به روز شده در ۱۴۰۲/۱۲/۲۸ - ۲۰:۵۵
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۴ ساعت ۱۳:۵۵
کد مطلب : ۱۳۴۱۳۳
ریشه‌یابی انتقادات تند وحید جلیلی و باقر قالیباف از اصولگرایان در گفتگوی «بهار» با فیاض زاهد

از «یارانه‌های حاکمیتی» انصراف دهند

از «یارانه‌های حاکمیتی» انصراف دهند
فائزه طاهری- روزنامه بهار
اکنون که آب‌های انتخابات از آسیاب افتاده و ائتلاف اعتدالیون و اصلاح‌طلبان به اهداف‌ خود رسیده اند و کم کم آتش اختلاف میان اصولگرایان شکست خورده از ملت شروع به زبانه کشیدن است. محمدباقر قالیباف در نامه‌ای که اخیرا منتشر کرده، تیغ انتقاد‌ها را بر پیکره هم صنفانش کشیده و آب سردی بر پیکره ائتلاف اصولگرای جمنا ریخته است. وی در نامه سرگشاده خود ضمن تاکید بر «تغییرِ اساسی در نحوه کنشِ جریانِ اصول‌گرایی»، حرکت به سمت نو‌اصول‌گرایی از طریق «خود‌انتقادی» را چاره کار دانسته است. همچنین وحید جلیلی، برادر سعید جلیلی مغلوب انتخابات 92 و یار ابراهیم رئیسی مغلوب انتخابات 96 نیز اخیرا در سخنرانی با عنوان «آسیب شناسی جریان اصولگرایی» برای نشان دادن انحراف در جریان اصولگرایی مفاهیم جدیدی را مطرح می‌کند از جمله «خواص منحرف،  اصولگرایی قلابی! حزب الله واقعی و حزب‌الله دروغین، اصولگرایی سکولار! جریانات هلو –  لولو، دوپینگی‌های قدیم؛ مافنگی‌های جدید!
***
انتقاداتی که اخیرا از سوی کسانی چون وحید جلیلی و باقر قالیباف از اصولگرایی کنونی می‌کند، شاید جهت گرفتن از آن چیزی باشد که اصولگرایان از مبنای اصولگرایی در نظر دارند. یکی از انتقادات موجود هم شکل‌گیری جبهه مردمی نیروهای انقلاب بوده است. انتقاداتی که از طرف این اصولگرایان تندرو به این جناح وارد می‌شود به چه دلیل است؟  آیا گفته‌های وحید جلیلی می‌تواند یکی از دلایلش این باشد که از برادرش سعید جلیلی خواسته شد تا به نفع کاندیدای منتخب جمنا کنار برود؟
پیروزی معمولا صاحبان متعددی دارد و شکست یتیم است. در حال حاضر هر یک از جناح‌های سیاسی اصولگرا به دنبال این هستند که علت و عوامل این شکست و ناکارآمدی را به گردن یکدیگر بیندازند. طبیعتا یکی از عوامل هم می‌تواند وادار کردن سعید جلیلی برای کناره‌گیری از انتخابات باشد و شاید این موضوع هم از نظر برادر ایشان قابل تحلیل است. اما اگر سعید جلیلی به جای رئیسی در این انتخابات شرکت می‌کرد شاید نصف رای رئیسی هم رای نمی‌آورد. رئیسی اگرچه انتخابات را واگذار کرد اما از نظر قدرت برانگیزانندگی و ایجاد وحدت در بین نیروهای منتسب به اصولگرا و حمایت‌های معنوی و خاص، شرایطش بسیار بهتر از جلیلی بود. ضمن اینکه جلیلی انتخابات قبلی را به صورت مفتضحانه‌ای واگذار کرده بود. طبیعتا افکار عمومی در جریان اصولگرا دیگر آن اعتماد و باور قبلی را به او نداشت. در ارتباط با محمد باقر قالیباف نیز دقیقا همین مسائل صادق است. مشکل دیگر اصولگرایان این بود که آنها تحلیل می‌کردند اگر در برابر روحانی یک چوب خشک را هم قرار دهند، اما به صورت یک تیم وارد شوند و چندگانگی نداشته باشند، قادر خواهند بود روحانی را شکست دهند. که این هم تحلیل ناصوابی بود و دیدیم که علی‌رغم قدرت بسیار زیاد، سازماندهی تبلیغات، جنگ روانی، تخریب گسترده روحانی و زیر سوال بردن تمام مزیت‌ها و توانایی‌های شخص روحانی و دولتش، او توانست آرای بسیار زیادی کسب کند.

 علت عدم اقبال مردم به اصولگرایان و شکست‌های ممتد آنها در فرایند‌های دموکراتیک آیا آن چیزی است که این دو منتقد تندرو اصولگرا مطرح می‌کنند یا عوامل دیگریست که آن‌ها از توجه بدان محرومند؟
بنده در چند مقطع به صورت تئوریک، به سامان نرسیدن جریان اصولگرایی در انتخابات را تحلیل کردم و آن عوامل مختلفی از جمله فقدان یک مانیفست مناسب درباره وضعیت جدید جامعه ایران، مانیفست هماهنگ در حوزه فرهنگی اجتماعی و سیاسی اقتصادی و بین‌الملل است. نکته دوم این است که به نظر می‌آید جریان اصولگرایی هنوز نتوانسته درک روشنی از وضعیت منزلت دو گروه اجتماعی در ایران به دست بیاورد و تا زمانی که باور نکند و نخواهد نسبت به این دو حوزه از خود مسئولیت نشان دهد همچنان شکست خواهد خورد. این دو حوزه اجتماعی یکی جوانان و نیازهای آنها و دیگری زنان است. طیف‌های مختلف اصولگرایان عموما به زنان با یک نگاه ابزاری نگاه می‌کنند و در ایدئولوژی نگرش آنها، زن جایگاه اجتماعی برابر با مردان را ندارد و بیشتر زینت‌المجالس و یا عنصری برای زاد و ولد یا‌تربیت اولاد است. این نگاه در حوزه اجتماعی بسیار کهنه و قدیمی است و نیمی از افکار عمومی که همان جامعه زنان هستند، نسبت به آن واکنش منفی دارند. طبیعتا تمامی جریان اصولگرا هزینه چنین نگرش‌های نزدیک به بنیادگرایی و مشابه آن در گروه‌های داعش و طالبان و القاعده را می‌دهد که می‌تواند به اصولگرایی لطمه سختی بزند. مساله دیگر که در تحلیل شکست و ناتوانی اصولگرایان معنا پیدا می‌کند، عدم درک درست و تحلیل مناسب از شرایط بین‌المللی است. جریان اصولگرایی به دلیل دوپینگ‌ها و حمایت‌های آشکار و پنهان که باعث می‌شود خود را در برابر افکار عمومی خیلی پاسخگو نداند، چشم خود را به جهانی دیدن و جهانی فکر کردن بسته است. تا زمانی که این موضوع برای جریان اصولگرای محافظه‌کار اولویت نباشد،
این اشکال همچنان پا بر جا خواهد ماند. تا زمانی که اصولگرایان، بدون اینکه اصلاح‌طلبان را به انگلیس و لیست‌های آلوده وصل کنند، به صورت جدی خود را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهند، چند انتخابات بعدی را نیز از دست خواهند داد. تنها امید اصولگرایان برای انتخابات آتی این است که خود اصلاح‌طلبان با رفتارها و اشتباهات استراتژیک شبیه آنچه که در سال ۸۴ اتفاق افتاد به خودشان گل بزنند. در غیر این صورت به همین زودی نمی‌توان برای جریان اصولگرا شانس جدی در انتخابات و یا کنش‌های سیاسی قائل بود.

 یکی دیگر از انتقاداتی که به اصولگرایان وارد می‌شود،‌ترساندن افراد از روی کار آمدن جبهه مخالف و کشاندن آنها به سمت خواسته‌هایی است که این جریان دارد. اینکه اصولگرایان مخاطبان خود را از کاندیدای اصلاح‌طلب بترسانند تا آنها را مجبور به رای دادن به گزینه خود کنند؛ هرچند که تا حدودی همین مسئله را برخی به اصلاح طلبان و روحانی نیز تعمیم می‌دهند.
این موضوع درباره جریان اصلاح‌طلب حداقل در این دوره صادق نیست. عمده رای‌دهندگان به رئیسی به این جهت به او رای ندادند که او را فرد توانا و برتر در برابر روحانی می‌دانستند، بلکه به این جهت به او رای دادند که حسن روحانی رای نیاورد. در حالی که اکثر کسانی که به حسن روحانی رای دادند به این جهت بود که او را فرد توانایی می‌دانستند. وقتی شما برای یک کمپین ایجابی عمل می‌کنید قدرت بسیار بالاتری در ایجاد انگیزه و کنش‌های اجتماعی در میان افکار عمومی دارید به نسبت کمپینی که برای مبارزه سلبی و حذفی عمل می‌کند. تا زمانی که اصولگرایان نتوانند حرفی بزنند که به زبان ساده، افکار عمومی آن را باور کند، یا با آنها همزادپنداری کند و یا چهره‌ای را ارائه کنند که مورد پذیرش مردم باشد، موفق نخواهند بود. مثلا برای شکست رئیسی، همین انتساب به آقای علم‌الهدی کافی بود. رئیسی اگر در ۱۰ انتخابات دیگر هم شرکت کند به دلیل آن پایگاه اجتماعی که از آن تغذیه می‌شود، موفق نخواهد شد مورد اعتماد افکار عمومی قرار بگیرد. همین میزانی رای که آورده هم قابل تحسین است، زیرا همین‌اندازه هم قابل پیش‌بینی نبود. این نشان می‌دهد که آنها کمپین قدرتمندی داشتند، امکانات زیادی را بسیج کرده بودند و از تمامی زور خود استفاده کرده بودند. البته همیشه آدم خوشحال می‌شود که رقیبش پرزور باشد و یک مبارزه جدی را برده باشد، نه رقبایی که از قبل باخته باشند.

 نکته دیگر در سخنرانی انتقادی وحید جلیلی توجهی است که وی به  سایر قوا داده است. به اعتقاد او انتقاد از دولت کافی نیست، نه اینکه انتقاد از قوه مجریه باید کم شود اما باید نسبت به سایر قوا و سازمان‌های منتسب به مقامات عالی‌رتبه نیز پرسشگر بود.
این موضوع منصفانه‌ترین و خردمندانه‌ترین بخش این سخنرانی است که در بین گروه‌های دیگر هم مطرح ‌شده. اصولگرایان باید خود را از حاکمیت جدا کنند. اگر می‌خواهند مجددا به صحنه برگردند، باید انتساب خود را به نهادهای ارزشمند و متعالی و نهادهای درجه یک حاکمیت کم کنند و برای کل نظام هزینه ایجاد نکنند که شکست آنها در افکار عمومی شکست حاکمیت معنا شود. اصولگرایان باید یاد بگیرند بدون یارانه و سوبسید در عرصه سیاست کنش داشته باشند.

 با توجه به اینکه اصلاح طلبان نیز برای موفقیت در سپهر سیاسی به رقیب قدرتمند، اخلاقی و قانون مدار در جناح مقابلشان نیاز دارند؛ در مجموع در ارتباط با خود انتقادی جریان اصولگرا چه ارزیابی دارید؟
ما اکنون شاهد خودانتقادی و تحلیل درونی اصولگرایان هستیم. به نظر می‌رسد بعضی از اصولگرایان به این فکر می‌کنند که علل ذاتی و درونی شکست اصولگرایی چیست، فارغ از اینکه اصلاح‌طلبان چطور عمل می‌کنند و از چه استراتژی‌هایی بهره می‌برند. باعث خوشحالی است که در بین اصلاح‌طلبان تئوریسین‌های به‌روز، آگاه و مسلط به حوزه‌‌های تئوریک فراوان وجود دارد. این موضوع به آنها اجازه می‌دهد از تاکتیک‌های متفاوتی استفاده کنند. مانند یک مربی که بازیکنان خوبی در اختیار دارد و می‌تواند خود را برای هر تاکتیکی آماده کند. در طرف مقابل، اصولگرایان مانند یک تیم هستند که اولا بازیکنانشان پا به سن گذاشته‌اند و از طرفی روی نیمکت هم بازیکنان مناسب ندارند، وقتی هم که عقب می‌افتند تنها می‌توانند به سمت داور حمله کنند و قدرت تغییر در شرایط بازی را ندارند.
اگر باور اصولگرایان این است که باید بنشینند و به اشکالات و معایب جریان اصولگرا توجه کنند، این اولین زمینه‌های روشن برای تحلیل علل عقب‌ماندگی این جریان است. اصلاح‌طلبان چون بارها از حاکمیت رانده شدند، مجبور شدند راه این بازگشت را پیدا کنند و ببیند باید چطور با مردم حرف زد که آنها را به سمت خود جلب کرد. تا زمانی که اصولگرایان از این روش استفاده نکنند و مقداری در اتاق‌های فکر خود علل عقب‌ماندگی و شکست‌های خود را مورد تحلیل قرار ندهند، نخواهند توانست مورد پذیرش افکار عمومی قرار بگیرند.

محمدرضا
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۶/۰۵/۰۴ ۲۰:۰۹
به نظر من شكستهاي اصولگرايان طبيعيه.خب شورا دوازده سال بيشتره دست اصولگرايان بوده.خب مردم ديگه كارهاشونو ديده بودن تمايلي به ادامه اين روندنداشتن.يا مجلس .بعد از مجلس ششم به بعد دست اصولگرايان بوده. يعني اونم دوازده سال هر چند اين مجلسم اگه اعتداليونو هم اصلاح طلب بدونيم باز هم نصف مجلس دسته اصولگرايانه.رياست جمهوري هم كه از نطفه دو دوره اي بايد باشن ريس جمهورها تا الان.پس زياد ذوق نكنيد.در ثاني ايران فقط تهران نيست. (354823)
۱۳۹۶/۰۵/۰۵ ۰۷:۴۱
مردم در انتخایات خبرگان شورای شهر ریاست جمهوری مسیر را مشخص کردند و نظر مرد ماصلاح مسیر های اشتباه است چیز جدیدی نیست و اصلاح طلبان باید در اصلاح افکار کسانی که بخش عظیمی از جامعه نادیده گرفته میشوند بکوشند (354829)
پاکابارا
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۶/۰۵/۰۵ ۰۷:۵۱
اگر انتقاد کنم (که پشت صحنه این خرفها چیست و منافع کیا در میان است/ یک مورد قاچاق بنزین) به این وزیر نورچشمی تان که منتشر نمی کیند لااقل پیشنهاد پاکابارا می گویم، قیمت CNG پایین بیاورید تا مردم کمتر بنزین بزنند این طوری ارز کشور صرقه جویی می شود. هر چند پیشنهاد گران کردن بنزین بعضی میکننند. دلیل افزایش مصرف بنیزین جدا از افزایش خودروها و عدم اسقاط خودروهای فرسوده، نزدیک شدن قیمت بنزین با CNG است. چون تنها جذابیت مصرف گاز طبیعی فشرده به بنزین قیمتش است. الان این اختلاف قیمت کم شده است و مردم رغبتی به استفاده از CNG ندارند (354830)
رِسا فِسُرده
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۶/۰۵/۰۵ ۰۷:۵۹
جلوی اتلاف بیت المال را بگیرند با این لایحه تومان دوستی‌تان!

با توجه توضیح مفصل نوشتار نکتۀ ششم گفتم، من به شدت مخالف لایحه دولت هستم که صرفاً می‌خواهد نام ریال به تومان کنند، و در ظاهر یک صفر کم کند!

این نام و یک صفر قبلاً مردم در معاملاتشان حذف کردند، این‌ها نشان می‌دهد متأسفانه کادر اقتصادی-مالی دولت جناب آقای روحانی، به شدت محافظه‌کار هستند، و اهل اصلاح و رفرم واقعی نیستند، خوانده ام هزینۀ این لایحه بالغ سه هزار میلیارد تومان است، یعنی این چنین پول گزافی را از جیب بیت المال/ثروت ملی ایرانیان برای هیچ خرج می‌کنند!، حداقل کار این است سه تا صفر کم کنند، و برای جلوگیری از اشتباه کاربرد نام توسط مردم، اگر خیلی عشق به نام تومان دارند!، دست کم نام واحد جدید را بگذارند "تومان نو"، و مردم کم کم آن را "تومانو" تلفظ می‌کنند، و در نتیجه اشتباه صورت نمی‌گیرد در کاربرد نام. (354832)