به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۳۱ - ۲۲:۴۳
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۲۷ ساعت ۱۷:۲۶
کد مطلب : ۱۳۰۳۱۶

مد اپوزیسیون‌نمایی منفعلانه

امید پورعزیز
یکی از آفت‌های سابقه دار فضای سیاسی ایران بحث اپوزسیون نمایی در عین منفعل بودن و بدون پشتوانه فکری مستدل است که این امر عملا منجر به نوعی حذف خودخواسته و عدم تأثیرگذاری بخش قابل توجهی از جمعیت کشور در مسائل حساس و حیاتی مملکت می‌باشد. البته در تعریف کلاسیک ادبیات سیاسی حتی در بعضی مواقع انفعال و بایکوت سیاسی هم می‌تواند به‌عنوان یک فعل و واکنش سیاسی محسوب شده و کارکرد مختص به خودش را داشته باشد. ولی تشخیص درست موقعیت و تدوین استراتژی دقیق و به موقع در این مسیر بسیار حساس و پیچیده می‌باشد. لذا در صورت اتخاذ چنین رویه هایی نیز عملا ضعف درمدیریت صحیح و سازماندهی هدفمند، پاشنه آشیل چنین استراتژی هایی خواهد بود. اما در کشور ما با توجه به چنین مفاهیم پیچیده  و تفسیربرداری متأسفانه در نزد بخشی از جامعه نوعی ساده انگاری و اختلاط مفاهیم حادث شده است.

این طیف از جامعه تصور می‌کنند با زدن دست رد به هر نوع دخالت سیاسی و پرهیز از مشارکت در هر سطحی از امور سیاسی به مثابه همان تأثیر معکوس انفعال محسوب شده و منجر به نتایج سیاسی مدنظرشان خواهد شد. درصورتیکه این حد از ساده‌سازی مفاهیم و تشخیص‌های غیرتخصصی و فردی عملا نمی‌تواند نتایج امیدوارکننده ایی را برای جامعه رقم بزند. اگر بخواهیم مصداقی‌تر بحث کنیم در ارتباط با مسئله انتخابات و عدم مشارکت طیف وسیعی از جامعه، این آفت بیشتر نمود پیدا می‌کند. در واقع دلیل اصلی این مسئله تشخیص‌های سطحی و غیر تخصصی در جامعه پیچیده و در حال گذار به مدرنیته ایران می‌باشد.

 در جوامع امروزی هر روز پارامترها و شاخصه‌های سیاسی و اجتماعی تغییر می‌کند و در هر شرایطی استراتژی و سیاست ورزی خاص خودش را طلب می‌کند که مسلما تشخیص تمامی جوانب آن از عهده مردم عادی جامعه خارج بوده و متخصصین و تحلیلگران خاص خودش را طلب می‌کند. ولی مسئله عدم اعتماد و عدم به رسمیت شناختن تخصص گرایی و خردگرایی در حوزه‌های انسانی یکی از معضلات عمده جامعه امروز ما محسوب می‌شود. البته این مسئله برای امروز و مختص این انتخابات اخیر نیست، بلکه ما همواره در این زمینه چالش‌های جدی داشته‌ایم که اغلب در زمان‌های پرشور انتخاباتی سعی شده با احساسات و هیجانات مضاعف تا حدودی این نواقص پوشش داده شود.

ولی مسلما با اقبال مقطعی و موقتی در ایام انتخابات این نقیصه بصورت ریشه ایی برطرف نمی‌شود. مردم ایران در راستای گذار به دموکراسی می‌بایست یکبار برای همیشه با این مسئله بشیوه عقلانی و واقع بینانه مواجهه داشته باشند. یکی از اصلی‌ترین راهکارهای دموکراتیک پذیرفته شده جهانی در این زمینه تحزب گرایی و یاری جستن از احزاب ساختارمند و مستحکم می‌باشد.
مردم با اقتدا به حزب مد نظرشان عملا نیمه بیشتر راه را رفته و مشارکت شان را بواسطه حزب مبذول می‌دارند، و حتی چنانچه تصمیمات جدی و تأثیرگذار نیز مدنظر باشد از فیلتر حزب می‌گذرد. هرچند احزاب هم می‌توانند به بیراهه رفته و به جمع‌بندی‌های غلطی برسند، ولی چون بین احزاب رقابت سالم وجود دارد عملا آن سرخوردگی و یا حتی آنارشیسم نظام‌های بدون حزب به میان کشیده نمی‌شود.

البته یکی دیگر از دلایل عدم اعتماد عمومی بین مردم و دست اندرکاران،  به تناقض‌ها و تضادها و شعارزدگی مضاعف در جامعه بازمی گردد. مردم ایران همواره در بین تعارضات و عدم شفافیت‌های بسیاری روزگار گذرانده‌اند و همچنین به‌واسطه تداخلات ناشی از ایدئولوژیک بودن عده ایی و منفعت گرایی و یا حتی قدرت طلبی برخی، عملا به‌مرور زمان به این بدبینی‌ها دامن زده شده و جامعه در یک رویکرد واکنشی عملا با هرچه هست و نیست در تقابل است. این حد از سرخوردگی، بی انگیزگی و ناامیدی تبعات جدی را برای جامعه بهمراه دارد و جبران این اوضاع نابسامان روز به روز سخت‌تر و پرهزینه‌تر می‌شود.

لذا جامعه در مقام مقابله به مثال و تسویه حساب برآمده و به‌مرور عقلانیت و منافع مشترک جای خودش را به فردگرایی و منفعت طلبی شخصی می‌دهد و بازگشت به رویه اخلاق مدار و مسئولانه روز به روز سخت‌تر و پرهزینه‌تر می‌شود. هرچند در این دوره برخی از سیاسیون دلسوز و دغدغه مند همچون روحانی تا حدودی درصدد بهبود شرایط موجود و توجیه عقلانی مردم هستند، ولی متأسفانه تأثیر تخریب‌ها، رفتارهای گذشته و کاهش انرژی نیروهای تحول خواه عملا نیروی محرکه لازم برای یک خیزش فراگیر عمومی و باورمندی بر توان و اراده خویش شکل نگرفته است. امید است بعد از روزهای پرشور انتخاباتی راهکارهای عملیاتی و علمی دقیقی جهت بهبود این شرایط فراهم شده و زمینه رشد و هم افزایی مضاعف ملی فراهم گردد.