به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۲۸ - ۱۵:۰۴
 
۴
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۴ ساعت ۱۶:۲۷
کد مطلب : ۱۲۴۱۶۰

پیش لرزه‌ها را جدی بگیریم

محمد نظرگاه

در چند هفته اخیر جامعه ایرانی دچار تشویش‌ها و التهاب‌های بسیاری شد. از تصادف قطار و زنده زنده سوختن هموطنانمان تا نیم روزی که همه در التهاب شلیک ضدهوایی تهران قرار گرفته بودند و از خود می‌پرسیدند ماجرا چیست؟ و این آخری که بیان آن چه در پلاسکو پیش آمد هم سخت و نفس گیر است.

این التهاب‌ها را می‌توان بزرگتر از آنچه که هست نیز نشان داد برای کمرنگ نشان دادن خطر اصلی که همانا ضعف مفرط ما در مدیریت بحران است. حتما وقایع این چنینی دردناک است و تاثرآور اما نباید فراموش کنیم که همه این‌ها پیش لرزه‌ها و نشانه هایی است که شاید باعث شود خطاهایمان را اصلاح کنیم و پس از گذشت سالها دیگر مدیریت بحران را یاد بگیریم. در هر سه این موارد با همه تفاوت هایی که با یکدیگر دارند شاهد خطاهایی یکسان بوده ایم. ضعف مفرط در اطلاع رسانی، عدم مدیریت واحد و سیاست بازی و موج سواری سیاسی پس از هر سه حادثه (البته در خصوص ماجرای شلیک ضدهوایی به واسطه محدودیت‌ها این سیاست بازی‌ها کمتر مجال دیده شدن داشت) .

در هر سه حادثه شاهد آن بودیم که افرادی که مسئولیت اطلاع رسانی را ندارند در برابر دوربین‌های صداوسیما قرار می‌گیرند و پای ثابت رسانه‌ها هستند و با اجتهاد شصی شان مطالبی را مطرح می‌کنند. فارغ از درست یا غلط بودن مطالب مطرح شده توسط آن‌ها همین مداخله بلا وجه در امورد اطلاع رسانی باعث دوگانگی‌های بسیاری می‌شود. گاه این رفتارهای غیر حرفه‌ای در رسانه نیز به شکل ناامید کننده‌ای خود را نشان می‌دهد و به حد خنده داری می‌رسد. تنها به عنوان یک نمونه از ده‌ها نمونه در چنین بحران هایی می‌توان به این ماجرا اشاره کرد که همزمان با اعلام خبری به شکل زیرنویس در شبکه خبر سخنگوی آتش نشانی مشغول تکذیب همان خبر است و این نشان می‌دهد که حتی رسانه هم درگیر چنین رفتارهای رسانه‌ای غیر حرفه‌ای هست.

شباهت دیگر در این سه حادثه ضعف مدیریت و عدم وجود یک مدیریت واحد است. این که حوادث این چنینی وجوه مختلفی دارد و نهادهای مختلفی درگیر حل بحران می‌شوند سخن درستی است اما تمام ارگان‌های درگیر در یک بحران می‌بایست از سوی یک نهاد واحد راهبری شوند تا شاهد به هم ریختگی و بی نظمی در انجام ماموریت‌ها نباشیم. در بحران هایی مانند آنچه در پلاسکو رخ داد یا تصادف قطار هر ثانیه نیز واجد اهمیت بسیار است و این ناهمانگی‌ها می‌تواند باعث هدر رفتن زمان گردد و در نتیجه عمق فاجعه را بیشتر و بیشتر کند.

و سومین شباهت موج سواری سیاسی بر روی حوادث این چنینی است. اینکه جامعه ایرانی جامعه‌ای به شدت سیاست زده است یک واقعیت غیر قابل انکار است اما از رسانه‌ها و فعالان سیاسی و سایر حوزه‌ها این انتظار وجود دارد که بر این آتش سیاست زدگی در جامعه ندمند و وضعیت را به سوی عقلانیت هدایت کنند. این که عده‌ای در تصادف قطار ماجرا را به به قدری سیاسی کردند و با تیترهایی مشمئز کننده، فریاد اعتراض همفکران خودشان را هم در آوردند یا در این روزها جماعتی دیگر وسط درگیری و بحران خواهان استعفای شهردار هستند نشان می‌دهد که تا چه حد سیاست زده شده ایم.

این که در حادثه قطار یا آتش سوزی پلاسکو چه کسی باید استعفا دهد را باید به زمان پس از عبور از بحران واگذار کرد و منطقی نیست که در این روزها که هنوز همه از آتش نشانی و شهرداری تا نهادهای دولتی و دیگران درگیر حل و فصل این بحران هستند حرف از استعفا بزنیم. سخن آخر اینکه امید است با بررسی این نوع حوادث و درس گرفتن از خطاهای رخ داده در سه موضوع التهاب آفرین که در هفته‌های اخیر پیش آمد بتوانیم در حوادث بزرگتر رفتار و گفتاری منطقی‌تر و حرفه‌ای‌تر را در پیش بگیریم.