به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۵ - ۱۲:۲۵
 
۲
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۲/۰۸ ساعت ۱۱:۲۰
کد مطلب : ۱۰۶۰۳۰

مهرعليزاده: «اميد» برنده مرحله دوم است

مهرعليزاده: «اميد» برنده مرحله دوم است
گروه سیاسی-رسانه ها: از شگفتي‌هاي سياست در ايران يكي همين است كه محسن مهرعليزاده در سال ٨٤ با حكم حكومتي رهبر انقلاب و نظر مستقيم ايشان براي انتخابات رياست‌جمهوري تاييد صلاحيت مي‌شود و در حالي كه طي ١٠ سال پس از آن هيچ رفتار خارج از هنجارهاي قانوني و عرفي سياسي انجام نمي‌دهد در سال ٩٤ براي انتخابات مجلس صلاحيتش رد مي‌شود. پاسخ اين شگفتي را خود مهرعليزاده هم نمي‌داند؛ اما در تحليل واقعه هفتم اسفند ٩٤ آن را محصول واكنش جمعي مردم بر اساس يك تحليل مشترك مي‌داند. او پيش‌بيني كرد ٤٠ تا ٥٠ كرسي دور دوم نيز به اصلاح‌طلبان برسد.

انتخابات را چطور ديديد؟
انتخاباتي پرشور و معنادار بود و انتخاباتي بود كه مردم آن را جزو سوابق ارزشمند سياسي تاريخ زندگي خودشان ثبت كردند. انتخاباتي بود معنادار و جهت‌دار و اين معنا و جهت را مردم به اين انتخابات دادند. نظام و دولت بسترساز و مجري انتخابات بودند، ولي روحي كه در داخل انتخابات دميده شد و نتيجه‌اي كه از انتخابات گرفته شد و معنايي كه از آن حاصل شد، آن چيزي است كه در ذات مردم بود و من همه اين‌ها را مترادف مي‌دانم با شعور بالاي سياسي و فرهنگي مردم ايران.

پيش‌بيني مي‌كرديد اصولگرايان در تهران شكست بخورند؟
بله ولي نه تا اين حد.

چرا؟
سوابقي كه از رقابت‌هاي سياسي دو جناح داريم و تجهيزي كه اصولگرايان كرده بودند و رد صلاحيت گسترده‌اي در خصوص كانديداهاي اصلاح‌طلب اعمال شد هيچ كسي شكست اصلاح‌طلبان تا اين حد را باور نمي‌كرد. قبل از انتخابات پيش‌بيني رد صلاحيت‌ها را تا حدودي مي‌كرديم، ولي فكر مي‌كرديم در مورد بعضي اشخاص و شخصيت‌ها حدود را رعايت مي‌كنند كه متاسفانه رعايت نشد. خود اين اقدام به نحوي عكس‌العمل مردم را در پي داشت. مردم ايران معمولا با شناختي كه از كانديداها پيدا مي‌كنند به ويژگي‌هاي شخصيتي و گرايشات فكري او راي مي‌دهند.

معمولا مردم در انتخابات به صورت كلي تفكري را كه به آن گرايش دارند، مدنظر قرار مي‌دهند ولي از كانديداهاي آن تفكر، فردي را كه در آن گرايش مي‌تواند خوب جلوه داشته باشد انتخاب مي‌كنند و به آن راي مي‌دهند. بنابراين وقتي ديديم شاخص‌هاي اصلاح‌طلبان را رد صلاحيت كردند، تا اندازه‌اي نااميد شديم چراكه مردم وقتي با آن سليقه بيايند و راي بدهند چون شناخته‌شده‌ها را در ليست نمي‌يابند، به تعداد محدودي راي مي‌دهند و بر اين منوال ديگر توقع اينكه ليست ٣٠ نفره ما راي قابل توجهي بياورد را نداشتيم.

گرچه وقتي وارد روزهاي انتخابات مي‌شديم و هيجانات انتخاباتي بيشتر مي‌شد در گفت‌وگوهاي مردم، در فضاهاي مجازي معلوم مي‌شد رد صلاحيت‌هاي گسترده در مردم عكس‌العمل ايجاد كرده و آنها را بيشتر مصمم كرده است كه حضور يابند و اين شد كه در روز پاياني مهلت تبليغات انتخاباتي، تقريبا مشخص شده بود كه مردم مصمم پاي صندوق‌ها خواهند آمد و نتيجه هم مشخصا به نفع جريان اصلاح‌طلبي بود ولي اينكه كل ليست ٣٠ نفره اصلاح‌طلبان راي بياورد، قابل پيش‌بيني نبود تا اينكه وقتي حضور گسترده مردم در روز راي‌گيري را ديديم به ويژه در تهران تا اندازه خيلي زيادي مي‌شد نتيجه را حدس بزنيم و وقتي آرا خوانده شد ديديم واقعا مردم كاري كردند كارستان و نشان دادند خوب مي‌فهمند و خوب تجزيه و تحليل مي‌كنند و اگر چيزي بيان نمي‌كنند، دليل اين نيست كه متوجه نيستند، بلكه كاملا دقيق متوجه هستند، مساله رد صلاحيت‌هاي جهت‌دار را خوب مي‌فهمند عده‌اي رد صلاحيت مي‌شوند يعني چه و عده‌اي نمي‌شوند يعني چه، كدام فكرها در كجا قرار دارند، كدام فكرها چه مي‌كنند اينها را مردم رصد مي‌كنند و خوشبختانه اين شعور بالا را دارند كه منويات خودشان را سر صندوق‌ها و در يك مجراي كاملا قانوني و بستري حقوقي اعمال كنند.

چرا شما را رد صلاحيت كردند؟
دليلش را نمي‌دانم ولي مي‌شود حدس زد. همين كه اين گروه باشد، آن گروه به ويژه اينكه در خصوص افراد شناخته شده اين حساسيت را بيشتر داشتند. البته بنده برابر قانون اعتراضي نداشتم.

يعني اين را براي خودتان سند كرديد؟
نخير، تنها اقدام قانوني بود كه مي‌توانستيم انجام دهيم. وقتي ١٠ سال پيش براي رياست‌جمهوري تاييد صلاحيت مي‌شويم و امروز براي نمايندگي مجلس صلاحيت ما تاييد نمي‌شود، خيلي چيزها روشن مي‌شود.اينكه اعتقاد عملي به اسلام و نظام چنين فردي را كه پست‌هاي كليدي مديريتي، استانداري، معاونت رييس‌جمهور و... را در كارنامه داشته باشد زير سوال ببرند با هيچ منطقي سازگار نيست. نظام جمهوري اسلامي جزو خميره وجودي ما است، ممكن است در نسل بعدي كسي باشد كه خيلي ارادتي به نظام نداشته باشد و به تعبير رهبر انقلاب ممكن است نظام را قبول نداشته باشد، ولي در سن ما و صنف ما كساني كه در دبستان و دبيرستان و دانشگاه، نه‌تنها مبارز و انقلابي بودند بلكه پيشگام و پيشرو نيز بودند و بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب در نهادهاي انقلابي، جنگ و جبهه و در مديريت‌هاي مختلف اين نظام فعاليت داشته‌اند، مي‌توانند پذيراي اتهام عدم التزام به نظام باشند؟

پس دليل اصلي كه شوراي نگهبان شما را رد صلاحيت كرد چه بود ؟
از شوراي نگهبان بپرسيد. همان دليل كه اغلب چهره‌هاي شاخص اصلاح‌طلب رد صلاحيت شدند، چهره‌هاي خيلي شاخص و موجهي بودند.

قبل از ثبت نام پيامي به شما نشد كه نياييد؟
خير. چنين چيزي نبود.

دليل اصلي شكست اصولگرايان را در چه مي‌بينيد؟
مجموعه‌اي از دلايل وجود دارد، يكي عملكرد اصولگرايان بود، چراكه بالاخره مردم مي‌دانند احمدي‌نژاد را چه كساني روي كار آوردند و پشت او بودند و دوره احمدي‌نژاد چه خسارت‌هايي را كه ايجاد نكرد. طبعا مردم به تفكري كه آن گروه را براي اداره كشور حاكم كرد، اعتماد نمي‌كنند. دوم خود مجلس گذشته كه مجلس تحت حاكميت اصولگرايان بود، هم مجلس قبلي و هم مجلس قبل‌تر و حمايت‌هاي آن دو مجلس از برنامه‌هاي احمدي‌نژاد و در اين اواخر هم كه مقارن بود با دو سال و نيم آقاي روحاني، مردم ديدند مجلس كمكي به دولت آقاي روحاني كه دولت منتخب مردم است نكرد.

اگر يادتان باشد در مقاطع مختلف، ايرادهايي گرفته مي‌شد كه منطقي نبودند اگرچه دولت سعي مي‌كرد همكاري و تعامل داشته باشد ولي پاسخ مثبتي دريافت نمي‌كرد. اين عدم همكاري‌ها در مقاطع مختلف اشكال مختلفي داشت، بعضا به صورت راي دادن و ندادن به وزرا و يا كارت زرد دادن‌هاي غيرمتعارف به وزرا و كشاندن آنها به مجلس و تذكر دادن‌هاي غيرمتعارف به آنان بعضا هم در مقاومت براي تصويب برنامه‌هاي كلان ملي كشور بود. شما پديده‌اي به نام افزايش بي‌رويه تذكرات مجلس به دولت را شاهد بوديد، اين تذكر دادن‌هاي بيش از اندازه بيشتر از آنچه كاربرد روز را داشته باشد براي ثبت در تاريخ بوده. بالاخره اينها در تاريخ ثبت مي‌شود و فردا عنوان مي‌كنند.

آقاي روحاني در فاصله فلان زمان تا فلان زمان، اينقدر اخطار از مجلس گرفته است، در مساله برجام خوشبختانه با هدايت خوبي كه مشكلي پيش نيامد ولي ديديد عده‌اي كه تندروهاي آن جريان بودند چه كارها كه نكردند و چه تهديداتي كه نكردند در مقابل يك تصميم و اراده نظام، به دولت اتهام زدند، دولتي كه مردم آن را انتخاب كردند. همه اينها به عنوان عملكرد اصولگراها از آن طرف بود و از اين طرف هم بالاخره مردم مي‌ديدند افرادي هستند از جنس خودشان، شناخت و تحليل‌شان از مسائل، مشكلات مردم مشابه تحليل و شناخت خودشان است، اين افراد تحت عنوان اصلاح‌طلب مي‌خواهند بيايند ميدان و حرف‌هاي مردم را بزنند، از حق قانوني انتخاب شدن و انتخاب كردن استفاده كنند ولي به آن صورت با آنها برخورد مي‌شود.

بابت ليستي كه بسته شد اصولگرايان سنتي هم راي لازم را نياوردند و به آتش اينها هم سوختند.
تندروي در هر كاري از هر جناحي، از هر مشرب فكري، محكوم به شكست و نتيجه نگرفتن است. بله آن تندروي‌ها از سوي تعدادي تندرو كه از نظر جمعيتي در مقايسه با متعادلين اصولگرا تعداد زيادي هم نبودند بالاخره فرمان را دست خود گرفته بودند و و نتيجه كارشان اين شد كه ديديد. شش ماه پيش در مصاحبه‌اي توصيه كردم به اصولگرايان و گفتم برائت كنيد از تندروي، اگر آن موقع اين كار را انجام مي‌دادند امروز شرايط به گونه‌اي ديگر بود.

من خيلي از اشخاص را در بين اصولگرايان مي‌شناسم كه افراد متدين و سالمي هستند و دل‌شان مي‌خواهد كار كنند. من اعتقاد دارم وجود هر دو فكر و جناح براي رشد كشور لازم است. اگر فكر كنيم اصولگرايان به جايي برسند و حاكم شوند همه‌چيز حل است، اشتباه است و همين‌طور اگر فكر كنيم اصلاح‌طلبان حاكم شوند كشور ديگر هيچ مشكلي نخواهد داشت باز هم اشتباه است. اصولا حاكميت مطلق جريان واحد فكري به نفع جامعه نيست و جامعه را به انحطاط مي‌كشاند، حتما بايد چالش فكري در جامعه وجود داشته باشد و بايد امكان طرح افكار و انديشه‌هاي متفاوت وجود داشته باشد. آن زمان من خطاب به دوستان معتدل اصولگرا در مصاحبه‌اي گفتم كه خودتان را جدا كنيد، مردم از اين مشي تندروي راضي نيستند و از اين رويه هيچ‌وقت نتيجه نگرفتند.

وقتي شما مي‌آييد حرف غيركارشناسي را با لحني احساسي و تند در تريبون دولت يا مجلس عنوان مي‌كنيد و جوسازي مي‌كنيد شايد اين گفتار در آن لحظه خوشايند ١٠ نفر باشد ولي چون كاري غيرمنطقي و غيراصولي است و با منطق انسان كه منطق تعامل و گفت‌وگو است، منطق حرف است، منطق قانع شدن و قانع كردن است سازگاري ندارد، محكوم به شكست و عدم پذيرش است. به نظر من هم معتدلين اصولگرا به آتش تندروها سوختند. شخصيت‌هاي ارزشمندي داشتيم كه جزو اصولگرايان بودند و الان در ليست ٣٠ نفره دوم قرار گرفتند، فردفرد آنها آدم‌هاي قابل اعتمادي هستند ولي مردم همان قضاوت را كه در مورد تندروها داشتند و درخصوص اين افراد نيز كردند يكي از مصاديق اين تندروي‌ها همين ردصلاحيت‌ها بود. مشخص بود كه ردصلاحيت‌هاي اين‌گونه، عكس‌العمل آن‌گونه ايجاد مي‌كند.

وقتي نام تندروي مي‌آيد ذهن‌ها به سمت برخي از اصولگرايان مي‌رود. چرا اين اتفاق رخ داده است؟
در هر مشرب فكري تندروي محكوم است. در جريان اصلاح‌طلبي هم تندروي بروز و ظهور داشته و ضرر و زيانش را هم ديده‌ايم. يكي از دلايل بروز و ظهور اصولگرايان تندرو و پيدا شدن فرصت و مجال رشد براي آنها، عكس‌العمل برخوردهاي تندروانه‌اي بود كه همزمان با دوره اول دولت آقاي خاتمي در عرصه فعاليت‌هاي سياسي در بعضي گروه‌هاي طرفدار اصلاح‌طلبي شاهد آنها بوديم. البته مسائل آن زمان هم متاثر از گذشته بود.

يعني برمي‌گردد به دوران قبل از آقاي خاتمي. قبل از انتخابات رييس‌جمهور تقريبا تا سال ١٣٧٦ شرايط سياسي جامعه به گونه‌اي بود كه معلوم بود چه كسي رييس‌جمهور مي‌شود و در حين انتخابات به نحوي به مردم معرفي مي‌شد و مردم هم راي مي‌دادند و انتخاب وي به طور رسمي انجام مي‌شد. در انتخابات سال ٧٦، مردم شيوه ديگري اتخاذ كردند و خواستند ازهمان ابتدا خودشان در انتخاب رييس‌جمهور نقش داشته باشند و وقتي اين خواست مردم تحقق يافت و اين اراده تبديل به يك جريان شد، اين جريان رفت در جهت اينكه قدم‌هاي بعدي را بردارد. لذا اين تغيير رويكرد كه با موفقيت توام شد، به طور طبيعي به مذاق گروه‌هاي سياسي سازگار آمد و در اين راستا بر ادامه تغييرات و گسترش آنها پافشاري كردند و بعضا اين پافشاري‌ها توام با تندروي‌ها و مواجه با مقاومت‌ها شد و اين تعارضات خودبه‌خود فضا را براي تندروي‌ها مهيا كرد ولي تندروي عمدتا خارج از دولت و در فضاي سياسي كشور ايجاد شده بود.
مرجع : روزنامه اعتماد