محمد نظرگاه
در برابر سیاستهای دولت جدید ایالات متحده چه باید کرد؟ سیاست هایی که مشخصا با افزایش فشارها علیه ایران همراه خواهد بود، فشارهایی که بیشتر از جنس تحریم خواهد بود و لفاظیهای تهدید آمیز نظامی. حال باید در برابر چنین اقدامات و اظهاراتی که کاملا قابل پیش بینی است بر اساس چه استراتژی کلانی تصمیم گرفت؟ به نظر میرسد در خصوص نوع مواجهه با آمریکای ترامپ سه راه پیش روی تصمیم گیران ایرانی خواهد بود.
1. راه برخورد سخت، 2. راه مواجهه همراه با تسلیم و 3. سومین راه راهی هوشمندانه خواهد بود. برگزیدن «برخورد سخت» در برابر اقدامات دولتترامپ چندان آینده خوبی را برای کشور به همراه نخواهد آورد به دلیل آن که 1. واقعیات ایران نشان از آن دارد که هنوز در ابعاد مختلفی مانند اقتصاد دچار ضعفهای عدیده ساختاری هستیم در نتیجه توان کافی برای برخورد سخت با اقدامات «ترامپی» دولت ایالات متحده را نخواهیم داشت. و از سوی دیگر2. در دنیای امروز «برخورد سخت» جایگاه چندانی ندارد و دولتها سعی میکنند باترفندهایی به غیر از رویارویی مستقیم از حقوق ملت خود دفاع کنند مانند پرونده هستهای که ایران به جای ادامه دادن مسیری که به بن بست رسیده بود حقوق ملت خود را پشت میز مذاکره از طرفهای مقابل ستاند و با برجام هم حق غنیسازی در داخل خاک کشور به رسمیت شناخته شد و هم تحریم هایی مرتبط با پرونده هستهای از میان برداشته شد.
راه حل دوم که همراه با سازش و تسلیم خواهد بود نیز قطعا در بین مردم خریداری نخواهد داشت. اگر بخواهیم فقط یک وجه ممیزه نظام سیاسی مستقر را با رژیم سابق برشماریم که اکثریت قریب به اتفاق مردم بر آن توافق دارند همین مقوله «استقلال» خواهد بود. در نتیجه سازش و تسلیم به معنای واقعی اش هیچ همراهی مثبتی را در بین مردم بر نخواهد انگیخت. و راه سوم برگزیدن مسیری هوشمندانه است. انتخاب این مسیر نیاز به توجه بیش از پیش به منافع ملی به جای توجه به چارچوبهای ایدئولوژیک و عقل باوری به جای امریکا ستیزی محض دارد. انتخاب چنین مسیری میتواند ایران را در جایگاهی قرار دهد که با همراهی اتحادیه اروپا وسایر قدرتها ایالات متحده را وادار به تغییر مواضع و پذیرش واقعیات صحنه کند. این همراهی سایر کشورها زمانی رخ خواهد داد که تصمیم گیران در ایران همّ و غم خود را به جای غرب ستیزی بی حاصل صرف اتخاذ تدابیری همه جانبه برای روزها سخت پیش رو کرده باشند. به نظر میرسد که برای این امر میبایست شاهد یک همگرایی در بین تصمیم گیران و شنیدن صدایی واحد باشیم و قاعدتا این صدای واحد نیز نباید تفاوت چندانی با صدایی که مردم در انتخابات92 به آن رای آری دادهاند داشته باشد.
در ورای نیاز به این وحدت نسبی در بین تصمیم گیران میبایست در برابر افزایش فشارهای احتمالی و تهدیدات نظامی دولت جدید امریکا به سمت یک وحدت ملی نیز در حرکت باشیم. واقعیت آن است که چه خوشمان بیاید چه بدمان بیاید بین مردم حاضر در متن جامعه و بخش هایی از حاکمیت فاصلههای عمیقی ایجاد شده است و همین فاصلهها میتواند کشور را در مواجهه با دولتترامپ دچار مشکلاتی کند. راه پر کردن این فاصلهها میتواند همان ایده آشتی ملی باشد. لازمه مواجه شدن با پدیدهای مثلترامپ وحدت ملی است و این اتحاد جمعی در داخل جز از راه آشتی ملی به دست نخواهد آمد. امید است با بالابردن سعه صدر و خوشبینی به نیروهای کارآمد داخلی که پس از وقایع88 منزوی شدهاند زمینه برای گفتگویی فراگیر و ملی فراهماید تا در پسِ آن شاهد آشتی ملی و افزایش اتحاد ملی باشیم.