به روز شده در ۱۴۰۲/۱۲/۲۸ - ۲۰:۵۵
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۸ ساعت ۱۲:۴۳
کد مطلب : ۱۳۳۷۶۰
مهدی مطهرنیا کارشناس مسائل بین‌الملل در گفتگو با «بهار»:

شخصیت ظریف، آمریکا را به چالش کشید

روزنامه بهار: طی دو سالی که از توافق هسته‌ای ایران با 5+1 یک می‌گذرد، ایران به جسم و روح برجام پایبنده بوده و حتی آمریکا هم به این موضوع اذعان کرده است. آمریکا نمی‌خواهد حداقل برای حفظ وجهه بین‌المللی خود، با اعمال تحریم‌های هسته‌ای، بندهای برجام را نقض کند. از این رو قصد کرده با بهانه‌هایی همچون ادعای حمایت ایران از گسترش‌تروریسم، تحریم‌هایی از جنس دیگر را به پیکره این ملت تحمیل کند. با مهدی مطهرنیا درباره آینده این تحریم‌های احتمالی و همچنین دستاوردهای سفر وزیر خارجه کشورمان به آمریکا به گفت‌وگو نشستیم. این کارشناس امور بین‌الملل با بیان اینکه شخصیت ظریف و ادبیات مدبرانه او در حوزه سیاست خارجی و روابط بین‌الملل، موجب شده حتی افکار عمومی آمریکا با سیاست‌های‌ترامپ در قبال ایران با چالش روبه‌رو شوند، معتقد است سایر کشورهای کمیسیون مشترک برجام، ضمن تمایل به حفظ همکاری با دو طرف، در نهایت آمریکا را بر ایران‌ترجیح خواهند داد. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:
***
*آمریکایی‌هــا چندی‌اســـت که می‌گویند در حال بازبینی سیاست‌های خود در قبال ایران هستند، همچنین آنها می‌خواهند  به بهانه‌های غیر هسته‌ای کشورمان را در برابر تحریم‌های جدیدی قرار دهند. ارزیابی شما از مسیر در پیش گرفته  این کشور در برابر ایران چیست؟
حدود شش ماه از استقرار دولت پست نو محافظه‌کار‌ترامپ در آمریکا می‌گذرد. این دولت در چارچوب اتاق‌های فکری حرکت می‌کند که نماینده‌تراست‌های تسلیحاتی آمریکا هستند. از سوی دیگر بر آن هستند که در عرصه سیاست داخلی، به کنترل ‌تراست‌های نفتی و کنترل تسلط اقتصادی نایل شوند. در حوزه سیاست خارجی، آمریکا بر آن است که در چارچوب نظریه‌پردازی اتاق‌های فکر مسلط بر دوران‌ترامپ، زمینه‌های ایجاد تنش‌های بین‌المللی را افزایش و به واسطه دستاوردهای دولت بوش دوم در گسترش ضریب نفوذ قدرت آمریکا در آسیا، دستاورد اوباما در تثیبت این ضریب نفوذ اکنون به استحکام این ضریب نفوذ در خاورمیانه دست یابد. از این رو در عرصه سیاست خارجی، از چند گام بهره می‌برد. گام نخست پارادایم است. افراد حاکم بر سیاست خارجی آمریکا میل به پارادایم آشوب دارند. دکترین برخاسته از آن، دکترینی است که تمایل به بازیگر دیوانه دارد و‌ترامپ این نقش را به خوبی بازی می‌کند. سیاست‌های کلان حاکم و برگرفته از این دکتر، سیاست کلانی تحت عنوان ابهام است و سعی می‌کند در چارچوب ابهام حرکت کند. استراتژی برخاسته از این مرحله ابهام، جا خالی دادن و سپس حمله است. تاکتیک‌ها و تکنیک‌های ناشی از این معنا را ما هم اکنون در عرصه خاورمیانه می‌بینیم. ایجاد اتحاد معنادار از طریق همگرایی با مسکو و دیگر کشورهای تزاحم‌دار با منافع آمریکا در جهت برخورد با داعش و حل و فصل مسائل سوریه، ایجاد آشوب و انتقال بحران از خاورمیانه عربی به فلات ایران و خلیج فارس، بزرگ کردن شاه‌ماهی قرمز خلیج فارس و بحران ناشی از آن یعنی قطر و تعمیق و ژرفا بخشیدن به ایران‌هراسی، همگی در یک مسیر خاص در چارچوب همین معنا در حال پیشرفت است. آمریکای پس از اوباما به دنبال دکترین محدودسازی همکاری‌های بین‌المللی با ایران و محاصره منطقه‌ای تهران عمل می‌کند. مدیریت این محاصره را تل‌آویو و اجرای آن را ریاض به عهده گرفته است. اکنون آمریکا در پی ایجاد فضای متناسب برای محدودسازی همکاری‌های بین‌المللی با ایران است و تحریم‌های جدیدی که سنا به دنبال آن است، اگر توسط کنگره آمریکا تصویب شود، با امضای رئیس‌جمهور بار دیگر ایران را در چارچوب تحریم‌های فلج‌کننده قرار می‌دهد، در پی اجرای محدود کردن همکاری بین‌المللی با ایران بر خواهد آمد.

*در این میان واکنش کشورمان باید چگونه باشد؟
آمریکا تلاش دارد که مواد مندرج در برجام را نقض نکند، همان‌طور که ایران هم به دنبال همین موضوع است. اما آمریکایی‌ها به موازات تلاش برای اجرایی کردن بندهای برجام، به واسطه آنکه برجام در زمان انعقاد تنها در چارچوب پرونده هسته‌ای صورت پذیرفت، راه را در پرونده‌های دیگر برای خود باز کرده است. زمانی که برجام انجام شد زمینه‌هایی بین ایران و آمریکا به وجود آمد که در باب مسائل دیگر موجود بین ایران و آمریکا و حتی مساله سوریه، با ایران مذاکره مستقیم شود اما دستگاه سیاست خارجی ایران این اجازه را به وزارت امور خارجه نداد که بتواند غیر از مساله پرونده‌ هسته‌ای، به مسائل دیگر بپردازد. اکنون با کنار رفتن دولت نو دموکرات، دولت پست نو محافظه‌کار‌ترامپ درست در نقطه مقابل، از همان پرونده‌ها، یعنی پرونده مسائل منطقه‌ای ایران، پرونده سلاح‌های غیرمتعارف، پرونده حقوق بشر، مسائل بین ایران و اسرائیل و امثال آن استفاده می‌کند تا بهانه این اتهامات و عدم حل آنها در چارچوب مذاکرات دیپلماسی، زمینه تحریم‌های فلج‌کننده شدیدتری را علیه ایران فراهم کند. مامور کردن فردی موسوم به آیت‌اللـه مایک در سی‌آی‌اِی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران و اقداماتی که در چارچوب فروش سلاح‌های تهاجمی به عربستان انجام شده، همگی معنادار هستند و تا حدود زیادی نشان می‌دهد که وضعیت منطقه در لایه‌های زیرین متوجه ساماندهی و سازماندهی قدرت علیه تهران است.

*نتایج سفر وزیر خارجه کشورمان به آمریکا و دیدارها و اظهاراتی که او طی این سفر داشته را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ظریف یک چهره بین‌المللی است و نمی‌توان او را در وزارت امور خارجه ایران محدود کرد. او هم‌اکنون یکی از برجسته‌ترین دیپلمات‌های جهان محسوب می‌شود و دوست و دشمن به این موضوع اذعان دارند. او به تنهایی یک امیر سرافراز حرکت دیپلماتیک ایران در وجوه گوناگون منطقه‌ای و به ویژه بین‌المللی است. ظریف در شورای روابط خارجی آمریکا مواضعی را اتخاذ کرد که تا حدود زیادی می‌تواند نخبگان موجود در آمریکا را به فکر وا دارد. او به این نکته اذعان کرد که در خاورمیانه شاهد شکست برخی از کشورها هستیم که مانند ایران انتخابات ندارند. او آشکارا با همین جمله اشاره به برتری دموکراتیک ایران بر کشورهای منطقه رقیب به ویژه عربستان داشت. نکته‌ای که او در چارچوب حمایت از‌تروریست‌ها برای حمله به مجلس ایران بیان کرد، از ظرافت سخن دیپلماتیک ظریف حکایت دارد. همچنین او نکاتی را در باب تحریم‌ها در برابر ایران اشاره کرد و اذعان به اینکه تحریم‌ها کارساز نیستند، همان‌طور که وقتی آمریکا شروع به تحریم ایران کرد ما 200 سانتریفیوژ داشتیم و در زمان مذاکرات این تعداد به ۲۰ هزار سانتریفیوژ رسید و موشک‌های ما ابزارهای دفاعی ما هستند. نه تنها این جملات مواضع اصولی جمهوری اسلامی ایران را بازتاب کرد، بلکه به واسطه تسلط او به مسائل حقوق بین‌الملل و ادبیات سیاسی، می‌تواند اجماع بین‌المللی مورد نظر آمریکا را در ارتباط با ایران با چالش‌های بسیار جدی روبه‌رو کند. گسسته شدن سیاست‌های اروپا از آمریکا در قبال برجام، بیش از هر چیز از منظر سیاسی و دیپلماتیک در گروی شخصیت شخصی به نام ظریف و ادبیات مدبرانه و متخصصانه او در حوزه مسائل مربوط به سیاست خارجی و روابط بین‌الملل است. سفر او به کشورهای اروپایی قبل از این سفر و حضور او در شورای روابط خارجی آمریکا تا حدود زیادی موجب شده است که هم‌اکنون حتی افکار عمومی آمریکا در ارتباط با سیاست‌های‌ترامپ در قبال ایران با چالش روبه‌رو شوند و دولت آمریکا به صراحت تعهدات ایران به برجام را بار دیگر به کنگره آمریکا گزارش دهد.
Rادعایی که آمریکایی‌ها برای اعمال تحریم‌های جدید علیه کشورمان دارند، مبنی بر سیاست‌های  مقابله با‌تروریسم است؛  با توجه  به  اقدامات این کشور در منطقه  و حمایت از دولت هایی چون عربستان که از جمله حامیان اصلی‌تروریسم  است، در نهایت  می‌تواند وارد  فاز جدیدی از تحریم‌ها شود؟
ایران و آمریکا با وجود برجام، جدای از پرونده هسته‌ای، پرونده‌های متفاوتی را علیه یکدیگر دارند. در مرحله نخست ما با آمریکا در لایه‌های استعاره‌ای و واژگانی دچار بحران مفاهیم هستیم. تعریف ما از‌تروریسم با تعریف آمریکا متفاوت است. تعریف قدرت در نظام جمهوری اسلامی با نظام حاکم بر آمریکا و قواعد پذیرفته‌شده بین‌المللی مسلط ناشی از این قدرت در اصطکاک است. عدم قبول مذاکره مستقیم با آمریکا و دیگر کشورهای جهان در قالب 1+5 برای پرونده‌های دیگر از سوی ایران بود که باعث شده هم‌اکنون دولت‌ترامپ پس از دولت اوباما فرصت یافته با بهانه قرار دادن آن پرونده‌ها، زمینه‌ تحریم‌های جدید علیه ایران را فراهم کند. در نظام بین‌الملل قواعدی حاکم است اما این قواعد مانند قواعد ناظر بر صحنه سیاست داخلی کشورها ضمانت اجرایی ندارد.

آمریکا به عنوان ابرقدرتی که دارای بیشترین میزان قدرت در نظام بین‌الملل است، نه بر اساس قواعد حقوقی و قوانین بین‌المللی، که بر اساس قدرت خود و اصطکاک قدرت خود با تهران و تخاصم موجود با ایران عمل می‌کند.
بنابراین باید گفت اعمال تحریم‌ها در‌آینده جدی است و اگر ایران می‌خواهد تحریم‌ها برداشته شود و در تقابل با آمریکا وارد عمل شود تا حدود زیادی سر دوراهی قرار می‌گیرد. یا باید یک نه بزرگ به آمریکا بگوید یا یک آری بزرگ. گفتن نه هزینه‌های بسیار زیادی حداقل در یک مناظره بین‌المللی دارد. این مناظره برد برد نیست، بلکه برد و باخت است. ایران به جای مناظره با آمریکا می‌تواند مذاکره با آمریکا را قبول کند. مذاکره فی‌نفسه از یک قانون برد برد پیروی می‌کند.
انتخاب مناظره‌ای که ممکن است به منازعه نظامی منجر شود و مذاکره‌ای که می‌تواند منجر به یک همکاری مثبت شود، با تصمیم‌گیران عرصه سیاست خارجی در ایران است. در سال 84 ایران می‌توانست در پرونده هسته‌ای به جای مناظره با آمریکا مذاکره کند و به برد برد برسد و حتی امتیازات بیشتری حتی بیش از برجام سال 94 برای خود فراهم کند؛ اما به جای مذاکره در سال 84 و با روی کار آمدن دولت‌های نهم و دهم، مناظره با آمریکا را در دستور کار قرار داد و در نهایت هم‌اکنون به جای اینکه ما بتوانیم به سادگی به سازمان تجارت جهانی وارد شویم و پول‌های بلوکه‌شده ایران به راحتی بازگردد، همه این امتیازها را شوخی خواندیم و تحریم‌ها را کاغذپاره دانستیم. اما در سال 92، مذاکره با آمریکا را نرمش قهرمانانه نامیدیم و نتایج آن را هم می‌توانیم امروز با گشایش‌های ایجاد شده ببینیم. نهایتا ایران باید انتخاب کند، اینکه به دنبال مناظره با آمریکا باشد و یا مذاکره.

*غیر از ایران و آمریکا دیگر کشورهای عضو کمیسیون مشترک برجام در برابر روز افزون شدن کارشکنی‌های ایالات متحده و به بن بست کشاندن احتمالی برجام از سوی این کشور کدام سو را خواهند گرفت؟
کشورهای جهان همه به دنبال منافع خود هستند. در نظام بین‌الملل قانون منافع حاکم است. بسیاری از آنها سعی می‌کنند در مرحله نخست هم منفعت همکاری با ایران را در انبان خود ذخیره کنند و هم ارتباط با آمریکا را. اما در نهایت مانند پرونده هسته‌ای، اگر آمریکا به میدان بیاید، که خواهد آمد و قوانین مجازاتی را اعمال کند، همان‌گونه که در پرونده هسته‌ای نشان داده شد، آنها آمریکا را بر ایران‌ترجیح خواهند داد. ما باید واقعیت‌های نظام بین‌الملل را قبول کنیم و بپذیریم که در جایگاهی قرار گرفته‌ایم که باید منافع و امنیت ملی و مصالح دینی آینده ایران امروز را در فردا مد نظر قرار داده و تصمیم‌‌گیری کنیم.