محمد توکلي
هفته پیش را میتوان هفته مباحثه فقها درباره نقش مردم در حکومت از طریق تریبونهای عمومی دانست. درباره این بحث که در گذشته نیز سابقه مطرح شدنش وجود داشته است نکاتی را میتوان مطرح کرد.
1ـ این بحث لزوما به روزهای اخیر باز نمیگردد و بحثی فقهی است که میتوان نشانههای آن را از پیش از انقلاب57 مردم ایران مشاهده کرد. در زمانی که عدهای معتقد به «حکومت اسلامی» بودند، اما رهبری نهضت صراحتا تعبیر «جمهوری اسلامی» را تایید کرده و پس از این تایید خواستههای جمهوری خواهانه بیش از پیش به شعارهای مردم راه یافت.
2ـ آنان که معقتد به بی اهمیتی رای مردم بودهاند همچنان در بخش هایی از ساختار قدرت حضور دارند و بر اساس «تزیینی» دانستن رای و خواست اکثریت مشغول فعالیت هایی هستند. واکنشها به گفتههای اخیر روحانی درباره اهمیت نقش مردم در ایجاد و ادامه حکومت را میتوان ذیل همین امر دانست که دیدگاهی که روحانی سعی در جا انداختن آن در سطح جامعه دارد در تقابل با خواستههای قلبی این عده برای کنار زدن نقش مردم است.
3ـ با نگاهی به بیانات بنیانگذار جمهوری اسلامی و همچنین رهبری امروز نظام میتوان متوجه شد که در این مورد اتفاقا آن چه روحانی میگوید کاملا منطبق با دیدگاههای این بزرگواران است و این بار مدعیان ولایت مداری هستند که در نقطه مقابله امام و رهبری مشغول اظهار نظر و فعالیت هستند.
4ـ اشاره مدتی پیش رهبری نظام مبنی بر گلایه برخی از ایشان به واسطه دعوت مردم به حضور گسترده در انتخابات را میتوان ناشی از همان نگاه مبتنی بر بی اهمیت انگاشتن رای اکثریت توسط این عده دانست که حتی گلایه هایشان درباره حضور مردم در انتخابات را با مقامات عالی کشور هم مطرح کرده اند.
5ـ اشاره رئیس جمهور روحانی که خود از مجتهدان حوزه علمیه است به وقایع تاریخی در صدر اسلام درباره اهمیت قائل شدن حضرت امیر (ع) به رای و خواست مردم نکتهای است که پیش از روحانی هم از سوی افراد زیادی مطرح شده است. شاید بتوان به یادماندنیترین گفتهها در این باره را در آخرین خطبه نماز جمعه مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی جستجو کرد.
6ـ درباره واکنشها به گفتههای حسن روحانی در این باره شاهد آن هستیم که عدهای سعی دارند موضوع امامت را با حکومت و به فعلیت رساندن ولایت یکسان جلوه دهند و این عقیده را در جامعه رواج دهند که چه در زمان حضور معصوم و چه در زمانهای دیگر فرد منتخب برای رهبری جامعه از جانب خداوند انتخاب میشود! این تفکر که نشانههای تندروی در آن هویداست میتواند هر جامعهای را دچار چالش هایی پرهزینه کند، از همین رو بهتر است که حضرات علما به این موضوع وارد شده و اجازه ندهند که عدهای به واسطه نگاهی سیاست زده اعتقادات دینی مردم را غارت کنند.
7ـ چند سال پیش بود که در روزنامه بهار یادداشتی درباره همین موضوع منتشر شد. فارغ از آن که کدام یک از این دو قرائت مطرح شده در این باره را بپذیریم این مسئله که موضوع مقالهای که در گذشته هایی نه چندان باعث توقیف طولانی مدت رسانهای شده بود حالا توسط مسوولان عالیرتبه نظام مطرح میشود و به شکل متمدنانهای در حال گفتگو با یکدیگرند نشانهای مثبت و امیدوار کننده است. چقدر خوب میشد که اگر درباره موضوعات مختلف از همان ابتدا این فضای گفتگو ایجاد شود و به جای برخوردهای سخت، مدارا را چاشنی عمل خود کنیم.
8ـ در خبرهای مرتبط با این موضوع شاهد آن بودیم که بیانیهای با امضای رییس مجلس خبرگان با عنوان «بیانیه مجلس خبرگان» در این باره منتشر شد. پرسش اساسی درباره این بیانیه آن است که آیا این بیانیه به امضای اکثریت اعضای خبرگان رسیده است؟ آیا بیانیه هیئت رییس مجلس خبرگان است؟ و یا بر اثر یک خطای رسانهای دیدگاههای رییس این مجلس به نام مجلس خبرگان منتشر شده است؟
9ـ به نظر میآید که دلیلی برای ادامه این بحث از سوی حسن روحانی از جایگاه رییس جمهور وجود نداشته باشد و جامعه با دیدگاههای دوسوی این موضوع به قدرکافی آشنا شده باشد.
ادامه اظهارنظر در این موضوع از سوی رییس جمهور ممکن است سبب آن بشود که بخشی از جامعه نسبت به آن واکنش منفی نشان داده و تصور شود که دولت به جای اجرای وظایفش در پی بحثهای طلبگی رفته است.
این مبحث موضوعی مهم، پیچیده و حیاتی است که باید از طرف رسانه ها، حوزویان و جامعه دانشگاهی ادامه یابد تا واقعیات دین تحت تاثیر القائات تندروها قرار نگیرد و دچار زنگار نشود، اما دلیل برای آن که رییس جمهور روحانی به این بحث ادامه دهد وجود ندارد.