به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۰۹ - ۱۶:۰۳
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۲۳ ساعت ۱۴:۳۴
کد مطلب : ۱۲۸۲۰۵
پرونده «بهار» درباره نگاه‌های متناقض به یک فیلم

«ماجرای نیمروز» بی‌طرف یا مغرض؟

روزنامه بهار: بحث در مورد فیلم ماجرای نیمروز از برنامه هفت شروع شد، جایی که در آن افخمی از آن به عنوان بهترین فیلم جشنواره یاد کرد و بعد حواشی مختلفی که از برنامه هفت شروع شد و به جشنواره فجر هم تسری پیدا کرد. اما ماجرا به همین جا ختم نشد و بعد از اعلام نتایج جشنواره باز هم این حواشی ادامه یافت. حال بعد از اکران این فیلم همچنان نظرات متفاوت در مورد این فیلم ادامه دارد. نظراتی به شدت ضد و نقیض که مانند خود فیلم در وضعیتی غریب مخاطب را نگه می‌دارد.  
***
فیلم ساز خشونت فضا را نتوانسته درست انتقال بدهد
فراستی در نقد این فیلم گفت: به نظرم این فیلم از فیلم قبلی این کارگردان که اصلا فیلم خوبی نبود، جلوتر است. یعنی دوربین با همان سبک مستندگونه کار خودش را می‌کند و پخته‌تر شده است. حتی می‌تواند در جاهایی بازی بگیرد.  وی افزود: کارگردان دست روی مسئله‌ای گذاشته که نسل امروز اصلا در جریان آن نیستند. اساسا روی بچه‌های داخل نظام کار می‌کند. در این برخورد این بچه‌ها را کمی به ما نزدیک می‌کند. موفق می‌شود سمپاتی کند اما هیچ کدام را شخصیت نمی‌خواهد بکند یا نمی‌تواند بکند. این منتقد سینما بیان داشت: فیلم خشونت آن دوران را نمی‌تواند‌ترسیم کند. یعنی به لحاظ سیاسی معتقدم مجاهدین در آن زمان توانستند این خشونت را هم به نظام و هم به مردم تحمیل کنند و چون این خشونت را درنمی آورد به نظر فضا خیلی جدی نیست. این کمی با واقعیت تطبیق نمی‌کند و این خودداری برای آن دوران نیست. به‌نظرم اینجاست که در نمایش بچه‌ها دچار اشکال می‌شود.
فراستی افزود: درباره سر دیگر دعوا یعنی بچه‌های آن طرف و موسی خیابانی و. . . تقریبا هیچ چیز نشان نمی‌دهد. اینجا مشکل ایجاد می‌شود. وقتی یک سر دعوا لانگ لانگ است و چیزی از آن نمی‌بینیم. لذا مخاطب با آن ارتباط برقرار نمی‌کند. سعی می‌کند درگیری‌ها را دراماتیزه نکند و مستندگونه‌تر نشان دهد. تیپ هایی که از بچه‌های این سمت می‌سازد، قابل قبول و باور هستند.

منحنی درام فیلم چنان است که نمی‌توان از فیلم چشم برداشت
منتقد سینمایی دیگری اما رویکردی متفاوت با این اثر دارد، سعید قطبی زاده: به توانایی مهدویان در خلق درام بدون دخل در تاریخ غبطه می‌خورم.  سعید قطبی‌زاده درباره «ماجرای نیمروز» اظهار داشت: البته ما تاثیر این خشونت را در جامعه و افراد فیلم می‌بینیم. شخصیت فرعی فیلم یعنی مسعود درحقیقت شخصیت لطیف دموکرات منش روشنفکر فیلم است که وقتی کشته شدن برادر خود را به‌شکل قصابی می‌بیند، در سکانس پایانی فیلم می‌گوید هرچه زودتر بریزید و بکشید. این یعنی او متاثر از فضای خشونت فیلم شده است. وی افزود: من بحثم درباره این فیلم دو بخش دارد. بعد از «ایستاده در غبار» همیشه این توانایی از این فیلمساز جوان برای من غبطه‌برانگیز بود که چطور می‌تواند این چنین وقایع را دراماتیزه کند، به گونه‌ای که هیچ دخلی در واقعیت نبرد؟ وقتی ساعتی پیش «ماجرای نیمروز» را دیدم و هنوز همراهم است و فیلم فوق العاده‌ای بود، به این نتیجه رسیدم این ویژگی در ذات این جوان است و به شدت سینما و درام را می‌شناسد و می‌فهمد چه چیز را از تاریخ باید برجسته کند.

وی افزود: همه بازیگران فیلم در نقش‌های مختلف تیپ‌های منحصر به‌فردی هستند که همگی از تاریخ سینما می‌آیند. چه توازن خوبی در ریتم فیلمنامه داریم. حتی 5 دقیقه فیلم آرام نمی‌نشیند. منحنی درام چنان نشسته است که بدون هیچ بازیگر فوق ستاره، نمی‌توان چشم از فیلم برداشت.
قطبی‌زاده اظهار داشت: قابلیتی که سازنده اثر دارد فقط 10 درصد این فیلم است و باقی اجرای این فیلم است. مهدویان در اجرا یک نوع فاصله گذاری دارد. این فاصله گذاری هم در فرم و هم در قصه است. او بدون آنکه به ابعاد‌تراژدیک واقعه خیلی نزدیک شود، احساسات مخاطب را به غلیان درمی آورد. در عین حال در عین مینیمالی و سادگی، هم‌تراژدیک است و هم حماسی.

وی افزود: دوربین دائما در جنبش و حرکت است. کارگردان در هدایت بازیگر نیز از احساس‌گرایی پرهیز می‌کند چون هدف بزرگتری دارد. در میزانسن تصویر، همواره خطوط افقی و عمودی بیداد می‌کند. این فاصله‌گذاری ضمن اینکه برای گذر از راکورد تصویری 30 سال پیش است و به سختی می‌تواند مشکل طراحی صحنه گرفت، در قصه نیز این رخ می‌دهد. قصه‌پردازی به لحاظ تصویر. مهرداد صدیقیان دلبسته دختر است. اما در تمام فیلم مدام سعی می‌کند این دلبستگی به دختر و این تعهد به مجموعه را به کشمکش درونی تبدیل کند. در عین حال یک شخصیتی که از قله‌ها آمده حالا مجبور است در شهر محبوس شود. در حرف‌زدن حجازی‌فر، چهره و نوع بازی‌ها این خشونت ذاتی را می‌بینیم.

فیلم بسیار پخته، ظریف و دقیق است
کارگردان شیار 143 نیز در مورد این فیلم نظرات جالبی داشت. وی معتقد است، «ماجرای نیمروز» اتفاقی تازه و بدیع در نوع سینمای سیاسی و پلیسی ایران است. نرگس آبیار گفت: در روزهای بازبینی فیلم در هیأت انتخاب جشنواره فجر، فیلم «ماجرای نیمروز» را دیدم و فیلمی این‌چنین پخته و با ظرایف و دقایق عالی، هیجان زده‌ام کرد. فیلم در همان زمان، در حالی که هنوز دو یا سه سکانس آن فیلمبرداری نشده و نیاز به صداگذاری و اصلاح رنگ داشت، بسیار اثرگذار بود. حرف نزدن در مورد آن با دیگران به‌خاطر ملاحظات هیأت انتخاب صبوری می‌خواست که به‌سختی این صبوری را به‌خرج دادم.  جهانِ فیلم، درست و حساب‌شده روایت شده است و دکوپاژ هوشمندانه بود. کمتر فیلمی در سینمای ایران و حتی دنیا ساخته می‌شود که باگ فیلمنامه و یا کارگردانی نداشته و یا لااقل کمترین میزان خطا را داشته باشد. «ماجرای نیمروز» از این دست فیلم‌هاست که شمارشان اندک است. به این فکر نمی‌کنم که روایت تاریخی مهدویان کاملا براساس واقعیت موجود آن سال‌ها هست یا نه، بلکه برایم این مهم است که جهان فیلم (تصویری مخوف از سال‌های دشوار دهه ۶۰) را باور می‌کنم و مهدویان و گروهش از پس باوراندن جهان فیلم خود به مخاطب برآمده‌اند.

همه عناصر، بدون آن‌که بی‌دلیل برجسته و گل درشت شود، به‌اندازه و به‌جا در خدمت پیشبرد روایت و فضای فیلم است. فیلمبرداری، طراحی صحنه، گریم، بازیگران و از همه مهم‌تر تدوین، بدون جلوه‌گری، هماهنگ با اجزای دیگر پیش می‌روند. بی‌شک «ماجرای نیمروز» اتفاقی تازه و بدیع در نوع سینمای سیاسی و پلیسی ایران است.»  اما در مورد این فیلم، کار به این اظهار نظرات ختم نمی‌شود و حتی پای سیاستمداران و فعالان سیاسی نیز به‌وسط کشیده می‌شود.

فیلم بدون سوژه، بدون داستانی منسجم و سرهم بندی شده‌ است
صادق زیبا کلام، فعال سیاسی و استاد دانشگاه انتقاداتی را نسبت به این فیلم مطرح کرد.
او در توضیح این موضوع نوشت: بنده فیلم را دیدم و به نظرم یک کار کاملاً دولتی آمد. به ابعاد هنری، سینمایی آن نمی‌پردازم چون اهلیتی در این حوزه ندارم. به نظرم فیلم بدون سوژه و بدون داستانی منسجم بود که صرفاً توسط یکسری سکانس‌های بی‌ارتباط با یکدیگر سرهم شده بود و البته سرشار از اکشن‌هایی که برای پسربچه‌های 13، 10 ساله می‌توانست هیجان‌انگیز باشد. قطعاً «ماجرای نیمروز» واجد ارزش‌های هنری برجسته‌ای بوده که بهترین فیلم جشنواره فجر شناخته شد و کلی سیمرغ بلورین به آن تعلق گرفت. اینکه بنده آن ارزش‌ها راندیدم قطعاً بازمی‌گردد به کم‌عمق بودن دانش سینمایی‌ام.

آنچه به بنده بیشتر ارتباط پیدا می‌کرد جنبه‌های تاریخی «ماجرای نیمروز» بود. در اینجا دیگر محکم‌تر می‌توانم اظهارنظر بنمایم. فیلم‌هایی که بر اساس رویدادهای تاریخی، سیاسی ساخته می‌شوند علی‌القاعده قراراست که به مخاطب آگاهی‌ پیرامون موضوع منتقل نمایند. ماجرای نیمروز کوچک‌ترین علم و آگاهی نه از مجاهدین به بیننده انتقال می‌دهد، نه از انگیزه، اسباب و علل و چرایی درگیرشدن آن‌ها با رهبری انقلاب، نه از پیشینه اجتماعی آن‌ها، نه از عقبه تاریخی‌شان، نه از مناسبات میان آن‌ها با سایر انقلابیون در سال‌های قبل از انقلاب و نه هیچ آگاهی و معلومات دیگری. البته باز جای شکرش باقی است که حسب معمول که هر امر ناخوشایندی که از فردای انقلاب در ایران اتفاق افتاده به آمریکا، صهیونیست‌ها و سفارت انگلستان نسبت داده می‌شود، در این فیلم حداقل پای استکبار جهانی به‌میان نیامده است!» اما عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی نظری کاملا متفاوت با نظر صادق زیبا کلام دارد.

فیلم یادآور خاطرات تلخ و شیرین
سال 60 است
احمد مازنی، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی فیلم «ماجرای نیمروز» را یادآور خاطرات تلخ و شیرین ۶۰ دانست. وی گفت: امیدوارم بعد از دیدن ماجرای نیمروز همین نظر را داشته باشید. فیلم سینمایی ماجرای نیمروز برای من یادآور خاطرات تلخ و شیرین سال ۱۳۶۰ است، آن روز‌ها که نفاق و دو رویی در برابر یک‌رنگی امام و مردم خیلی زود رو شد و شعار‌های ضد امپریالیستی و دفاع از حقوق خلق به قیام مسلحانه علیه خلق تبدیل شد، ماجرای منافقین شبیه‌ترین ماجراها به داعش است، بلکه بسیار خون خوار‌تر، وحشی‌تر و جانی‌تر!  به‌جز این که منافقین به جاسوسی وطن فروشی و خیانت در جنگ گرفتار شدند اما داعش هنوز به این درجه نایل نیامده است! فیلم ماجرای نیمروز ماجرای نفوذ اپورتونیست‌ها در کادر رهبری و مدیریت کشور و حتی نیروهای مسلح را در سال ۶۰ مطرح می‌کند که می‌تواند برای امروز و فردای ما هم آموزنده باشد، چرا که سرویس‌های بیگانه از رهگذر نفوذ همچنان در پی پیاده کردن اهداف پلید خائنان هستند و تذکر رهبر انقلاب را باید در این زمینه همه مردم و مسئولان جدی بگیرند و دستگاه‌های امنیتی بیش از دیگران مراقب پروژه نفوذ دشمن باشند و این مسئله همانند سایر مسائل مهم کشور به دستاویزی برای منازعات جناحی تبدیل نشود.

و بالاخره نجات جان فرزند خردسال مسعود رجوی توسط یک پاسدار نیز از صحنه‌های تاثیر گذار فیلم بود که البته آن زمان می‌گفتند پاسدار در حین نجات جان فرزند رجوی به‌شهادت رسید اما در فیلم چنین نبود. کارگردان جوان در هر دو فیلم یک مسیر را دنبال می‌کند اما در کنار تفاوت‌های موضوعی و جذابیت‌های بصری هر دو فیلم، من به ایستاده در غبار نمره بهتری می‌دهم و برای ایشان آرزوی توفیق می‌کنم.