یکتا درویش که به تازگی آثار ویدئوآرت، اینستالیشن و عکــس هـایش را در نمایشگاهی با نام «دیلیت» به نمایش گذاشته، فارغ التحصیل سینما و از جمله شاگردان استاد کیارستمی است. او پیش از این چندین نمایشگاه ویدئوآرت، مجسمهسازی و همچنین مجسمههای پوشیدنی را در کارنامه خود دارد و این اولین نمایشگاه انفرادی اوست. در رزومه درویش، ساخت چند فیلم کوتاه و مشارکت در ساخت چند فیلم مستند و نیز شرکت در کارگاههای پرویز تناولی نیز به چشم میخورد.
***
اگر بخواهید درباره نمایشگاهتان توضیحی به مخاطب بدهید، چه میگویید؟
این نمایشگاه مجموعهای از ویدئو آرت و اینستالیشن و عکسهای زیادی است که به شیوه چیدمان در معرض عموم قرار گرفته است. ایده این نمایشگاه سه سال پیش در ذهنم شکل گرفت و رفته رفته ویدئوها را ضبط کردم. مدتی روی ایده کار کردم و به نحوه چیدمان اجرای آن در نمایشگاه هم فکر کردم تا اینکه به این نتیجه رسیدم به شیوهای که امروز در گالری «ژاله» نمایشگاه را برگزار کرده ایم، اجرا شود.
ایده نمایشگاه از کجا آمد و شیوه اجرا به چه شکل پیش رفت؟
من خودم هیچ وقت دغدغه عکس سلفی گرفتن نداشتم و به همین دلیل اشتیاق دیگران به عکس گرفتن از خود، برایم عجیب بود. شما اگر به آدمها نگاه کنید میبینید که وقتی بیکار میشوند یا خلوت میکنند، از خودشان عکس میگیرند. این موضوع هیچ وقت دغدغه من نبوده است. البته من از عکسهای خودم خوشم نمیآید. این ایده وقتی در ذهنم شکل گرفتم با افراد مختلف درباره آن صحبت کردم و عکسهای مختلف پروفایلها را بررسی کردم. شاید بتوان گفت ما آدمها فکر میکنیم چیزی در درون خودمان هست که دیگران آن را نمیبینند و سعی میکنیم با سلفی گرفتن آن وجه را پیدا کنیم. من در این کارم، از 30 نفر خانم خواستم تا از خودشان سلفی بگیرند و همزمان از آنها فیلم گرفتم و حاصل کار درنمایشگاه به نمایش درآمد. عکسها نتیجه سلفی گرفتن سوژهها بود که روی دیوار نصب شدند و بخشی از آنها که روی زمین چیدمان شده اند، همان عکسهای دیلیت شدهای است که خودشان تصمیم گرفتند آنها را کنار بگذارند. عکس هایی که گاه بسیار خوب هم هستند اما آنها دوستشان نداشتند.
چرا اسم نمایشگاه را «دیلیت» گذاشتید؟ به نظرتان این بخش حذف شده، بخش مهمتر ماجراست؟
نمایشگاه توجه دادن مخاطب به آن وجهی است که آدمها دوست ندارند به دیگران نمایش بدهند و آن را دیلیت میکنند. خیلی برایم جالب بود که آدمها عکس هایی را کنار میگذارند که شاید خیلی هم خوب هستند. فکر میکنم دیلیت کردن خیلی شهامت میخواهد و قصد دارم نگاه همه را به این وجه جلب کنم. در چیدمان نمایشگاه هم، طوری فضا را طراحی کردیم که هر کسی که وارد میشود وارد یک فضای خالی و تاریک بشود، هر تصوری دارد را از ذهن دیلیت کند و بعد وارد گالری بشوند. در آخر هم دوباره باید به همان اتاق تاریک برگردند و یک حس حذف شدن و دیلیت شدن را تجربه کنند. امیدوارم بتوانم این حس را منتقل کنم.
ایده تان خیلی خلاقانه به نظر میآید. چقدر آن چیزی که در ذهن داشتید با اجرای ایده تان تفاوت پیدا کرد؟ ارتباط مخاطب با نمایشگاه خوب بود؟
زمانی که ایده به ذهنم رسید، میخواستم ویدئو آرت باشد و عکس و چیدمانی نداشته باشد. بعد دیدم که فقط ویدئو آرت جواب نمیدهد و صدا و چیدمان هم به کار اضافه کردم و در اجرا کاملتر شد. این اولین نمایشگاه انفرادی من است و انتظار نداشتم با توجه به این که نمایشگاه همزمان با مناظرهها و انتخابات بود، از آن استقبال شود ولی نمایشگاه خوب دیده شد.
نمایشگاه شما همان طور که از هنر «نیومدیا» برمی آید، تلفیقی از چند هنر با نگرشی جدید است که بی شباهت به آثار استاد کیارستمی و نگاه مینی مال او نیست. فکر میکنید به عنوان شاگرد کیارستمی، چقدر از او تاثیر گرفته اید؟
من هشت سال پیش در دورههای فیلمسازی ایشان شرکت کردم و با توجه به سفرها و برنامههای کاری ایشان، این دورهها خیلی طولانی میشد و زمان بیشتری ما در ارتباط با فضای کلاس و روش تدریسی ایشان قرار میگرفتیم. من با اینکه سینما خواندهام اما زمانی که به کلاسهای کیارستمی رفتم، نگاه دیگری به سینما پیدا کردم زیرا زندگی را جور دیگری دیدم. ویدئو آرتی که من در این نمایشگاه انجام دادم، نتیجه دورهای بود که سر کلاس کیارستمی گذراندم. ما در کلاسهای آقای کیارستمی، سینما یاد نمیگرفتیم، ما جهان بینی یاد میگرفتیم و چگونه به دنیا نگاه کنیم. هنر ایشان این بود که به شاگرادنش میآموخت از دریچه نگاه خودشان به دنیا نگاه کنند و کلاسهای ایشان خیلی به من کمک کرد. میتوانم بگویم که این نمایشگاه من متاثر از شیوه و نگاه کیارستمی است. هر کسی که از نمایشگاه بازدید کرد، گفت که این نمایشگاه نگاهی شخصی دارد و به نظرم کیارستمی به من آموخته است که نگاه خاص خودم را داشته باشم و کپی برداری نکنم.
کیارستمی چطور به شما کمک میکرد تا نگاه خودتان را به دست بیاورید؟
اصرار ایشان همیشه بر این بود که به خودتان نگاه کنید و آن چیزی که در درون خودتان است را بیابید و ببینید. به نظرم این نوع نگاه مهمترین ویژگی است که باید یک آرتیست یاد بگیرد و خودش را پیدا کند.
واقعا کیارستمی در این زمینه متخصص بود و خودش هم نگاه و روشی متفاوت و منحصر به فرد در سینما و دیگر هنرهایش داشت. موافقم و معتقدم منتقدین به اشتباه نقد میکردند که شاگردان او شبیه او میشوند. در صورتی که این طور نبود و او سعی میکرد که هر یک از ما دید شخصی خودمان را پیدا کنیم. به نظرم دید شخصی داشتن، تقلید از شیوه کاری ایشان نیست.
کیارستمی آدم چند وجهیای بود و در چند هنر برجسته بود. نمایشگاه شما هم مجموعه و تلفیقی از چند هنر است. آیا به دلیل تاثیر از کیارستمی شما به این شیوه کاری متمایل شدید یا این علایق و چند وجهی بودن در شما وجود داشت و به این دلیل با آثار و تدریس کیارستمی ارتباط برقرار میکردید؟
این ویژگی حتما در من وجود داشته است چون من با اینکه فارغالتحصیل سینما هستم، در زمینه هنرهای تجسمی هم دوره گذراندهام و شاگرد استاد تناولی بودهام و شاید اگر این دو هنر را جداجدا در نظر بگیرید، به هم ارتباطی نداشته باشند. همچنین من دورههای تاریخ هنر معاصر را هم گذراندهام و معتقدم همه هنرها به هم مرتبط اند. خیلی مشتاقم که هنرهای مختلف را تجربه کنم ولی فکر میکنم تاثیر کیارستمی درتربیت این ویژگی من، این طور بوده است که هیچ چیزی نمیتوانست او را در بیان افکار و ایده هایش محدود کند. اواز همه رسانهها برای انتقال دیدگاهش بهرهمیگرفت و خودش را به سینما محدود نمیکرد و به خوبی این شیوه را به ما یاد داد. به طور مثال وقتی آقای کیارستمی در بیمارستان بستری بودند، ما تصمیم گرفتیم بر اساس فیلم «زندگی و دیگر هیچ» ساخته ایشان، فیلم هایی بسازیم از خود کیارستمی که متاسفانه ایشان را خیلی زود از دست دادیم ولی من این فیلم را با مادربزرگم ساختم. در ابتدا قصد داشتم فیلم را با دوربین حرفهای بسازم اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که اگر فیلم با موبایل ساخته شود، حس مطلوبی که میخواستم بهتر منتقل میشد. این درس بزرگی بود او به من یاد داد که خودم را محدود نکنم و فراتر از قاعدههای موجود فکر و عمل کنم. او به ما یاد داد که ایده مان را مجسم کنیم و آن را پرورش بدهیم و بعد برای آن ابزار انتخاب کنیم. در نمایشگاه «دیلیت» هم من برای ارائه ایدهها و افکارم خودم را محدود نکردم و از همه هنرها بهره گرفتم.