بررسی مسائل دروازه غار تهران در گفتوگو با یک پژوهشگر
برای شهرداری تنها زمین اهمیت دارد
9 ارديبهشت 1396 ساعت 11:53
احمد ابوالفتحی- روزنامه بهار:
دروازه غار نام یکی از محلههای قدیمی شهر تهران است که حول دروازهای که در اطراف حصار ناصری یعنی حصاری که در عهد ناصرالدین شاه قاجار در اطراف شهر تهران یا به اصطلاح آن روز، در اطراف دارالخلافه ناصری کشیده شده بود، قرار دارد. این دروازه در حد فاصل بین خانی آباد و میدان شوش در حوالی مکانی که امروزه در آن میدان محمدیه (اعدام) بنا شده، واقع است. محل دقیق این دروازه حد فاصل میدان شوش و میدان راه آهن است. در شمالیترین قسمت محله باغ آذری.
در حال حاضر این محله تبدیل شده به پاتوقی برای معتادان حاشیهنشین تهران، از آن دروازه قاجاری نه غاری مانده و نه دروازهای، تنها چیزی که بیش از همه به چشم میخورد بچههای قد و نیمقد است که در کوچه پسکوچههای تنگ و تاریک و خانههای خرابه و نیمهکاره زندگی میکنند و اکثر آنها نیز کودکان کار و بیسرپرست هستند، در این نقطه از شهر که از قدیمیترین مناطق تهران هم محسوب می شود فقر چهره آشکاری به خود گرفته است. «بهار» در زمینه مشکلات اجتماعی این منطقه با جاوید سبحانی جامعهشناس و پژوهشگر که مطالعات میدانی در منطقه دروازه غار داشته، به گفتوگو پرداخته است.
***
کمی درباره وضعیت منطقه دروازه غار توضیح میدهید؟
منطقه دروازه غار به دلیل اینکه یکی از دروازههای شهر تهران بوده یک منطقه مشهور است، گذشته از اینکه این شهرت لزوما مثبت نبوده اما در ضربالمثلها، گفتار عوامانه و حتی شعرهای ایرج میرزا به آن اشاره شده است. این منطقه از نظر موقعیت شهری، اقتصادی و اجتماعی در موقعیتی قرار گرفته که در جامعهشناسی اصطلاحا به آن «زون انتقالی» میگویند. یعنی منطقهای که طی تحولات توسعه شهری کارکردهای گذشته خود را از دست میدهد و به منطقه حاشیه بافت تجاری مرکزی شهرها تبدیل میشود. مناطق انتقالی در گذشته دارای بافت مسکونی بودهاند اما در گذشت زمان به تدریج به دلیل فرسودگی و رشد بافت تجاری در آنها خالی از سکنه شده و بیشتر کاربری تجاری و انباری پیدا میکنند. از نظر بافت اجتماعی به این دلیل به این مناطق زون انتقالی گفته میشود که جمعیت آنها ناپایدار است. مهاجرین شهرستانی بهدلیل نزدیکی به بازار و محل کارشان در این مناطق ساکن میشوند و با بهبود وضع مالی از این منطقه میروند. با این تفاسیر جمعیت این مناطق ناپایدار توصیف میشود. در واقع در این مناطق یک نوع ناپایداری اقتصادی و اجتماعی وجود دارد به همین دلیل به این مناطق انتقالی میگویند.
اما چیزی که در منطقه دروازه غار بیش از هر چیزی مشهود است این است که به دلیل سوابق تاریخی آن یک نوع برچسب جنایی خورده است. در واقع چیزی که اصطلاحا به آن اقتصاد جنایی میگویند در این منطقه دیده میشود. دروازه غار به دلیل اینکه ارزش اقتصادی و اجتماعی خود را از دست داده و بافت جمعیت نرمال آن به تدریج از بین رفته است، به محل تسلط اقتصاد جنایی تبدیل شده و بحث موادمخدر و اقتصاد فحشا در آن به جدیت وجود دارد. متاسفانه در این منطقه به دلیل بافت ناپایدار جمعیتی و اینکه جمعیتهای رانده شده آسیبهای اجتماعی را در خود جذب میکند (به این دلیل که این منطقه در مرکزیت شهر واقع شده و قیمت مسکن در آن پایینتر از سایر نقاط است) و همچنین بهخاطر شکل ظاهر خانهها که ما اصطلاحا به آن «خانه قَمَری» میگوییم و دارای اتاقهایی دور یک حیاط هستند؛ برای جمعیتهایی که معمولا بخش عمده آنها بهصورت مجردی زندگی میکنند و کارگران فصلی هستند و یا برای کارگران مهاجری که به این منطقه مهاجرت کردهاند، مناسب است. در کنار این زندگی کارگری، در واقع نوعی داد و ستد اقتصاد جنایی، هم در بحث تنفروشی و هم در بحث موادمخدر در این منطقه و این خانهها حاکم است. در کنار دستاندرکاران این اقتصاد جنایی، یک سری جمعیت سالم نیز زندگی میکنند که به جدیت گیر افتادهاند. جمعیتی که بخش بومی این منطقه را تشکیل میدهند به معنای واقعی در بین این جمعیت بزهکار گیر افتادهاند. این جمعیت بومی افرادی با زندگی نرمال هستند که در واقع قدیمیهای این محل را تشکیل میدهند اما به دلیل اینکه ارزش ملک آنها پایین آمده یا اینکه معمولا سالمند هستند در این مناطق ماندگار شدهاند.
چند درصد جمعیت منطقه دروازه غار ساکنان ثابت قدیمی هستند؟
نهایتا 30 درصد جمعیت این منطقه از بومیهای قدیمی هستند که اکثر آنها در حال حاضر در تلاشند که با ساخت و ساز، زمینهایشان ارزش پیدا کند و از آن منطقه خارج شوند. در این منطقه ناهمگونی بافت بومی بسیار زیاد است، جمعیت افغانستانی، جمعیت لرها وترکها و هر جمعیتی که فکرش را بکنید در این منطقه وجود دارند و معمولا این ساکنان مدت اقامتشان بسیار پایین است چون به صورت مداومی در حال تغییر هستند. بخشی که در سالهای اخیر بیشتر دیده میشود ورشکستگان اقتصادی هستند که ما اصطلاحا به آنها فقرای جدید میگوییم چون به صورت ناگهانی به دلایل مختلف مثل بازنشستگی یا بیماری یا از دست دادن کار به این منطقه روی میآورند و در این منطقه تجمع کردهاند.
میزان این فقرای جدید در منطقه چشمگیر است؟
بله، این افراد از مناطق مختلفی مثل کرج، نارمک، یا هرجای دیگر در شهر تهران به دروازه غار مهاجرت کردهاند و در این منطقه ساکن شدهاند.
نگاه شهرداری به دروازهغار چطور است؟ آیا اقدامی برای احیای منطقه انجام میدهد؟
چیزی که بیش از هر چیزی برای شهرداری در این منطقه اهمیت دارد زمین این منطقه است. آن هم به دلیل اینکه وسط زون تجاری قرار گرفته و از نظر بافت جمعیتی و اجتماعی هم مطالبهای برای امکانات و خدمات شهری ندارند. بخش عمده آنها اجارهنشین هستند احساس تعلقی به منطقه ندارند که مطالبهای داشته باشند. بخش بومی ساکن در این منطقه هم از برچسبی که روی این منطقه خورده بسیار ناراحت هستند اما به دلیل حجم بالای اعتیاد و کارگر فصلی مهاجر در این منطقه بافت اجتماعی آن دارای نوعی بیسازمانی اجتماعی است و همین موضوع اجازه احیاشدن را از این منطقه گرفته است. ممکن است به ضرب پول بتوان تغییراتی در بافت خانههای منطقه ایجاد کرد که البته این تغییرات باعث میشود قشر کارگری که به دلیل نداشتن پول و برای خانههای ارزانقیمت به این منطقه آمده بودند و در اقتصاد جنایی این منطقه نقشی نداشتند از این منطقه رانده شوند اما آن بخشی که تاثیر در اقتصاد جنایی داشتند و به نوعی در فروش مواد مخدر دست دارند دوباره میخواهند آن خانههای بازسازی شده را بخرند. البته این موضوع برمیگردد به برچسبی که روی این منطقه زده شده و باعث میشود تمایل برای سکونت در این منطقه کم باشد.
کودکان در این منطقه چه درصدی را تشکیل میدهند؟
ابعاد خانواده در این منطقه مثل سایر مناطق تهران است، اما بافت جمعیتی آن دو دسته هستند. یکی ساکنان قدیمی که درصد کمی را تشکیل میدهند و عمدتا سنشان بالا است و بقیه جمعیت جوان هستند و تعداد زاد و ولد در آنها بسیار بالاست و تعداد بچههای آنها نیز بالا است به خصوص خانوادههای افغانستانی ساکن در این منطقه بچههای زیادی دارند و دسته دومی که اصطلاحا به آنها غربتی گفته میشود و از شهرهای شمالشرقی و جاهای دیگر میآیند و حجم خانوار آنها نیز بسیار بالاست. این خانوادهها چون از سن پایین ازدواج میکنند، ما در این مناطق حتی شاهد کودکهمسری هم هستیم، بنابراین تعداد بچه هایشان حتی به 6 یا 7 نفر هم میرسد. مردان این خانوادهها از 15 سالگی ازدواج میکنند و تا سن 25 سالگی کار میکنند و بعد از آن خود را بازنشسته اعلام کرده و زنان و بچههایشان کار را ادامه میدهند و این چرخه برای بچههای این خانوادهها هم ادامه پیدا میکند.
بخشی از سازمانهای اجتماعی مردمنهاد در این منطقه فعالیت میکنند، میزان عملکرد آنها و نگاه مردم این منطقه به این سمنها چگونه است؟
در این منطقه نوعی سوءبرداشت نسبت به سمنها وجود دارد. در شرایطی که این سمنها کار میکنند فقط قسمتی از مشکلات زنان و کودکان را میتوانند رفع کنند. بیشتر از آن از سمنها انتظار نمیرود، چون در بحث برنامهریزی و سیاستگذاری حتی در حد مدیریت محلی هم نمیتوان کمک چندانی از آنها انتظار داشت. چون باید برای ایفای این نقش برنامهریزی انجام شود و پیشبینی لازم صورت بگیرد. به این سمنها فقط در حد سازمانهایی که خدماترسان هستند و بخشی از نیازهای کودکان و خانوادهها را برطرف کنند میتوان نگاه کرد نه بیشتر. منطقه 12 و محله دروازهغار به عنوان محله دوستدار کودک انتخاب شده بود ولی ما که تجربه کار در این سمنها را داشتهایم اصلا ندیدهایم که جلسهای برای هماهنگی با نهادهای مردمی در این زمینه برگزار شود، هرچند عملا بحث رسیدگی به کودکان این منطقه عملا بر عهده همین سمنها بوده است. عملا انتظاری بیش از این از سمنها واقعگرایانه نیست. درواقع این سمنها هستند که وظیفه رسیدگی و ساماندهی به کودکان و خانوادهها را برعهده دارند و کمکهای مردمی را داوطلبانه به دست این خانوادهها میرسانند و در بحث مدیریت شهری هم همیشه نادیده گرفته میشوند. برگشت سکونت به این مناطق و احیای این مناطق عملا باید با مشارکت اجتماعی صورت بگیرد. نمیتوان این موضوع را به نوسازی بازارمحور و تسهیلات دادن به برجسازان که بیایند این مناطق را بازسازی کنند محول کرد و ما انتظار داشته باشیم جمعیت به این مناطق برگردد و جمعیتی که بر میگردد هم جمعیت بومی باشد.
کد مطلب: 129117