به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۳۱ - ۰۲:۲۷
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۰۶ ساعت ۱۵:۱۷
کد مطلب : ۱۲۸۹۴۷
«بهار» راهبرد انتخاباتی و برنامه اصولگرایان برای اداره کشور را بررسی می کند؛

چند وعده پوپولیستی؛ همین

چند وعده پوپولیستی؛ همین
روزنامه بهار
بیاییم خارج از تمایلات سیاسی و جناحی مرسوم که در ایام انتخابات به اوج می‌رسد به چگونگی عملکرد جریان اصولگرا در انتخابات ریاست جمهوری سال 1396 بنگریم. با چه صحنه‌ای روبه‌رو می‌شویم؟  ابتدا چند چهره اصولگرا گرد هم جمع می‌شوند و تشکلی را با نیت وحدت و رسیدن به اجماع و نامزدی واحد پایه گذاری می‌کنند. مدتی می‌گذرد و تمامی نامزدهای معرفی شده از سوی این تشکل که جبهه مردمی نیروهای انقلاب (جمنا) نامگذاری شد خود را فراتر از سازوکار جمنا معرفی کرده و فارغ از برنامه‌ریزی‌های قبلی وارد عرصه رقابت‌های انتخاباتی می‌شوند. پس از بررسی صلاحیت‌ها از سوی شورای نگهبان از بین نامزدهای جریان اصولگرا که از سوی جمنا معرفی شدند سه نامزد در میدان انتخابات باقی مانده اند. محمدباقر قالیباف، ابراهیم رئیسی و مصطفی میرسلیم.
هر سه هم مدعی‌اند که تا پایان مسیر انتخابات خواهند ماند و به سود دیگری انصراف نمی‌دهند. همین تصویر نشان دهنده آن است که آن چه اصولگرایان از جمنا می‌خواستند با شکست به پایان خط خود رسیده است. رییسی با همراه کردن مدیران احمدی نژاد که دل خوشی هم از قالیباف ندارند به روشنی نشان داده است که تمایلی به انصراف به سود فرد دیگر معرفی شده از سوی جمنا را ندارد.
در همین راستا دیدار اخیر سعید جلیلی با رئیسی که احتمال دارد در خصوص معاون اولی دولت فرضی رئیسی باشد هم نشانه دیگری از آن است که این نامزد انتخابات96 علاقه و تمایلی برای انصراف از رقابت‌ها ندارد.   قالیباف، دیگر نامزد معرفی شده از سوی جمنا هم در انتخابات92 نشان داده است که انتظار دارد دیگران به سود او انصراف دهند و اهل خالی کردن میدان رقابت برای دیگری نیست.
وعده هایی مثل ایجاد پنج میلیون شغل در طول چهار سال که ماموریتی غیر ممکن و وعده‌ای عوام فریبانه است نشانه آن است که قالیباف عزم خود را برای انتخابات ریاست جمهوری سال 1396 جزم کرده است. میرسلیم نیز صریح‌تر از این دو نامزد معرفی شده از سوی جریان اصولگرا راه خود را از جمنا جدا کرده است و به صراحت نامزدی خود را تنها از سوی حزب موتلفه اعلام کرده است و سازوکار دست یافتن به نامزد واحد از طریق اجماع اصولگرایان را به نوعی دارای اشکالاتی دانسته است. حضور پررنگ اعضای موتلفه و اعلام موضع هایی شفاف علیه جمنا و همین‌طور انتقادهایی علنی از سوی میرسلیم به قالیباف به عنوان نامزدی که در جمع اصولگرایان احتمال رای آوری بالاتری دارد نشان می‌دهد که نامزد حزب موتلفه این بار بر خلاف دوره‌های پیشین انتخابات که همواره ذیل جریان اصولگرا تعریف می‌شده است می‌خواهد نقشی مستقل از سازوکارهای انتخاباتی جریان اصولگرا ایفا کند.
 
این تصویر نشانگر چیست؟ اگر بخواهیم به طور خلاصه معنای این تصویر از فعالیت انتخاباتی اصولگرایان را بیان کنیم به عبارت «نداشتن راهبرد انتخابات» خواهیم رسید. اصولگرایان از عدم وجود رهبری، راهبرد و اقبال مردمی رنج می‌برند. این نقطه ضعف آشکار به امروز و دیروز هم باز نمی‌گردد و در انتخابات‌های گذشته مانند انتخابات اخیر در سال92 نیز می‌توان نشانه‌های روشنی از آن را مشاهده کرد. هنگامی که قالیباف، ولایتی و حداد عادل عهد بستند تا تنها یک فرد در عرصه رقابت باقی بماند، در کنار این ائتلاف سه نفره ناکام محسن رضایی هم فارغ از طراحی‌های انتخاباتی اصولگرایان وارد میدان شد و سعید جلیلی هم بی‌اعتنا به توصیه هایی برای عدم حضورش در انتخابات با تشویق تندروها و برخی در ساختار قدرت پا به عرصه رقابت‌های انتخاباتی92 گذاشت. در نهایت اصولگرایان شکست سنگینی را در آن انتخابات تجربه کردند به گونه‌ای که اختلاف رای نفر اول آن انتخابات با نفر دوم سه برابر بود که اختلاف قابل ملاحظه‌ای است.

 برخی از تحلیل گران سیاسی معتقدند که علاوه بر این نقاط ضعف، جریان اصولگرا در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو اساسا به دنبال پیروزی نیست.  این دسته از رصدگران عرصه سیاست اعتقاد دارند که اصولگرایان خود به خوبی از جایگاه حسن روحانی در بین جامعه و اقبال آشکار مردمی به جریان اصلاحات و رهبران این جریان فکری – سیاسی آگاه هستند و حداقل برای خود در انتخابات96 شانسی قائل نیستند و دلیل این حضور پرتعداد در انتخابات نه کسب رای اکثریت بلکه به دور دوم کشاندن انتخابات است. به عبارت دیگر جریان اصولگرا تنها می‌خواهد با جذب آرا بخش هایی از مردم که هنوز تصمیم خود را نگرفته‌اند از سبد رای روحانی کاسته و انتخابات را به دور دوم بکشاند. این تحلیل اشاره دارد که اصولگرایان بر این عقیده‌اند که رفتن این انتخابات به دور دوم حتی  اگر به موفقیت این جریان سیاسی منجر نشود باعث آن خواهد بود که دولت آینده روحانی دولتی متزلزل گردد و رئیس جمهور، دیگر امکان فعالیت اثرگذار برای اصلاحات ساختاری و همچنین مقاومت در برابر برخی فشارها از سوی برخی بخش‌های قدرت را نداشته باشد. این مسئله که تا چه حد بتوان چنین تحلیلی را مبتنی بر واقعیات دانست را گذر زمان و روزهای نزدیک به انتخابات و حتی بعد از انتخابات مشخص خواهد کرد اما این نکته که جریان اصولگرا راهبرد انتخاباتی مشخصی برای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم نداشته است قابل کتمان نیست.

اگر چهره‌های اصولگرا خودشان نیز منصفانه به قضاوت بنشینند با همین تصویر نامنظم انتخاباتی از فعالیت‌های خود مواجه خواهند شد. پرسش اساسی که مرتبط با رای ما مردم در انتخابات96 می‌تواند باشد این است که جریان سیاسی که درون خود و با همکاری همفکرانش توان رسیدن به یک راهبرد مشخص انتخاباتی و اجرای دقیق آن را ندارد چگونه قرار است برای اداره کشور آن هم در شرایط حساسی که ایران در حوزه سیاست خارجی با آن مواجه است توان و برنامه‌ای داشته باشد؟
آِیا اساسا جریان اصولگرا آمادگی کافی برای یک جهش بزرگ اقتصادی در داخل را فهم کرده است و برای آن برنامه‌ای مدون و دقیق دارد؟ با نگاهی به وعده‌ها و برنامه‌های اعلامی نامزدهای این جریان سیاسی به نظر می‌آِید که اصولگرایان همانطور که برای انتخابات برنامه و استراتژی مشخصی ندارند و اگر هم داشته‌اند شکست خورده است برای اداره کشور نیز فاقد هر نوع برنامه مدونی هستند و تنها می‌خواهند با وعده‌های عوام فریبانه رای بخش هایی از جامعه را از آن خود کنند که این امر هم با توجه به تجربه تلخ حضور عوام فریبان در دولت گذشته که خسارت‌های سنگینی را به کشور وارد آورد و باعث کوچکتر شدن سفره مردم شد بعید است محقق گردد.