به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۵ - ۱۵:۴۳
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۱ ساعت ۱۵:۱۹
کد مطلب : ۱۱۴۴۱۰

پس از «شهرزاد» چه کنیم

گروه فرهنگی: روزنامه شرق نوشت: وقتی سریال شهرزاد به موفقیتی عجیب در بین مخاطبان دست یافت، بالاخص در مقایسه آن با سریالی تقریبا هم‌مضمون که هم‌زمان از سیما پخش می‌شد، توجه همه دوباره به رسانه‌های تصویری خانگی جلب شد. در سال ١٣٧٢ پس از مصوبه شورای انقلاب فرهنگی در ١٣٧١ مبنی‌بر ایجاد نهادی برای ارتقای فرهنگ تصویری مخاطب و مقابله با تب ویدئو و...، ابتدا مؤسسه رسانه‌های تصویری در تشکیلات وزارت فرهنگ و ارشاد تأسیس و تا سال ١٣٧٩ به‌تنهایی و از آن سال تاکنون در کنار مؤسساتی خصوصی که وجودشان به تشکیل اتحادیه مؤسسات رسانه خانگی انجامید، به مسئولیت خود ادامه می‌دهد.
در این مدت عمده کار این مؤسسات، توزیع فیلم و سریال بود و کم‌کم به تولید فیلم‌های ویدئویی و سریال روی آوردند که پس از چند آزمون و خطای ناموفق در زمینه سریال اجتماعی و حتی طنز که به ناامیدی مخاطب انجامید که در برهوت برنامه‌های نمایشی بالاخص در سیما به آن امید بسته بود، ناگهان موفقیت مجموعه دندون‌طلا و پس از آن شهرزاد، امید و اعتماد مخاطب به میزان زیادی ترمیم شد. این بیان، تاریخچه مختصری بود که برای ورود به بحث درباره اهمیت و جایگاه ویدئو خانگی لازم می‌نمود. دلایل فراواني از جمله تن‌زدن مخاطب از رفتن به سینما، ترجیح مخاطب در برخورد راحت‌تر و ارزان‌تر با محصولات فرهنگی در منزل، وجود ممیزی‌هایی با ریشه در سیاست یا ایدئولوژی که واقعیات ملموس برای مخاطب را تحریف می‌کنند، بالاخص در سیما و سینما و کمی بازتربودن آن در شبکه خانگی و فشارهای بیرونی بر دست‌اندرکاران هنر در تمام شئوناتش در کشورهای مختلف با فرهنگ‌ها و سیاست‌های حکومتی متفاوت و... اهمیت شبکه‌های خانگی را روزبه‌روز افزایش داد به‌طوری‌که شرکت‌های عظیم در حیطه سینما همچون متروگلدوین مایر، فاکس قرن بیستم، کلمبیا پیکچرز و... در کنار کمپانی‌های عظیم تلویزیونی همچون اچ. بی. او. به سوی پخش محصولات تصویری در شبکه خانگی روی آورده‌اند و با ارائه سریال‌هایی چون بازی تاج‌وتخت، برکینگ بد، انتقام، فرینج، فرندز و... بازار و مخاطب عظیمی به دست آورده‌اند.

در این‌میان چند مورد قابل‌تأمل است:  اول اینکه پس از شهرزاد سریال موفقی نداشتیم که از سویی طبیعی است و قاعده این نیست که تمام محصولات اين چنین باشند. عوامل متعددی مثل توانایی بازیگران، تیم کارگردانی، نویسندگان، انتخاب مضمون با توجه به شناخت از تمایلات اجتماعی، توجه به اولویت‌های ذهنی مخاطب و بسیاری از ریزبینی‌های دیگر که به تهیه‌کننده و شناخت او بستگی دارند، کادر فنی و... در این موفقیت‌ها دخیل هستند و از سوی دیگر خطرناک است چون ممکن است به تقلید و کپی بینجامد که لوث‌کننده تمام موفقیت‌هاست.

 دوم حفظ موفقیت است که احساس اشباع و لذت از چنین موفقیتی که به بسته‌شدن تفکر و نوآوری می‌انجامد، نابودگر آن و احساس مسئولیتی در قبال مخاطبی که خود سازندگان توقع او را بالا برده‌اند و دقت به این امر که او شایسته چیزی برتر از محصول ارائه‌شده قبلی است، مقوم آن خواهد بود. سوم نقش نهادهای حمایتی است - اعم از دولتی یا اتحادیه‌های مختلف دخیل در این امر- که با واقع‌بینی و رصد ضعف‌ها و قوت‌ها، این شبکه‌های فرهنگی را حمایت کنند و با اعتماد به آنها، از هدایت آنان پرهیز کنند.