اميد پورعزيز
این روزها سیل هجمهها به روحانی و دولتش از جبههها و جایگاههای مختلف صورت میپذیرد. شاید تنوع منتقدین روحانی جزء متکثرترین صداهای موجود در تاریخ سیاسی ایران باشد. از طیف اصولگرای سنتی گرفته تا تندروهای محافظه کار داخلی، از اپوزیسیون سلطنت طلب خارج نشین گرفته تا طیف به اصطلاح اپوزیسیون دموکراسی خواه خارج از مرزها، همگی از ظن و گمان خویش با شدت و حدت به روحانی میتازند. اتفاقا دولت روحانی نیز به سبب ماهیت نسبتا متکثرش زمینه لازم برای پذیرش انواع و اقسام نقدها را دارد و انتقاد از دولت تا آنجا که به خط قرمزهای حساس حاکمیت مربوط نمیشود به امری عادی در داخل بدل شده است. هر چند بخش عمده ای از این انتقادات و هجمهها کاملا مغرضانه و سیاسی میباشد ولی میتوان این قضیه را که دیگر انتقاد علنی از یک مسئول اجرایی نظام جزء خط قرمزها نیست را به فال نیک گرفت. اما خارج از بحث سازنده بودن یا نبودن این نقدها احساس میشود . در مقطع فعلی اغلب موضعگیریها علیه روحانی در پی اهداف سیاسی خاصی اتخاذ میشود. در واقع منتقدان داخلی و خارجی از این موضوع بهعنوان فرصتی برای جاهطلبیهای سیاسی خود بهره میبرند.
در مورد منتقدان داخلی که تقریبا تکلیف روشن است و آنها یک مأموریت اصلی بیشتر ندارند و آن پس گرفتن امور اجرایی کشور از فردی است که چندان با سیستم حاکمیتی هشت ساله احمدی نژاد هماهنگ نیست. لذا روحانی حتی اگر طی این چهار سال معجزه هم میکرد و خرابههای احمدی نژاد را به گلستان بدل مینمود باز این منتقدان مدعی میشدند که چرا سر تا پای ملت ایران را طلا نگرفته است ولی در مورد منتقدان خارجنشین دو نیت اصلی را میتوان متصور بود، برخی که کاملا خصمانه به همنوایی با منتقدان محافظه کار داخلی میپردازند در سر سودای گشایش فرصتی برای جاه طلبیهای سیاسی خود دارند وترجیح میدهند با سیاه نمایی تمام عیارشان، اهداف سیاسی هرچند رویاپردازانه خویش را پیگیری کنند. اما برخی دیگر از این خارج نشینان نیز با یکسونگری و بدون توجه به موقعیت کشور و پتانسیلهای موجود مدام فقط غر میزنند ولی در عمل هیچ بدیل دیگر و راهکار جایگزینی نیز ارائه نمیدهند.
اما مهمترین اشتراک تمامی گروههای همنوای این روزها این است که موضوع مهمی چون منافع ملی و عزت ایران را در درجه اول اولویت خود قرار نمیدهند. مسلما دولت روحانی طی این چهار سال بیاشکال نبوده است و چه بسا در بسیاری از زمینهها نیز اهمال صورت گرفته است. ولی برای حمایت از روحانی وترجیح دادن او لازم نیست حتما اصلاح طلب و یا حامی دو آتشه نظام بود بلکه شرایط و پتانسیلها و برخی از اولویتها در مقطع فعلی اینگونه ایجاب میکند که در مورد روحانی با بینش عمیقتری به جمعبندی رسید. شاید یک سال بعد اوضاع اینگونه نباشد و سیاست ورزی هوشمندانه ایجاب کند که حتی شدیدترین انتقادها را متوجه روحانیسازیم، ولی در شرایط فعلی و با لحاظ همه پارامترهای پیچیده و چند بعدی با احتمال قریب به یقین روحانی درستترین گزینه برای ایران است.این لفظ درستترین گزینه صرفا در بین شش نامزد موجود نیست بلکه بدونتردید متوجه گزینه بی گزینگی هم میشود، یعنی با یک نگاه جامع در شرایط فعلی مسلما روحانی بر گزینه تحریم نیز ارجحیت دارد.
حال بسیار مهم میباشد که حتی الامکان از اسیر شدن در این ورطه اتحاد نانوشته بین اپوزیسون خارج نشین و دوآتشههای داخلی پرهیز کنیم و با تشخیص درست اولویت ها، سیاست ورزی حکیمانه را بار دیگر برای آنها که منافع خودشان را به منافع مردمترجیح میدهند هجی کنیم. روحانی در اصل یک شخص و یا یک قهرمان ملی نیست او یک مرحله گذار، یک پیچ تاریخی و شاید یک پل لرزان ولی به شدت کارگشا به سوی دموکراسی برای آینده ایران میباشد. ایران در این مقطع زمانی نیازمند یک اتحاد خودخواسته و آگاهانه از سوی مردمش میباشد که بتوانند اولویتها را درست تشخیص داده و به صلح آمیزترین شکل ممکن اراده خویش را بر سرزمینشان جاری سازند. این باور باید در ملت ایران ایجاد شود که قرار نیست دم مسیحایی بر این آب و خاک دمیده شود بلکه سعادت ایران در گرو همت، شعور و مسئولیت پذیری همین مردم رقم خواهد خورد. روحانی و تجدید پیمان با دولت او اعطای یک تاج پادشاهی دست و دلبازانه برای چهار سال دیگر به او نیست، روحانی و امتداد این مسیر یک نماد است از تبلور ارادهی ملی و خواست عمومی مردم که علیرغم ناملایمات و بی انصافیهای متعدد کماکان پویا و سرزنده است.
لذا برای یکبار هم که شده باید این همنواییها را بهخوبی تحلیل نموده و اسیر سوداگریهای اقلیتهای زیاده خواه نشد. عمومیت ملت ایران به قدر کافی متکثر، مستعد و نیرومند است که از پس دموکراسی خواهی خودش برآید و نیازمند دایههای مهربانتر از مادر نخواهد بود. این باور و امید به خویشتن خویش و عهد و پیمان ناگسستنی با این آب و خاک بهترین نشانه گذاری برای پرهیز از گم شدن در هوای مه آلود سیاسی کشور میباشد و مطمئنا با یک درایت ملی و اتحاد ماندگار قادر خواهیم بود ایران سربلند را از تنگ نظریها و خودخواهیها مصون نگاه داریم.