به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۱ - ۱۶:۵۶
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۰۴ ساعت ۱۲:۱۴
کد مطلب : ۱۲۰۹۰۹
برای هفتادونه‌سالگی قاسم صنعوی

حافظۀ بزرگ ادبیات ما

گروه فرهنگی: نمی‌دانم او را دیده بودم یا نه. به یاد نمی‌آورم. تنها آرامش یک شب سرد در خاطره‌ام مانده است...
حافظۀ بزرگ ادبیات ما
و لحن توتوکا در «درخت زیبای من»: «بخوابیم؛ آدم وقتی می‌خوابد همه چیز را فراموش می‌کند...» امّا من می‌خواهم «خورشید را بیدار کنم» با به‌یاد آوردنش. آدم وقتی از یاد می‌برد، می‌تواند باز هم به‌یاد بیاورد. آن چهرۀ آرام و موهای یک‌دست سپید را حتّی اگر مدّت‌ها ندیده باشم، خوب به‌خاطر می‌آورم. دقّت و وسواسش در انتخاب کلمه حتّی در خوش‌وبش‌های دوستانه و ترس من از به‌کار بردن جملات اشتباه در برابر اندامی بلند و لاغر امّا به‌شدّت قوی و باصلابت.

همه چیز را در حضورش لمس می‌کنم؛ تاریخ و فلسفه و شعر و هنر. خوب می‌داند که با چه کسی وارد بحث شود و خوب‌تر این است که سره و ناسره را می‌‎شناسد. حالا مردی را که سهم بزرگی از بار سنگین ادبیات ترجمۀ این سال‌ها را به دوش کشیده است، می‌شناسم و می‌دانم که مترجمی عشق اوست.

خواندن را از اوّلین ساعت‌های روز آغاز می‌کند و چنان مشتاقانه کار می‌کند که انگار همۀ این بیش از صد عنوان کتاب و مقاله‌ای را که پیش از این ترجمه یا تألیف کرده، هیچ نبوده است؛ کتاب‌هایی که هر کدام سهم مهمّی از ادبیات معاصر دارند. اگر بخواهی در هر کدام از حوزه‌های فرهنگی وارد شوی، چه شعر و تاریخ و چه ادبیات کودک و جامعه‌شناسی، قاسم صنعوی و کتاب‌های ترجمۀ او بی‌شک به یاری‌ات می‌آیند.

کدام زنی است که از کنار کتاب‌های سیمون دوبوار راحت گذر کند؟ «جنس دوم» همچنان با آن جلد بنفش برای نوبت‌های دورقمی چاپ به چاپخانه می‌رود، «جشن بی‌معنایی» در کمتر از چند ماه به چاپ یازدهم می‌رسد و من به «راز»های صنعوی فکر می‌کنم؛ به مترجمی که هیچ عکسی در دنیای مجازی ندارد، به قلب وسیع و مهربانش و نیز غرور عجیب و مثال‌زدنی‌اش.

چهارم آذرماه، قاسم صنعوی هفتادونه‌ساله می‌شود و من در برابر آن همه کلمه که او می‌شناسد، کلمه‌ای ندارم که بگذارم. صنعوی حافظۀ بزرگ ادبیات ماست و خاطرات ارزشمندی در ذهن بی‌کرانه‌اش دارد از روزهایی که قلب ملّت به‌شدّت می‌تپید.
مرجع : ایسنا