تجربه سیاستورزی در ایران امروز نشان میدهد پرکارترین روزهای سیاست و انتخابهای سخت برای سیاسیون و شهروندان، ایام خبرساز انتخابات است.زمانی که جریانهای سیاسی با مذاکرات درون گروهی و بیان شعارهای جدید و بازسازی شده گذشته گزینههای رایآور خود را در سطح جامعه مطرح و خواهان کسب رای مردم میشوند. شهروندان نیز با پیگیری خبرهای انتخابات و مشارکت نسبی سیاسی، خصوصا روزهای تبلیغات کاندیداها شور و حال خاصی به فضای جامعه میبخشند. آنچه در ایام انتخابات با آن روبهرو بوده و هستیم -به دلیل فشردگی و بروز انبوه کنشهای سیاسی در دوره زمانی کوتاه- بالا رفتن هیجان است. هیجانی که در گامهای نهایی همچون خاطره تلخ به کام یکی از جریانهای سیاسی کشور فرو رفته است. جوش و خروشی که دامان کنشگران سیاست را نیز خواهد گرفت و نتیجه آنکه انتخابهای اشتباه، پرهزینه و خطاهای استراتژیک بعد از بروز این تحریکات اتخاذ میشود.
جریانهای سیاسی به جای آنکه قبل از معرفی کاندیدای خود براساس سنجش افکار شهروندان گزینههای مطلوب را معرفی نمایند، ابتدا کاندیدای خود را معرفی و پس از مدتی به این نتیجه میرسند در میدان باقی بمانند و یا عرصه را برای همافزایی آرا به سود همفکران سیاسی خویش خلوت کنند. استعفای حداد عادل و محمدرضا عارف در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 بخشی از همین وضعیت است. شرایطی که اعلام کاندیداتوری، حضور در گردونه رقابتها و ماندن در کارزار انتخابات را در مقابل گزینه نیامدن و حمایت کردن از کاندیدای دیگرترجیح داده است.
خاطره انتخابات سال 84 هیچگاه برای اصلاحطلبان از یاد نخواهد رفت. انتخاباتی که یکسوی آن مهدی کروبی ایستاده بود، طرف دیگر مصطفی معین، محسن مهرعلیزاده و سرانجام هاشمی رفسنجانی مرحوم قرار داشتند. سخنان هر چهار کاندیدا در گفتار و روش اصلاحطلبی بود، هر چند در همان زمان برخی از تحلیلها از پیش زمینههای فکری مرحوم رفسنجانی برداشتی غیر از این داشتند، ولی زمانی که انتخابات به دور دوم کشیده شد موج حمایتها از هاشمی آنقدر پرشمار بود که در باور کسانی که نقدهای بیامان نشریات وابسته به اردوگاه اصلاحطلبی در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد را نسبت به کارنامه سیاسی و اقتصادی هاشمی به یاد داشتند بسیار دور از ذهن بود.
حضور پرشمار کاندیدای اصلاحطلب در انتخابات ریاست جمهوری همان سال بسیار عجیب بود، عجیبتر آنکه موج حمایتهای بیدریغ هنرمندان، سیاستمداران و نویسندگان از هاشمی رفسنجانی در دور دوم انتخابات غیرقابل پیشبینی بود، در واقع نیروهای اصلاحطلب و نزدیکان هاشمی در باورشان نمیگنجید در کمتر از 8 سال و براساس برداشت مشترک دوباره به یکدیگر برسند. سرانجام آن انتخابات برآمدن دولتی بسیار خاص از درون دولت اصلاحات بود. قرار گرفتن فردی به عنوان نماینده دو دهه سیاستورزی رسمی در مقابل شخصیت کمتر شناخته شدهایکه به جای نقد پیکان حمله را دقیقا مقابل هاشمی و سیاستهای اقتصادی و سیاسی وی و دولت اصلاحات نشانه رفته بود، چندان دور از ذهن نبود.
لحظهای که به عنوان نماینده رسمی حاکمیت روی صندلی تکیه میزنید و طرف مقابل سیاستهای شما را متضاد با اندیشه عدالتخواهی طی سالهای گذشته معرفی میکند و از غیرشفاف بودن روابط اقتصادی، ویژهخواری، سوءاستفاده مالی و کاخنشینی دولتمردان در دولتهای گذشته داد سخن میدهد، نتیجه حاصل غیر قابل پیشبینی نیست.ماحصل انتخابات ریاست جمهوری سال 84 نشان داد امکان فراهم آوردن شرایطی دیگر در دسترس میبود. بهدست آوردن گام به گام قدرت در انتخابات گذشته و گشودن اعتباری خاص برای افکار عمومی در محاسبات سیاسی، جریان اصلاحطلب را مغرور و تندمزاج کرده بود. اصلاحطلبان صندلیهای مجلس هفتم را براساس یک کنش سیاسی نادرست و پرهزینه در مجلس ششم از کف دادند. جریان اصلاح، شورای شهر دوم تهران را نیز به دلیل بروز اختلافهای داخلی در رسانهها تسلیم جریان اصولگرا کردند، شورای شهری که برونداد آن احمدینژاد بود. چنانچه اصلاحطلبان و اعتدالیون در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 اسیر موج و هیجان سیاسی نمیشدند و با گزینههای پرشمار در صحنه حضور نمییافتند میتوانستند مانع از رای آوردن کاندیدای جریان مقابل شوند.
گرفتاری، دشواری، جذابیت و مزیت اساسی سیاستورزی و حضور در کارزار انتخابات فعالیت در فضای نسبتا با ابهام است، همهچیز آنچنان که باید و شاید روشن و قابل رصد کردن نظیر آزمونهای تجربی نیست. نمیتوان گزینهها و شرایطهای ذهنی را در آزمایشگاهی مورد سنجش قرار داد و براساس نتایج مطلوب به دست آمده اقدام به چیدمان نیروهای سیاسی در انتخابات کرد. مهمتر اینکه معرفی گزینههای پرشمار و همراستا به شهروندان بیش از آنکه نشانه در دست داشتن نیروهای بااقبال عمومی در جریان سیاسی متبوع ما باشد، سرانجام خوشایندی به همراه ندارد. اگر قرار باشد یکی از کاندیدا معرف هویت، منش و جریان سیاسی باشد، نیازی به حضور چند نفر نیست.
همان یک شخص براساس آموزهها و تجارب سیاسی میبایست به بهترین حالت تواناییهای خود را در مسیر کسب صندلی ریاست جمهوری هموار کند. حضور نیروهای متعدد و همفکر آرای شهروندان را پراکنده و گاه به سوی دیگری هدایت میکند. معرفی کاندیدای پوششی در انتخابات سال آینده در کنار روحانی، قبل از آنکه حافظ آرای جریان اعتدال و اصلاحگرایان باشد، شکننده آرای گزینه اصلی خواهد بود. نمیتوان در میدان رقابت و در روزهای تبلیغات انتخابات از داوطلب کسب بالاترین قدرت اجرایی خواست به گونهای رفتار کند که آرای شما به سوی فردی دیگر سرازیر شود و خودتان چشم بر سبد آرای شخصی ببندید.
مهمتر اینکه معرفی کاندیدای مضاعف در انتخابات، کشمکشهای درون گروهی را به سطح رسانهها و افکار عمومی میکشاند، شاید خواندن اختلافنظرها در روزهای قبل از انتخابات بیان حرفهای متفاوت فهم شود ولی خواندن همین اخبار در روزهای تبلیغات انتخابات پیام نفاق و دشمنی با دیگری معنا میدهد. روزهای انتخابات و ساعتهای منتهی به کسب رای شهروندان آنقدر فشرده و توانفرسا است که جایی برای چانهزنی و اعلامنظرهای متفاوت درون گروهی نیست.