستهای خصمانه در قبال ایران، راه را برای عرض اندام تندروها و رادیکالها در ایران بازتر خواهد کرد. همه این عوامل سبب قدرت گرفتن هرچه بیشتر تندوروها در میدان سیاسی ایران خواهد شد و کفهترازوی قدرت به سمت تندروی، رادیکالیسم سنگینی خواهد کرد. در چنین شرایطی دیگر افرادی چون هاشمی نیستند تا با ویژگیهای منحصر به فرد سیاسی، با به جان خریدن هجمههای داخلی نقش یک تعدیل کننده را ایفا کنند.