محمد توکلي
جریان اصلاحات با یاری «تَکرار میکنم» رهبر کاریزماتیک خود توانسته است در دورههای اخیر انتخابات موفقیتهای قابل ملاحظهای را از آن خود کند. از انتخابات۹۲ که شاهد حمایت دقیقه نودی اصلاحطلبان از روحانی بودیم تا انتخابات اخیر که تمامی ارکان اصلاحات یکصدا از روحانیِ میانه رو حمایت کردند، از انتخابات مجلس در سال ۱۳۹۴ که باعث آن شد که تعداد کرسیهای مجلس که با رای مردم در اختیار اصلاح طلبان قرار دارد نسبت به دورههای هفتم، هشتم و نهم سه تا پنج برابر شود و شاید از آن مهمتر حضور تندروها نسبت به گذشته کمرنگ گردد تا انتخابات شوراهاکه شاهد فتح کرسیهای پارلمان شهری از سوی این جریان در اکثریت قابل ملاحظهای از شهرها بودیم. کامیابیهایی که گستردگی آن با توجه به محدودیتهایی که ساختار قدرت معمولا در رقابتها برای جریان اصلاحات ایجاد میکند کمتر قابل پیش بینی بوده است. این پیروزیهای انتخاباتی یک بخش «نیمه خالی لیوان» هم دارد که میبایست بزرگان اصلاحطلبی در کنار شادمانیها به فکر آن هم باشند.
تاثیر قابل ملاحظه و ملموس تایید تصمیم گیریهای شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان توسط رهبر جریان اصلاح طلبی بر نوع رای دادن مردم حتی از سوی جریان رقیب هم غیر قابل کتمان است، به گونهای که رهبر اصلاحات با وجود تمامی محدودیتهایی که بر سر راه فعالیتش وجود دارد میتواند با ویدئویی چند دقیقهای سرنوشت انتخابات را تغییر دهد. برخی بر این باور بودند که با توجه به نقاط ضعف «مجلس امید» در انتخابات شوراها، دیگر حضور و حمایت خاتمی نمیتواند اثرگذار باشد و میتوان یکی از دلایل انتشار فهرستهای موازی را همین تصور نادرست از سوی برخی دانست ولی در عمل شاهد آن بودیم که هنوز کسر قابل توجهی از مردم در انتظار شنیدن تایید فهرستی از سوی او هستند اما پرسشی که در این زمینه وجود دارد این است که تکیه بر «تَکرار میکنم» تا کی و تا کجا میتواند مردم را قانع کند تا به حمایت از یک کاندیدا و یا یک لیست برخیزند؟ آیا فکری برای فردا که شاید خیلی هم دور نیست شده است؟!
تجربه نشان داده است که تکیه بیش از حد به یک فرد در یک کار گروهی (از جمله فعالیتهای سیاسی)هم میتواند آسیبهایی را متوجه کل گروه کند و هم از آن مهمتر ممکن است چهره فردی که قابلیت و محبوبیت کافی برای هدایت آن جریان دارد را مخدوش کند. به نظر میآید تصمیم گیران جریان اصلاحات بهتر باشد چو «فردا» شود فکر فردا نکرده و از همین «امروز» شرایط را به گونهای سامان دهند تا در کنار استفاده از محبوبیت غیر قابل انکار و توانمندیهای «سید اصلاحات» رای مردم از حالت «رای کاریزماتیک» به «رای حزبی» تغییر یابد. برای این امر میبایست شاهد تغییرات در حوزه تصمیم گیریها در این جریان سیاسی باشیم تا دیگر حضور برخی چهرهها که گاه در کارآمدی شان و گاه در سوابق گذشته شانتردیدهایی وجود دارد موجب حیرت مردم و مخدوش شدن چهره جریان اصلاحطلبی در کشور نشود. توجه ویژه به سازوکارهای حزبی و برنامه به جای توجه صرف به اشخاص و مسائل دیگر از جمله دیگر راه حلهای پیش رو برای این تغییر رویکرد در تصمیم گیری هاست. رییس جمهور دوران اصلاحات میبایست همواره نقشی هدایت گر برای این جریان سیاسی را ایفا کند اما تکیه کردن بیش از حد به «تَکرار»های او میتواند باعث زیانی بزرگ برای همه شود.