گروه سياسي- رسانهها: سايت خبرآنلاین در نقدي به سخنان يكي از نمادهاي تندروهاي سياسي و روحاني كشور نوشته است: آقای سید حمید روحانی حرف هایی علیه آقایان هاشمی و خاتمی زده اند که اگرحوصله داشتید و اعصاب درست و درمان ميتوانید آنها را در سایتهاي خبری بخوانید. اما ترجیع سخن ایشان در این افاضات جدید این است که آقای هاشمی از اول هم انقلابی نبودند. متن سخنان را بخوانید متوجه ميشوید منظور ایشان از انقلابی نبودن دقیقا به معنای تندخونبودن و شعارهای فانتزی و انتزاعی سرندادن است.البته تناقض هم در حرفهاي ایشان بسیار یافت ميشود، فی المثل آن جا که درباره آقای خاتمی ميگویند ایشان انقلابی نیست چون برای انقلاب حتی یک سیلی هم نخورده است. خب، اگر قرار باشد سیلی خوردن محک و معیار انقلابی گری باشد که باید آقای هاشمی را به دلیل سالها شکنجه و زندانی که تحمل کرده اند سرآمدان انقلابیها دانست اما این تناقضات خیلی مهم نیست، همان طور که گفتم از فحوای کلام آقای روحانی مشخص است که مشکل آقای روحانی با آقای هاشمی این است که چرا شعارهای غیرمعقول و فانتزی سر نمی دهد، شعارهایی که برای صاحب شعارآب و نان بسیار دارد اما تاوان آن را مردم بی پناه و محروم ميدهند.
آقای حميد حروحانی حتی مثال هم ميزند و برای این که اثبات کند آقای هاشمی انقلابی نیست ميگوید وقتی آمریکاییها هواپیمای مسافربری ایرانیها را زدند آقای هاشمی درحالی که بغض گلویش را گرفته بود در تلویزیون ظاهرشد. آقای روحانی ميخواهد بگوید چون آقای هاشمی به دلیل تاثر از شهادت مسافربران بی گناه، گریه اش گرفته بود پس انقلابی نیست، اما فکر نمی کند ميتوان آن گریه و تاثر را دلیلی بر وطن دوستی آقای هاشمی دانست و این که او نمی خواست در آن جنگ بیش از این پای مردم
تو شعارت را ميدهی و به جایش پست و مقام نصیبت ميشود اما مردم بیچاره باید تاوانش را بدهند...!
بی گناه وسط بیاید و خونهاي بیشتری بر زمین ریخته شود.
اگر قرار باشد با متر ومعیار آقای روحانی مردم را به انقلابی و غیرانقلابی تقسیم کنیم به احتمال قریب به یقین، شهید مطهری که درباره حافظ کتاب مينوشت و در نشریه زن روز به نمایش یک فیلم واکنش نشان ميداد و شهید بهشتی که شیک پوش بود و از شعارهای احساسی و تند پرهیز داشت انقلابی نبود و درعوض آنها که با بی عقلی و ماجراجویی و ادبیات سخیف و توهین آمیز، این همه تحریم و تورم را برای مردم بی پناه و صبور این سرزمین به ارمغان آوردند انقلابی اند. انقلابی بودن وقتی قرار نباشد تاوانش را خودت بدهی خیلی هنری نیست.
تو شعارت را ميدهی و به جایش پست و مقام نصیبت ميشود اما مردم بیچاره باید تاوانش را بدهند و هزار جور مصیبتی که تو حتی یکی از آنها را نمی توانی تحمل کنی به جان بخرند. اگر انقلابی بودن یعنی بدون آن که به نتایج و توابع کارهایت فکر کنی شعارهای داغ و احساسی سر دهی، باید بگویم معمر قذافی از همه انقلابی تر بود، چرا که منشور سازمان ملل را پاره ميکرد و شورای امنیت را به رسمیت نمی شناخت و اعراب را به خیانت متهم ميکرد وخلاصه چیزهایی ميگفت که خیلی از شبه انقلابیون ما از شنیدن آن حرفها دلشان غنج ميرفت.
دیگر این که اصلا گیرم آقای هاشمی انقلابی نیست، مردم همین آقای غیر انقلابی را به خیلی از انقلابیهاي مورد تایید آقای حمید روحانی ترجیح ميدهند. حرف بی سند نمی زنم. در همین 24خرداد92مردم نشان دادند که حرف همین آقای غیر انقلابی را به حرف شبه انقلابیها و یا به تعبیری به انقلابیهاي تقلبی،ترجیح ميدهند. اصلا اگر قرار باشد با ادبیات آقای حمید روحانی سخن بگوییم باید بگوییم ما در این سرزمین دست کم هجده میلیون غیر انقلابی داریم. اصلا چرا تعارف ميکنیم هجده میلیون ضدانقلاب داریم. خوب شد. این جوری انقلابیهاي مورد نظر آقای روحانی مظلومیتشان بیشتر ميشود و ماجرا تراژیک تر ميشود، چیزی که شبه انقلابیها آن را خیلی دوست دارند.
افراطیون دین ندارند و بسیار نادان هستند. (151193)