به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۳۱ - ۱۷:۱۰
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۰ ساعت ۱۲:۲۳
کد مطلب : ۱۳۳۲۷۷

مسافرت یا دردسر مضاعف؟

محمد رحمانی‌فر

با اینکه خیلی اهل سفر و گردش هستم و می‌توانم بگویم تاکنون به اکثر استان‌های کشور سفر کرده‌ام، تا چند ماه قبل نام جاده چالوس را فقط در اخبار‌ترافیکی شنیده بودم. برای همین هم، وقتی چند ماه پیش قرار شد به خاطر یک موقعیت کاری (مترجم فنی در یک پروژه‌) مدتی در این جاده رفت و آمد نمایم‌ترافیک، تصادف و مرگ اولین واژگانی بودند که در ذهنم مجسم گردیدند. من در جاده‌های پرپیچ و خم و خطرناک زیادی با خودروی شخصی خودم رانندگی کرده‌ام، حتی در جاده‌های صعب العبور و غیر استاندارد کوهستانی. ولی همانگونه که گفتم ذهنیتی که از این جاده داشتم کاملاً متفاوت بود.

عید فطر امسال، قرار بود از مسیر مرزن آباد به کرج بروم ولی این مسافرت کوتاه با مسافرت‌های قبلی تفاوت داشت. ابتدا باید از محدودیت‌های‌ترافیکی خبردار می‌شدم و سپس ساعت مشخصی را برای حرکت انتخاب می‌کردم تا هم با مانعی به نام جاده یک‌طرفه مواجه نمی‌شدم و هم اینکه تا حد امکان، کمتر در تله‌ترافیکی گیر می‌گردم. به هر حال صبح اول وقت راه افتادم. می‌دانستم که مسیر مرزن‌آباد به کرج چندان هم پرترافیک نخواهد بود. چون در آن ساعت، مسیر حرکت اغلب خودروها از کرج به سمت مرزن‌آباد بود. یعنی، درست در مسیر مخالف.چیزی که در جاده با آن مواجه شدم نه یک‌ترافیک سنگین، بلکه یک راه‌بندان واقعی بود. آن هم در مسیری به طول تقریبی 80 کیلومتر! آری، یک پارکینگ یک طرفه به طول تقریبی 80 کیلومتر (البته، این محدوده، تنها قسمتی بود که من از نزدیک شاهدش بودم) . هیچ علامتی از حرکت، دیده نمی‌شد.

خانواده‌های سرگردانی که به امید رها شدن از‌ترافیک آزاردهنده تهران و هوای گرم و آلوده آن، بار سفر بسته بودند تا حداقل یکی-دو روز تنوعی در زندگی خویش ایجاد نمایند، زنجیره‌ای‌ترافیکی به طول 80 کیلومتر ایجاد کرده بودند و خود در آن گیر افتاده بودند. بعضی‌ها در زیر آفتاب سوزان تابستان و برخی‌ها در داخل تونل‌های تاریک و فاقد تهویه مناسب. در تمام این مدت، هرگاه از تونل کندوان عبور کرده‌ام، به علت تهویه بسیار نامناسب این تونل، سعی کرده‌ام قبل از ورود به تونل تا حد توان هوای تمیز را در ریه‌هایم انباشته کنم و با حبس نفس خود را به انتهای تونل برسانم! برای همین هم، دیدن منظره ناخوشایند خودروهایی که در زنجیره راه‌بندان 80 کیلومتری در داخل تونل گیر کرده‌بودند و کودکان و سالخوردگانی که مجبور بودند تا مدتی نامعلوم در آن هوای آلوده زندانی شوند آزارم می‌داد.

بالأخره من این مسیر 80 کیلومتری را در مدت 3 ساعت به پایان رساندم و وارد کرج شدم ولی در تمام این مدت، یک مساله ذهن مرا به خود مشغول کرده‌بود و آن هم این بود که چرا باید اینگونه باشد؟ چرا با وجود اینکه زیرساخت‌های موجود، جوابگوی‌تردد خودروها در این حجم عظیم نمی‌باشد، این مسافران همچنان اصرار دارند که همگی باهم تعطیلات خود را در این مسیر پرحادثه و در جریان یک مسافرت رقت‌بار و طاقت‌فرسا نابود سازند. مگر این کشور جز شمال هیچ مکان گردشگری و تفریحی دیگری ندارد؟ مگر این کشور به غیر از جاده چالوس هیچ جاده دیگری ندارد؟ مطمئن بودم خودروهایی که در آن راه‌بندان نفس‌گیر، گیر کرده بودند تا غروب آفتاب هم به سواحل دریای خزر نمی‌رسیدند و اگر در نظر بگیریم که این مسافران بخت‌برگشته مجبور بودند این تجربه تلخ را یک بار دیگر و آن‌هم درست چند روز دیگر به هنگام مراجعت به تهران تجربه نمایند، عمق فاجعه بیشتر نمایان خواهد شد. به عبارتی دیگر، این مسافران اگر هم سالم به منزل برسند، چیزی جز کوله‌باری از خستگی، استرس و فشارهای ناشی از‌تردد در یک راه‌بندان طولانی طاقت‌فرسا با خود به همراه نخواهند داشت.

هرچند آنچه تاکنون گفتم به خودی خود فاجعه آمیز می‌باشد ولی عمق فاجعه زمانی آشکار می‌شود که بدانیم این هجوم گسترده به جاده‌های شمال زندگی ساکنان محلی را نیز فلج می‌نماید. یک‌طرفه کردن جاده چالوس یعنی بستن مسیر‌تردد تمامی ساکنینی که زندگیشان، به نحوی، به این جاده گره خورده‌است. در واقع، سوغات این مسافرت‌های  انبوه و فاقد برنامه‌ریزی مشخص و معقول، برای ساکنین محلی همان معضلاتی است که خود این مسافران قصد رهایی از آن‌ را دارند. برای آشنایی با مشکلاتی که در نتیجه این مسافرت‌های تهاجم‌وار گریبانگیر ساکنان محلی مخصوصاً روستانشینان می‌شود، کافی است فقط چند دقیقه پای صحبت‌ها و در واقع دردل‌های این اهالی بنشینید.  این در حالی است که جای‌جای این کشور آکنده از مناظر و جاذبه‌هایی است که مسافران مرکزنشین و البته غیر مرکزنشین در فصل‌های گوناگون سال می‌توانند، بسته به ذوق و سلیقه شخصی خود، آنها را به عنوان مقصد گردشگری خود انتخاب نمایند.

به عنوان مثال، آذربایجان با داشتن آب و هوای منحصر به فرد و طبیعت زیبای خود می‌تواند مقصدی مناسب برای این گردشگران باشد. چشمه‌های آبگرم در سرعین و مشکین_شهر و سایر نقاط آذربایجان همراه با طبیعت بکر و زیبا که خستگی زندگی شهرنشینی را از تن مسافران می‌زدایند.  جنگل‌های قاراداغ و کلیبر که در گرمای سوزان تابستان لذت تجربه هوای بهاری را به هر گردشگری ارزانی می‌دارند. پل معلق مشکین شهر که هیجان لذت‌بخشی به میزبانان خود می‌بخشد. سواحل زیبای رود ارس از پلدشت گرفته تا جلفا و خداآفرین و مغان همراه با تجربه رانندگی لذت‌بخش در جاده ساحلی مرزی با کمپ‌های گردشگری و جاذبه‌های توریستی متنوعی که در سراسر این مسیر پذیرای قدوم مسافران هستند. زیبایی مسحور کننده دریاچه ارومیه به عنوان نگین زیبای آذربایجان، قله‌های سر به فلک کشیده سهند و ساوالان و اورین و. . . با کمپ‌ها و امکانات گردشگری، رودخانه‌های خروشانی همچون صوفی چای در باغ شهر زیبای مراغه، جیغاتی در طبیعت بکر شاهین_دژ و قزل اؤزن و. . .

و اینها همه به همراه آثاری گرانبها از تاریخ هزاران ساله آذربایجان همچون آثار صفوی از اردبیل خاستگاه یکی از مقتدرترین امپراتوری‌های این سرزمین گرفته تا چالدران در مرز‌ترکیه، گنبد سلطانیه در زنجان و منار و مقبره شمس تبریزی در خوی و معابد_میترائیستی در مراغه و آذرشهر و تپه حسنلو و قلعه‌های تاریخی و باستانی فراوانی که در طول تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین ساخته و پرداخته شده‌اند. روستای توریستی کندوان با خانه‌های کنده شده در دل صخره‌ها که هنوز هم حیات در آنها جاری است. و در میان اینها شهری به عظمت تبریز که چون نگینی فروزان در قلب این تمدن باشکوه قرار گرفته است.

شهری که به تنهایی آیینه‌تمام‌نمای تاریخ این سرزمین است با موزه‌ها و آثار تاریخی و البته گردشگری بی‌نظیرش که توصیف آنها در این مجال اندک نمی‌گنجد. شهری که به عنوان پایتخت گردشگری کشورهای اسلامی در سال 2018 میلادی انتخاب شده‌است.  آنچه، برشمردم تنها توصیف یک از هزاران جاذبه‌ای است که هر یک به تنهایی می‌تواند مقصدی باشد برای مسافرانی که می‌خواهند در فرصت‌های معدودی که به مدد تعطیلات به دست می‌آورند، خستگی زندگی شهرنشینی را از تن بیرون کنند. نه مسافرانی که سراسیمه عزم سفر می‌کنند و با یک سفر تکراری، خستگی مضاعف راه‌بندان‌های طاقت‌فرسای جاده چالوس را بر تن خود و خانواده خود تحمیل می‌نمایند.
مرجع : روزنامه بهار

ع.م
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۶/۰۴/۲۰ ۱۳:۵۱
عالی بود (354543)