مرجان يگانه پرست- روزنامه بهار:
سیــف الله صمدیـان، عــــکاس، فیلمساز و فیلمبردار ایرانی است و فیلم «ABC آفریقا» ساخته کیارستمی را هم تصویربرداری کرده بود. اخیرا نمایشگاه نقاشی با نام «روی دیگر پنجره» به یاد عباس کیارستمی در گالری «دارگون» برگزار شد که در این نمایشگاه، 43 هنرمند با الهام از فیلم «ABC آفریقا» دست به خلق 43 اثر هنری زدهاند. صمدیان به عنوان یکی از عوامل فیلم «ABC آفریقا» در این گالری حضور یافت و در جمع حاضران درباره این فیلم توضیحاتی داد و از نمایشگاه نقاشی بازدید کرد. این نمایشگاه به یاد کیارستمی از اول تیر ماه همزمان با تولد کیارستمی آغاز شد و در روز 14 تیر ماه که اولین سالگرد درگذشت اوست، به پایان میرسد. با صمدیان درباره این نمایشگاه و ایده آن گفتگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
***
*چه دیدگاهی در مورد نمایشگاه نقاشی الهام گرفته از فیلم «ABC آفریقا» ساخته کیارستمی دارید؟ نمایشگاه را چطور دیدید؟
مایل نیستم بگویم این نقاشیها چه قرابتی با فیلم «ABC آفریقا» دارند یا این که چقدر به آن دور یا نزدیک هستند. طبیعتا بعضی از تصاویر مستقیما از پرسوناژهای داخل فیلم کیارستمی گرفته شده است و بعضیها هم مفهومی که از ایدز یا کشتار جمع بزرگی از مردم در اوگاندا را سوژه اثر خود کرده اند. نکتهای که این نمایشگاه برای من داشت و فکر میکنم که خود آقای کیارستمی هم اگر بود، همین نکته را میگرفت، این بود که «ABC آفریقا» در اینجا به «ABC ایران» تبدیل شده است و یک حرکت جمعی برای یک مقوله جهانی و مهم انسانی در اینجا صورت گرفته است. مهم این است که یک گروهی دور هم جمع شدهاند تا مسئلهای مهم را تذکر بدهند و برای رفع آن تلاش کنند و به جامعه تلنگر بزنند. توجه به این نکته و این تلاش دسته جمعی این نمایشگاه را بسیار ارزشمند کرده است. حرکتی که مدیر گالری دارگون و دوستان شان شروع کرده اند، اتفاق مبارکی است و معتقدم فیلمهای تصویری زیادی هستند که میتوانند منبع الهام آثار مختلف هنری شوند. مهم این است که این گونه ایدهها را دنبال کنیم و جدی بگیریم.
*ایده این فیلم از کجا آمد و روند کار به چه شکل پیش رفت؟
حدود دومیلیون کودک از کشتار جمعی بیماری ایدز در اوگاندا باقی مانده بودند و فیلم «ABC آفریقا» درباره این کودکان است و به زندگی آنها میپردازد. کودکانی که والدین شان را از دست داده بودند. سازمان ایفاد که سازمانی جهانی بود و وظیفه داشتند که این بچههای باقی مانده در اوگاندا را به آسایشگاه نبرند و به صورت اردوگاهی نگه ندارند. این سازمان این بچهها را در بین خانوادهها تقسیم کرده بودند، بهخصوص بیوههای باقی مانده از این بیماری مهلک یا زنان مسن و مادربزرگی که خانههای بیست نفرهای را مدیریت میکردند. این سازمان قصد داشت تا این بچهها در جمع خانواده بزرگ شوند و آسیبهای کمتری ببینند. این اتفاق، خیلی عجیب و تکان دهنده بود و بسیاری از کشورها در این تلاش انسانی همکاری و مشارکت کردند. این سازمان از آقای کیارستمی درخواست کردند که از این کشور و بچهها فیلمی تهیه کنند. من هم همراه آقای کیارستمی برای دیدن این بچهها رفتم. قرار بر این بود که من هم فیلم هایی تهیه کنم و بعد ایشان آنها را ببینند و از دیدهها و فیلمهای گرفته شده، ایده بگیرند و سناریو بنویسند.
*اما ظاهرا فیلم بر اساس واقع گرایی و مستندنگاری شکل گرفت؟
بعد وقتی ایشان فیلمها را دیدند، گفتند که هیچ سناریستی نمیتواند این مسائل را به وضوح تصویر کند و بنویسد. کیارستمی معتقد بود که هیچ داستانی از خود زندگی واقعیتر نیست و با تماشای تصاویر گرفته شده، گفت که مگر دیوانهام این تصاویر بکر را کنار بگذارم و دوباره برای ساختن فیلمی داستانی به میان این بچهها بروم و در نهایت یک دهم این هم گیرم نیاید.
* نحوه همکاری شما به چه شکل بود؟
در نتیجه تصاویر گرفته شده را در حدود 5 تا 6 ماه در همان زیرزمین خانه خود آقای کیارستمی بررسی و مرور کردیم. من و محمد راز دشت هم همراه ایشان بودیم و فردی هم که رابط ما و سازمان ملل بود، برادر زاده ابراهیم فروزش بود که متاسفانه این دوستان هم از جمع ما رفته اند. آقای کیارستمی هم که از دست ما رفتهاند و از آن جمع من ماندهام و پسرم، سهند که دستیار تدوین و کمک آقای رازدشت عزیز بود و هر دو به نوبت میآمدند تا این فیلم سروسامان بگیرد. من و آقای کیارستمی برای به نتیجه رسیدن این فیلم خواب نداشتیم.
*منش کیارستمی در فیلمها و آثارش مشهود است. سبک خاصی در ساخت آثارش دنبال میکرد؟
آقای کیارستمی در 24 ساعت، حدود 20 ساعت کار میکرد و برای کار اصلا آرام و قرار نداشت و آنهایی که میخواهند مانند او شوند باید مثل او هم کار کنند و عطش کاری او را داشته باشند. عشق به کار، عطش کار آورده بود و عطش به کار، عطش به زندگی آورده بود. چیزی که من فکر نمیکردم برای ایشان اتفاق بیفتد، حتی در شرایطی که در بیمارستان کنارشان بودم این بود که ایشان با ما خداحافظی کند ولی بلایی که سر ایشان آورده بودند، وحشتناک بود. عملهای پیدرپی و اشتباهات عجیب و غریب.
* این نمایشگاه نقاشی که از اثر کیارستمی الهام گرفته اند، پیامی آموزشی را دربر دارد. آیا این نوع حرکتهای فرهنگی و اجتماعی میتوانند اثرگذار باشند؟
تصاویری که روی این تابلوها جان گرفته اند، خیلی ارزشمند بود و حس کردم چقدر جای آقای کیارستمی در اینجا خالی است. با دیدن این تابلوها و حرکت دسته جمعی شما بعد از 15 سال احساس کردم «ABC آفریقا» به «ABC ایران» تبدیل شده است. قطعا بدانید که این کارتان بی نتیجه نخواهد بود و تلاش شما برای آگاهی بخشی درباره ایدز بسیار اهمیت دارد و از این قبیل حرکتهای فرهنگی همچنان نیاز است.
بعد از اکران فیلم در جشنواره، واکنشها به فیلم چطور بود و آیا در زمان خودش توانست اثرگذار باشد؟
درباره این فیلم هم باید بگویم که تصاویر را با دوربین حرفهای هندی کم تصویر برداری کردم و فکر میکنم جزو اولین فیلم هایی در تاریخ جشنواره کن است که با هندی کم فیلمبرداری شده است. آنها وقتی فیلم را پذیرفتند و آن را به 35 میلیمتر تبدیل کردند و نشان دادند، در کنفرانس مطبوعاتی آن وقتی درباره فیلم سوال پرسیدند، تنها گفتم از کیفیت تصاویر به شخصه شوکه شده ام. اسکورسیزی رئیس هیأت داوران بخش فیلمهای دانشجویی جشنواره کن بود و آقای کیارستمی هم زمانی که ما آن سال در جشنواره کن بودیم، در آن بخش داور بود. یک روز کیارستمی به من گفت که اسکورسیزی خیلی از فیلم خوشش آمده است و ظاهرا از طریق پخش کننده فیلم، 4 بار فیلم را دیده بود. اسکورسیزی به غیر از این که فیلمساز خوبی است، یک مورخ سینما هم محسوب میشود. آدم خیلی خاصی در سینما است اما من فکر کردم که تحت تاثیر جشنواره حالا ایشان یک حرف هایی زده است. در بهمن ماه همان سال کیارستمی به من زنگ زد و گفت آن موقع گفتم و جدی نگرفتی و اسکورسیزی اعلام کرده است که بهترین سال 2001 برای من فیلم «ABC آفریقا» بود که در دل و جانم جای گرفته است. کما این که در سال 2002 هم در جلسه دیگری درباره این ادعا از ایشان پرسش شده بود و ایشان گفته بود که اشتباه کردم چون این فیلم، بهترین فیلم سال 2002 هم است.