به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۰۹ - ۱۵:۳۱
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۲۲ ساعت ۱۱:۴۵
کد مطلب : ۱۲۶۹۶۲

تاثیر خودسانسوری در ادبیات

گروه فرهنگي: يک داستان نويس می‌گوید اعمال سانسور از سوی دو طیف مرگبارتر است؛ ناشران و نویسنده‌ها.
تاثیر خودسانسوری در ادبیات
هادي تقي زاده درباره خودسانسوری و تاثیر آن در روند کار نویسنده به ایسنا گفت:‌ طبیعی است که سانسور به هر شکل روند خلاقیت را دچار مخاطره می‌کند. در واقع سانسور به عنوان یک ناظر بیرونی یک چیز از پیش تعیین‌شده است که به نویسنده می‌گوید چه چیزی بنویسد و چه چیزی ننویسد. وقتی این ناظر بیرونی وارد ذهن نویسنده می‌شود و این وظیفه بر عهده خود نویسنده قرار می‌گیرد حوزه آزادی نویسنده را دچار مشکل می‌کند و به شکلی جبران‌ناپذیر تخیل را دچار نقصان می‌سازد.

او افزود: به وجود آمدن این وضعیت به قوانین هیئت حاکمه برمی‌گردد و باعث می‌شود که خطوط قرمز ایجاد شود. وقتی گذشتن از این خطوط قرمز تنبیهاتی برای نویسنده دارد خود به خود به یک قانون نانوشته تبدیل می‌شود و این دیگر حدود ندارد. مثلا گفته می‌شود در مورد فلان مسئله، چیزی نوشته نشود اما این اول ماجراست چون به مسائل مشابه هم سرایت می‌کند و این مسائل مشابه به مسائل دیگر تسری پیدا می‌کند و مثل سرطان گسترش می‌یابد. مسئله دیگر این‌که سانسور از سوی چند طیف اعمال می‌شود که دو طیف آن مرگبارتر است؛ ناشران و نویسنده‌ها. اما مخاطبان به هر شکل از آثار منتشرشده استفاده می‌کنند. حالا ممکن است از اثری که به وجود آمده است خوششان بیاید یا نه. نویسندگان به این مسئله دو نوع واکنش نشان می‌دهند. دسته‌ای مجبورند برای چاپ شدن آثارشان به این وضعیت گردن نهند، پس مجبورند بین خلاقیت و قصه سانسورشده یکی را انتخاب کنند. راه دیگر این‌که نویسنده می‌گوید برای چاپ شدن اثرم به سانسور تن می‌دهم و این مسئله را وارد اثر می‌کند که به اثر او آسیب می‌خورد.

تقی‌زاده گفت: در این میان  رویکرد ناشر به مسئله بیشتر اقتصادی است چون از نظر ناشر، کتاب باید مجوز بگیرد. من شنیده‌ام اگر ناشری کتابی را به ارشاد بفرستد و آن کتاب از سوی ارشاد غیرقابل چاپ اعلام شود برای آن ناشر یک حساب منفی در نظر گرفته می‌شود. این مسئله در گذشته وجود داشت و الان هم فکر نمی‌کنم تغییری در سازوکار آن به وجود آمده باشد. در این حالت خود ناشر به سانسورچی بدل می‌شود و پیش از آن‌که اثر به ارشاد برود بر روی آن اعمال نظر می‌کند. این یعنی این‌که هر اثری سه بار سانسور می‌شود؛ یک بار توسط خود نویسنده، یک بار ناشر و بار دیگر ارشاد.

این نویسنده درباره تأثیر این مسائل بر روند خلاقیت یک نویسنده اظهار کرد: تصور کنید بچه‌ای که می‌خواهد به دنیا بیاید. سه نفر دور او را گرفته‌اند، یکی می‌خواهد دست او را ببرد، دیگری پایش را و آن دیگری انگشتش را. نتیجه موجود ناقص‌الخلقه‌ای خواهد شد. چون اثر  دیگر روال طبیعی خودش را طی نمی‌کند و معلوم است که تأثیر خوبی نخواهد داشت. وقتی نتوانی فکر کنی و فکرت منوط به رعایت مسائلی شود، آن تولید اندیشه مختل می‌شود، فرهنگ حرکت نمی‌کند و ساکن می‌ماند. وقتی ساکن شد گند می‌گیرد.

او در پاسخ به این‌که برخی معتقدند گاهی سانسور  و ممیزی باعث ایجاد خلاقیت در بین نویسندگان می‌شود، گفت: خلاقیت یعنی این‌که ما چگونه حرف بزنیم که سانسورچی نفهمد. آقای براهنی می‌گفت زمان شاه ما سعی می‌کردیم جوری بنویسیم که مردم بفهمند و دستگاه‌های سانسور متوجه نشوند. ولی عملا جوری شد که مردم نمی‌فهمیدند، اما سانسورچی‌ها می‌فهمید. من مخالف این تفسیر از سانسور هستم. در هیچ جای دنیا سانسور نتوانسته خلاقیت را تحریک کند حتی در اروپای شرقی. اگر این‌طور بود نویسندگان این کشورها از کشور خود فرار نمی‌کردند. البته گاهی ممکن است به واسطه اتفاقی که سانسور موجب آن است به شکلی استثنایی مطلبی بنویسیم که به واسطه خصلت استعاری‌اش خوب از کار دربیاید، اما این سوال پیش می‌آید که این استعاره تا چقدر می‌تواند کار را پیش ببرد؟ چون از یک جایی به بعد استعاره هم لو می‌رود. ضمن این‌که ما با قشری از جامعه کتاب‌خوان طرف هستیم که زیاد هم کتاب نمی‌خوانند و یک‌سری سانسورچی که کارشان این است. بنابراین این‌گونه نوشتن باعث می‌شود مخاطبان که هدف نوشته هستند از آن اثر سردرنیاورند. هر چقدر هم  بخواهیم این قضیه را پیچیده کنیم، بخصوص در رمان و ادبیات، مخاطب عمومی سرخورده خواهد شد که اتفاقا این سرخوردگی هم اتفاق افتاده است. بنابراین سانسور ام‌الخبائث است. وقتی وجود دارد نویسنده دچار افسردگی می‌شود و تنبلی می‌آورد. الان مطالعه کردن در بین نویسندگان ما پایین آمده است. سانسور دنیای آدم‌ها را کوچک می‌کند و بر دنیای آن‌ها تأثیر می‌گذارد. البته در هر جامعه‌ای استثناهایی وجود دارد اما این استثناها هیچ‌وقت به قاعده بدل نشده است.

او در ادامه درباره خودسانسوری به مثابه رعایت برخی نکات اخلاقی از سوی خود نویسنده نیز گفت:‌ بخشی از این مسئله به اعتقادات آدم‌ها برمی‌گردد. نمی‌شود اسم آن را خودسانسوری گذاشت. مثلا نویسنده‌ای که روابط غیرشرعی را گناه می‌داند اصلا به این مسئله فکر نمی‌کند که بخواهد آن را در رمانش بیاورد. او با توجه به اعتقادات و آرمان‌هایش می‌نویسد و سعی می‌کند از این مسائل در اثرش نباشد. اسم این خودسانسوری نیست. نوعی رویکرد ایدئولوژیک به ادبیات است و با سانسور فرق دارد. اگر آزادی را از ادبیات بگیرید آن را سر بریده‌اید. این مسئله حتی برای نویسنده‌ای که ایدئولوژیک می‌نویسد نیز صدق می‌کند و او هم باید آزاد باشد تا بتواند ایدئولوژی خود را در اثرش نمایان کند.

به گزارش ایسنا، آخرین کتاب منتشرشده از هادی تقی‌زاده مجموعه داستان «باواریا» بود. او همچنین کتاب پژوهشی‌ای را از سوی فرهنگستان هنر که در واقع یادنامه معماران و معماری خراسان است منتشر کرده است. این کتاب درباره زندگی‌نامه ۸۰ معمار خراسان بزرگ است. این نویسنده هم‌اکنون در حال نگارش رمانی به اسم «الفبای زمان» است که می‌گوید در نگارش آن از چند ژانر مختلف استفاده کرده است. به گفته او، این رمان و یک مجموعه داستان دیگر او تا بهار آماده انتشار می‌شوند.