صادق صدرایی
چند روز پیش بود که در رسانهها مصاحبهای با یکی از مسئولان ارشد صداوسیما منتشر شد که این مقام مسئول از شرط گذاشتن برای محمد رضا شجریان، استاد آواز ایران، سخن به میان آورده است. آن طور که این مسئول میگوید شجریان باید از برخی مواضعش در روزهای پر التهاب پس از انتخابات88 عدول کند تا صداوسیما آثار اورا پخش کند!
آقای مسئول گویا شوخی اش گرفته یا دچار «آلزایمر سیاسی» شده است که بهخاطر ندارد که آن کسی که مخالف پخش شدن صدایش از رسانه انحصاری صداوسیما ست آن هم نه در این سالهای اخیر بلکه از دو دهه پیش شجریان است و اگر قرار باشد کسی برای دیگری شرط بگذارد قطعا آن فرد مسئولان صداوسیما نخواهند بود. آن چه این مسئول ارشد صداوسیما از آن سخن میگوید که شرط گذاری برای استاد است، علاوه بر بی احترامی که در آن وجود دارد نشان از آن میدهد که حضرات تصمیم گیر در رسانهای که «ملی» اش میخوانند هنوز متوجه جایگاه بسیار ضعیفشان در بین افکار عمومی نشده اند. مسئولان صداوسیما در همه این سالها و با وجود تغییرات ظاهری گوناگون رخ داده همچنان تصورشان از رسانه همان تصویر و تصور دهه بسته شصت و اوایل دهه هفتاد است. این گونه که پیداست آنها در توهمشان چنین فکر میکنند که اگر در برابر انعکاس صدا و سخنی بایستند مردم نیز توان بهره مند شدن از آن را نخواهند یافت. این در حالی است که امروزه دیگر این نوع نگاه به رسانه شبیه یک شوخی است.
آن که در این معادله شجریان و صداوسیما آسیب جدی خواهد دید قطعا این استاد آواز و مردم کوچه و بازار نخواهند بود بلکه این رادیو و تلویزیون کشور است که بیش از پیش بی اعتبار میشود. مسئولان صداوسیما باید این نکته ساده را تا قبل از آن که بیش از این دیر بشود متوجه بشوند که آنها به امثال شجریان نیازمند هستند نه قله هایی مانند او در عرصه فرهنگ به صداوسیما. مردم و «شجریان» ها زلفشان را به هم گره خواهند زد؛ چه صداوسیما همراهشان باشد چه نباشد پس رفتار عقلایی آن است که رسانهای که داعیه دار ملی بودن و فرهنگی بودن است از این ماجرا عقب نماند و فراموش نکند که در عصر حاضر صداوسیمای انحصاری ایران تنها یکی از هزاران گزینه انتخابی مردم است و رقبای مختلفی در سپهر رسانهای وجود دارند که به واسطه همین نگاه عقب افتاده نسبت به مقوله رسانه که در بین تصمیم گیران صداوسیما رسوخ کرده است از آن پیشی گرفته اند.