من و هزاران هوادارت خوشحالیم و به احترامت بر میخیزیم. دریافت چنین جایزهای که از طرف متخصصین جهانی موسیقی اهدا میشود شکوه فن هنر تو رابرهمگان عیان میدارد. اما اجازه دهید من از زاویهای دیگرصدای طبل اهورایی تورا بشنوم!جناب کلهر، دریافت من از هنر تو فنی نیست، قضاوت ذهن نیست،پیام درون است، حرفی از سرزمین دل است.
استاد، من ازسر پنجههای ساز نوازتو،آرامش «ساز زندگی» را دریافت میکنم. موازی شدن با زندگی و همسو شدن با نیروی هادی کائنات را در موازات تارهای ساز تو میبینم. من هم فاز شدن و هم فرکانسی از اتم تا کائنات را با ساز تو درک میکنم. من عشق و آرامش را در تارهای ساز تو دیده ام. من همراه ساز تو، با ساز هستی یکسو میشوم.من در شکوه ساز تو نوای زیبای «قل تعالو» را میبینم. من فریاد «قدقامت الصلاه» حضور را در نوای ساز تو میشنوم. من شکوه لایزال زایش زندگی را در پردههای ساز تو دیده ام. من حضور در لحظه را با نوای ساز تو تجربه میکنم. آری حضور را...
جناب کلهر، در فرهنگ استان من، به هنرمندان موسیقی « بخشی» میگویند؛ بخشی کسی است که خداوند به او بخششی عطا کرده است و چه اسم با مسمایی است بخشی. بخشی کسی است که خداوند به او فرصت ارائه شکوه زندگی از طریق ساز و نوای او را داده است. خداوند به «بخشی» نعمتی بزرگ بخشیده و او به دیگران میبخشد. در فر هنگ پدران من صدای ساز بخشی را همتراز دعا و نیایش میپنداشتند؛ یعنی «صدای ساز حضور» و چه مقایسه زیبایی.
در تاریخ سرزمین من، وقتی بخشی به بهانه باران همراه با ساز میآمد، خداوند رحمت آسمانی خود را همراه باران فرو میفرستاد تا پاک کند زمین را از هر آنچه نا شایستی است و درد! و برویاند در زمین دل مردمان شکوفههای مهربانی و باغها و نهرهای آرامش جاودانی را. یعنی همان بهشت موعود را. جناب کلهر، اجازه دهید به رسم پدرانم تو را «بخشی» خطابت کنم!
بخشی عزیز! ببخشای که چارهای جز این جسارت نوشتن نبود. تو بگو! من چرا سخن گفتم؟ اکنون پر ازسکوت میشوم و گوش به صدای لحظه لحظه زندگی میدهم که فریاد می زند: «بخشی.... لی خن » « بخشی وور» «بزن! بخشی»، بزن به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.