به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۱۰ - ۱۴:۱۳
 
۱
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۳۰ ساعت ۱۰:۱۹
کد مطلب : ۱۲۸۵۸۷

جنایت به خاطر یک پیچ!

گروه حوادث_ رسانه‌ها: روزنامه ايران نوشت: سرایدار جوان که درپی مشاجره بر سر بستن یک پیچ، تعمیرکار آسانسور را به قتل رسانده بود در حضور بازپرس دادسرای جنایی تهران جزئیات حادثه راتشریح کرد. این جنایت ساعت ۴ و نیم بعد از ظهر ۲۸ اسفند ۹۵ زمانی رخ داد که مرد جوان تعمیرکار برای بررسی وضعیت آسانسور وارد ساختمان شده بود. اما ناگهان میان او و سرایدار برسر بستن یک پیچ مشاجره تندی درگرفت و نصاب آسانسور با ضربه‌های مهلک از پا درآمد و دو روز پس از انتقال به بیمارستان جان سپرد. ساسان - متهم به قتل - که در این درگیری مجروح شده بود پس از بهبودی تحت بازجویی قرار گرفت. در ادامه گفتگو با او را بخوانید: 

چرا تعمیرکار آسانسور را کشتی؟
باور کنید اصلاً نمی‌خواستم چنین اتفاقی بیفتد. آنقدر این حادثه ناگهانی بود که نمی‌دانم قتل را با چاقو انجام داده‌ام یا با شیشه‌های شکسته.

اختلاف تان بر سر چه بود؟
از صبح آسانسور خراب بود و او برای تعمیر به ساختمان آمده بود. کارش تا ۴ بعد از ظهر طول کشیده، اما تمام نشده بود. باید یک پیچ را می‌بست تا آسانسور قابل استفاده باشد. به امیر-مقتول- گفتم پیچ را ببندد. چراکه آسانسور روشن بود و بچه‌های ساکنان در ساختمان بودند و هرلحظه احتمال داشت اتفاقی بیفتد. اما به حرف‌هایم توجه نکرد.

همان موقع درگیر شدید؟
نه، به او گفتم که «چای می‌آورم، تو آسانسور را درست کن»، اما او توجه نکرد. سر همین مسأله باهم دعوایمان شد، ولی همسایه‌ها میانجیگری کردند وماجرا تمام شد. من هم به اتاق سرایداری‌ام رفتم، لحظاتی نگذشته بود که شیشه اتاق شکست وخرده شیشه‌ها روی من و زن و بچه‌ام ریخت. فهمیدم که امیر به انتقام دعوای چند دقیقه قبل شیشه را شکسته است. دوباره دعوایمان شد وامیر به سمت در خروجی ساختمان رفت که با هم درگیر شدیم. چاقویی که به مرد نصاب داده بودم تا پیچ را ببندد هنوز دستش بود، او را هل دادم که ناگهان چاقو وارد رانش شد.

پشیمان هستی؟
به خدا لحظه‌ای آرامش ندارم. یک انسان جانش را از دست داده و عامل‌اش من هستم. باور کنید اصلاً نمی‌خواستم و فکر نمی‌کردم چنین اتفاقی برای امیر رخ دهد. ولی افسوس که همه چیز در یک لحظه عصبانیت رخ داد. حالا اومرده ومن هم با سرنوشتی مبهم وخانواده‌ای پریشان، پشت میله‌های زندان هستم. هرشب کابوس می‌بینم و...