مجتبی بدیعی- روزنامه بهار
شهر تهران با حدود ۹ میلیون جمعیت در شب و ۱۰ میلیون جمعیت در روز و ۱۶ میلیون جمعیت در حوزه نفوذ مستقیم ۲۰ درصد جمعیت کشور را در بر گرفته است. همچنین جمعیت شهر تهران در روز، از جمعیت ۱۰۷ کشور جهان بیشتر است و جمعیت تهران و حوزه نفوذش از ۱۲۷ کشور جهان بیشتر است. جمعیت پایتخت از حاصل جمع جمعیت ۹۵۰شهر (مجموعه شهرهای کوچک) ایران نیز بیشتر است و به لحاظ اثرگذاری، تهران قلب تپنده ایران به لحاظ سیاسی-فرهنگی و اقتصادی است و هر تحول در تهران، به سرعت بر دیگر نقاط کشور اثراتش را نشان میدهد.
حال سوال این است که مدیریت چنین شهری چگونه باید باشد؟ آیا صلاح است مدیریت اجرایی یک کلانشهر را با این اثرات کمی و کیفی بر سرنوشت کشور بدست یک نفر سپرد؟ آیا با توجه به ویژگیهای فعلی قانون شوراها، شوراها توان اعمال نظر لازم را بر مدیریت شهری و شهرداران پس از انتخاب شهردار دارند؟ برای به حداقل رساندن آسیبهای مدیریت شهری و اعمال نظارت حداکثری بر آن چه باید کرد؟ در پاسخ به سوالات فوق لازم است نکات زیر را لحاظ کرد؛
جمهوری اسلامی یک نظام مردم سالار است و باید این وجه را تقویت کرد. شوراها از ارکان اداره کشورند و باید با تصویب قوانین کارآمد، قدرت لازم را برای اداره شهرها و روستاها برای آنان ایجاد کرد.
شوراها (چه در شهرها و روستاها) بهمنزله پارلمانها استانی، شهرستانی، بخشی، شهری و روستایی محسوب میشوند و در محدوده جغرافیایی حوزه نفوذشان مصوباتشان (به شرط عدم مغایرت با قوانین ملی و قانون اساسی و شرعی) لازمالاجرا هستند. لذا متناظر با نظام اجرایی کشور، نظام شورایی میبایست نهادینه شود و همانطور که در سطح ملی مجلس شورای اسلامی بر عملکرد دولت نظارت میکند و قانون وضع میکند، در سطوح پایینتر شوراها میبایست بر نهادهای اجرایی متناظر خودشان اعمال نظارت و مدیریت کنند.
در سطح ملی گرچه رئیسجمهور مستقیما توسط جمهور مردم انتخاب میشود، ولیکن مجلس میبایست به اعضای هیات دولت (به تک تک وزرا) رای اعتماد دهد. مجلس همچنین میتواند، رئیسجمهور و وزرا را تحت شرایطی مورد سوال، استیضاح و برکنار کند. در واقع قانون این اجازه را به رئیسجمهور نداده است که خود اعضای کابینهاش را انتخاب کند و صرفا خود پاسخگوی مجلس باشد. بلکه وزرا علاوه بر رئیسجمهور مستقیما به مجلس هم پاسخگو هستند و در صورتی که عملکردشان مورد تایید مجلس نباشد با انجام تشریفات لازمه برکنار خواهند شد.
الگوی انتخاب مستقیم شهردار توسط مردم فعلا قانونی نیست و شهردار توسط شورای شهر انتخاب میشود؛ اما حتی اگر شهردار مستقیما هم توسط مردم انتخاب شود، رای اعتماد به مدیران ارشد شهر میبایست از حقوق مسلم شورای شهر فرض شود و باید کابینه شهر (شهرداران مناطق ۲۲گانه + معاونین شهردار + مدیران سازمانهای زیرمجموعه) از شورای شهر رای اعتماد بگیرد. حال سوال این است که بهتر است شهردار انتخاب شود و بعد شهردار برای مدیران ارشدش از شورای شهر رای اعتماد بگیرد و یا بهتر است شهردار ضمن معرفی کابینه مدیریت شهری، همزمان برای خود و مدیران ارشدش از شورای شهر رای اعتماد بگیرد؟
اگر شهردار از شورای شهر رای اعتماد بگیرد و بعد به دنبال معرفی مدیران ارشدش به شورا و رای اعتماد آنان باشد عملا زمان زیادی صرف این کار میشود و تازه چالشهای رای اعتماد و عدم رای اعتماد بر جای خود باقی میماند و تا مدتها مدیریت شهری در بسیاری از قسمتها فلج خواهد بود. ضمن آنکه چالش مدیریت شهری و شورای شهر افزایش مییابد اما اگر شورای شهر اعلام نماید فقط کسانی را به عنوان شهردار به بررسی سوابق و توانمندیشان خواهد پرداخت که تیم مدیریت شهری خودشان را همزمان به شورای شهر معرفی نمایند، فرد داوطلب برای تصاحب منصب شهرداری موظف میشود حداکثر تلاش خود را بهعمل آورد تا افراد توانمند و با صلاحیت را به شورای شهر معرفی نماید. بدیهی است در این حالت انتخابهای رفاقتی به حداقل کاهش مییابد و به مجرد رای اعتماد شورای شهر به شهردار و تیم مدیریتیاش، از همان ابتدا به شکل منسجم و هماهنگ به کار خود مشغول خواهند شد و چالشهای بین مدیریت شهری و شورای شهر به حداقل خواهد رسید. ضمن آنکه از همان بدو شروع فعالیت میدانند که در صورت بدعمل کردن مورد سوال و استیضاح و برکناری شورای شهر واقع خواهند شد.