به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۰۹ - ۱۶:۱۷
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۵ ساعت ۱۱:۲۵
کد مطلب : ۱۳۴۶۸۰
رویکرد صدا و سیما نسبت به آسیب‌های اجتماعی

صدا و سیما؛ رسانه فرسوده

می‌گل هشترودی- روزنامه بهار
صدا و سیما یا رسانه ملی که این روز‌ها برخی لقب رسانه میلی را بر آن گذاشته‌اند، دیر وقتی است که مرکز سرزنش‌ها قرار گرفته و عده‌ای  انگشت اتهام کم کاری را به سمت آن نشانه رفته‌اند. اتهام جبهه گیری در مسائل سیاسی و عدم بی‌طرفی در بین جناح‌های مختلف برای انتشار اخبار از یک سو و نساختن برنامه‌های مفرح برای خانواده‌ها و عدم انتشار اخبار مربوط به آسیب‌های اجتماعی و حتی سانسور‌های منحصر به فرد صدا و سیما که در اکثر موارد با وجود یک آباژور در وسط تصویر اتفاق می‌افتد از سوی دیگر مردم را بر آن داشته تا عطای رسانه ملی را به لقای آن بخشیده و این روز‌ها بیش از هر زمان دیگر پای سریال‌های‌ترکی بنشینندو اوقات فراغت خود را به جای تماشای سخنرانی‌های مختلف با باز پخش‌های متعدد و سریال‌های آبکی که تنها اسم طنز را یدک می‌کشند و همچنین فیلم‌های سراسر سانسور، با ماهواره پر کنند. گذشته از این که همین پای ماهواره نشستن‌ها و تماشای سریال هایی که هیچ سنخیتی با فرهنگ و عرف جامعه ما ندارد بزرگ‌ترین آسیب‌های اجتماعی را به جامعه ما وارد کرده و از همه بد‌تر موجب بروز شکاف‌های عمیقی بین نسل‌های گذشته و نسل‌های آینده شده است، اما نمی‌توان کم کاری‌های صدا و سیما را در این مورد نا دیده گرفت. وقتی مردم برای با خبر شدن از اخبار این روز‌های فضای مجازی و تلگرام را با وجود آن همه شایعه‌ترجیح می‌دهند به تماشای اخبار از تلویزیون باید فهمید یک جای کار می‌لنگد.

پوشش صدا و سیما در رابطه با مسائل اجتماعی
زمانی نشانه گیری انگشتان اتهام بیش‌تر شد که صدا و سیما فوت آیت‌الله هاشمی را به خوبی پوشش نداد و در زمان رحلت ایشان در حین انتشار برنامه‌های تلویزیونی تنها با زیر نویسی اعلام کرد که آیت‌الله دار فانی را وداع گفتند  و بعد از آن هم پلاسکو بود که با بی مهری صدا و سیما از اخبار آن مواجه بودیم. اخباری که از فضای مجازی به گوش می‌رسید و رسانه ملی فقط تکذیب می‌کرد و هیچ وقت عمق فاجعه رخ داده را به تصویر نکشید و پس از آن هم حادثه‌ تروریستی بود که در ساعات اولیه این حادثه صدا و سیما  تنها به زیر نویسی در این رابطه اکتفا کرد و هیچ پوششی صورت نگرفت در حالی که فضای مجازی و خبرگزاری‌ها پر بود از اخبار مربوط به این حادثه و بعد از گذشت ساعاتی صدا و سیما تصمیم گرفت که اخبار مربوط به این موضوع راپوشش دهد. این عدم پوشش‌دهی به قدری غیر اصولی بود که محمدصادق جوادی حصار در رابطه با آن گفته بود: «کلا رویکرد اطلاع‌رسانی صدا و سیما را قبول ندارم، صدا و سیما به جای رسانه ملی و فراجناحی بودن، متاسفانه در حد یک رسانه جناحی عمل می‌کند. چون جریان مسلط در صدا و سیما بیشتر سلیقه‌ای، جریانی و جناحی است و مصالح عمومی کشور را نسبت به منافع جریان‌های خاص، کم‌تر مورد توجه قرار می‌دهد و به نظر می‌رسد که خوب عمل نمی‌کند. در خصوص این حادثه‌تروریستی هم تا جایی که اطلاع دارم به‌ویژه در همان روز حادثه صدا و سیما عملکرد بسیار ضعیفی داشت یعنی‌تردید، ابهام و اطلاع‌رسانی مبهم در آن روز در صدا و سیما وجود داشت. یعنی از سکوت خبری ابتدایی تا تعداد مجروحین و آمار نهایی افراد شهید شده نیز به‌خوبی اطلاع‌رسانی نکرد. از این دست کم کاری‌ها در صدا و سیما به ازدیاد دیده شده است و این روز‌ها نیز شاهد بودیم که در زمان گم شدن آتنا دختر بچه پارس آبادی صدا و سیما هیچ پوششی درباره اخبار مربوط به آن انجام نداد تا اینکه جنازه دخترک پیدا شد و قاتل آن دستگیر شد و بعد صدا و سیما به صورت اخبار کوتاهی از آن یاد کرد و پس از آن هم خبر نگاران اعزامی به پارس آباد که نظرات مردم نسبت به اسماعیل رنگرز را واکاوی می‌کرد، این در حالی است که خبر گزاری‌ها و فضای مجازی ثانیه به ثانیه این اخبار را پوشش می‌دادند و عکس العمل‌های مردم در رابطه با این اتفاق را به صورت کلیپ هایی در فضای مجازی پخش می‌کردند. در اتفاقات دیگر نظیر بنیتا دختر بچه 8 ماهه نیز شاهد همین واکنش‌های منفعلانه از سوی صدا و سیما بودیم. گذشته از آن، خیلی از اخبار مربوط به کودکان که در این هفته‌های اخیر در فضای مجازی پخش شد را هیچ وقت صدا و سیما پوشش خبری نداد.

عملکرد غیرمنصفانه در خصوص بیکاری و خوزستان
عملکرد‌ها جناحی صدا و سیما در این دوره باعث شده است که مشکلات و آسیب‌های اجتماعی را آن طور که باید نشان ندهد، چندی پیش صادق زیباکلام درباره عملکرد غیر منصفانه صدا و سیما گفته بود: قرار است صدا و سیما، حرفه‌ای باشد و آنجایی که جریان و گروهی اشتباهی می‌کند، اشکال کار را بگیرد، اما اینکه صدا و سیما چشم خود را بر روی همه دستاوردهای دولت ببندد و فقط ذره بین برداشته و به دنبال کاستی‌ها و مشکلات برود و آنها را به گونه‌ای مطرح کند که این فقط ضعف مدیریت اجرایی دولت بوده است، درست نیست،  شما می‌بینید که صدا و سیما مشکلات خوزستان را تنها به بی‌لیاقتی خانم ابتکار باز می‌گرداند و بیان می‌کند که وی مدیری سیاسی و اصلاح‌طلب است و به گونه‌ای گرد و غبار خوزستان را مطرح می‌کند که انگار گرد و خاک خوزستان از زمان دولت روحانی شروع شده است. در حالی که ما می‌دانیم خشک شدن هور العظیم و هور الهویزه بیش از یک دهه است که ادامه یافته و الان شدت یافته است و دولت روحانی نمی‌توانست این هورها را ظرف سه سال خشک بکند و باید چندین سال طول می‌کشید که کار به اینجا برسد. چقدر خوب می‌شد که صدا و سیما منصفانه عمل می‌کرد، باید اعلام می‌شد که سد‌هایی که در کشور‌ترکیه روی دجله و فرات زده شده و همین طور خشک کردن هور العظیم و هورالهویزه برای استخراج نفت باعث گرد و خاک خوزستان بوده است در حالی که صدا و سیما این طور رفتار می‌کند که انگار پیش از دولت روحانی مشکلی وجود نداشته و علت اصلی را باید در مدیریت خانم ابتکار جست.

زیباکلام گفته بود: صدا و سیما این طور وارد مسئله خوزستان شده است که «آیا دولت روحانی و خانم ابتکار خجالت از مردم خوزستان نمی‌کشد، در حالی که این مردم در جنگ این همه زحمت کشیدند» و «آیا بهتر از این نمی‌شد به ایشان خدمت شود» اما اینکه بیایید گرد و غبار را جوری مطرح کنید که ضعف دولت روحانی عامل اصلی آن است، یعنی عملکرد غیرمنصفانه داشتن و ابعاد دیگر قضایا را مطرح نکردن. در خصوص مسئله بیکاری هم همین طور، هر وقت من این مسئله را مطرح کرده‌ام گفته‌ام «اگر بیکاران مملکت از خرداد 92 افزایش پیدا نکرده باشند، قطعا کاهش هم نیافته‌اند» اما بالافاصله می‌گویم اگر سرمایه گذاری نشود مشکل حل نمی‌شود. سرمایه‌گذاری با آمدن شرکت‌های خارجی حل می‌شود، اما شما می‌بینید وقتی شرکتی می‌آید تا در حوزه نفت، گاز، پتروشیمی و یا صنایع سرمایه‌گذاری کند، فورا همین صدا و سیما و اصولگرایان می‌آیند و فریاد می‌کشند که ویلیام ناکس دارسی دارد می‌آید و این قراردادها استعماری است و در همچنین فضایی سرمایه‌گذاری امکان ندارد و در این صورت دولت نخواهد توانست تا اشتغالی هم ایجاد کند و گرفتار تامین یارانه‌ها و دیگر هزینه‌هایش خواهد بود. بنابراین صدا و سیمای منصف صدا و سیمایی است که این مشکلات بزرگ پیش پای دولت را هم بیان کند.

رسانه ملی رسالت خود را درباره کودکان انجام نمی‌دهد
چند روز پیش بود که پروانه سلحشوری، نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی با تاکیدبراینکه رسانه ملی رسالت خود را درباره کودکان انجام نمی‌دهد، گفت: این رسانه به عنوان یک نهاد اجتماعی آموزشی می‌تواند برنامه‌های آموزشی مستقیم و غیرمستقیم برای خانواده‌ها و کودکان داشته باشد که متاسفانه این‌طور نیست. آموزش یکی از رسالت‌های صدا و سیما است و ضروری است که به این مقوله حتما از سوی این رسانه پرداخته شود، اما متاسفانه در هر مقوله‌ای صدا و سیما از دیگر رسانه‌ها عقب‌تر است، رسانه ملی به عنوان یک نهاد اجتماعی آموزشی می‌تواند برنامه‌های آموزشی مستقیم یا غیرمستقیم در قالب انیمیشن، سریال وغیره برای کودکان داشته باشد و آن‌ها را از خطراتی که تهدیدشان می‌کند، آگاه سازد. تحقیقاتی که درباره مجرمان کودک‌آزاری شده، نشان می‌دهد بیشتر آن‌ها افرادی هستند که در کودکی مورد آزار قرار گرفته‌اند. بنابراین هر چه مراقبت از کودکی بیشتر باشد، پیشگیری از این آسیب‌ها آسان‌تر خواهد بود. یکی از وظایف رسانه ملی این است که‌تربیت و جامعه پذیری را به کودکان بیاموزد، صدا و سیما اگر بتواند نقش مهم و کلیدی خود را در اطلاع‌رسانی به خوبی انجام دهد؛ قطعا مخاطب بیشتری خواهد داشت و هم آسیب‌هایی که در جامعه شکل می‌گیرد کمتر خواهد شد. همچنین انسجام لازم برای مقابله با این آسیب‌ها ایجاد خواهد شد. رسانه ملی رسالت خود را انجام نمی‌دهد، با کتمان و عدم پوشش این اخبار تصور می‌کند، مردم نیز از آن‌ها مطلع نخواهند شد. متاسفانه اگرچه صدا و سیما در انحصار است اما بی‌شک اخبار در انحصار این رسانه نیست و این متاسفانه یکی از ضعف‌های این رسانه است که تصور می‌کند با عدم پوشش اخبار می‌تواند از انتشار آن جلوگیری کند. مردم این روز‌ها اخبارشان را از دیگر رسانه‌ها به‌خصوص شبکه‌های مجازی دریافت می‌کنند و کتمان این اخبار و عدم اطلاع رسانی توسط صدا وسیما به مراتب آسیب بیشتری خواهد داشت و بی‌اعتمادی به این رسانه بیشتر خواهد شد.

وقتی خرّم سلطان و ارمیا نفس صداوسیما را می‌گیرند!
ماهواره پدیده‌ای است که به جای مواجهه درست با آن، سال‌ها است صورت مساله‌اش پاک می‌شود در حالی که به گواه آمارهای رسمی و غیر رسمی درصد بالایی از ایرانیان ماهواره دارند و برنامه‌های آن را می‌بینند. برخوردهای مختلف غلط،  شدید و ممنوعیت‌های بی نتیجه هم نه تنها تاکنون هیچ تاثیری نداشته بلکه موجب گسترش و‌ترویج آن هم شده است. این کار متناوباً ریسیورها و دیش‌های مدل بالاتر را به بازار سرازیر می‌کند. همان آمارها طبیعتاً نشان خواهد داد که صددرصد آنها که ماهواره شان جمع می‌شود، به فاصله یکی دو روز، به راحتی دوباره صاحب ورژن پیشرفته‌تر این تجهیزات می‌شوند. این‌ها قابل انکار نیست.

اما در سوی دیگر با یک نگاه، حریم سلطان و عمرگل لاله و عشق و جزا و غیره  را باید به عنوان یک فرصت نگاه کرد. فرصتی برای بیدار شدن مدیران تلویزیون و‌ترغیب آنها برای آنکه تکانی به خود بدهند و از بی اعتنایی به نیازها و خواست‌های مردم دست بردارند. این برنامه‌ها ثابت می‌کنند چقدر کم کاری و سوء مدیریت در تلویزیون و البته سینمای ما بیداد می‌کند، که چقدر پول کلان و ارزشمند بیت المال دارد به دلیل نابلدی در حوزه فرهنگ هرز می‌رود، که چقدر بی خیالی و سهل انگاری در مدیریت فرهنگی ما وجود دارد. اینها ثابت می‌کنند که ما چقدر نسبت به ظرفیت‌های داستانی، تاریخی، فرهنگی، اسطوره‌ای و گردشگری مان بی توجهیم. در تلویزیون ما بحران خلاقیت وجود دارد؛ خلاقیت در مدیریت و خلاقیت در برنامه‌سازی. این برنامه‌ها ثابت می‌کند چقدر خلاقیت در مدیریت و برنامه ریزی و برنامه‌سازی در تلویزیون ما عنصری کمیاب و حتی نایاب است. متاسفانه باید اعتراف کرد در حال حاضر رقابت تنگاتنگی میان سه چهار شبکه تلویزیونی فارسی زبان برون مرزی برای جذب مخاطب ایرانی داخل کشور در جریان است و صداوسیمای ما بیشتر در نقش یک ناظر بی آزار، بی‌هدف و ناامید در این بازی نقش آفرینی می‌کند که نیازی هم به شرکت در رقابت نمی‌بیند. شبکه‌ای با تنها شش هفت ساعت برنامه در روز  که کمتر از نیمی از آن تولیدی است با سه چهار بار تکرار در شبانه روز، صدا و سیمای ما با این عرض و طول را مستاصل کرده است؛ آن یکی شبکه با چهار تا سریال‌ترکی زیر متوسط توانسته آنچنان مخاطب انبوهی را جذب کند که شگفت‌آور است. واقعاً چطور؟

این وسط تلویزیون ما دارد چه‌کار می‌کند؟
سریال‌های خوب گذشته مثل هزاردستان، امام علی، مدار صفردرجه، صاحبدلان و میوه ممنوعه یا همین مختارنامه و شوق پرواز و خیلی قبل‌تر سربداران، سلطان و شبان، گرگ ها، ابن سینا، روزی روزگاری و غیره هرکدام توانسته‌اند در زمان خود مخاطبان انبوه را به خود جلب کنند. حتی سریال هایی مثل زمانه یا  قبل‌تر ستایش و قبل‌ترش نرگس با وجود تمام انتقاداتی که به آنها وارد است  توانستند نظر جمعی از بینندگان تلویزیون را معطوف به خود کنند. یا مثلاً همین سریال پایتخت با وجود برخی کاستی هایی که دارد با خلق شخصیت‌های جذاب، موقعیت‌های کمدی  و روابط صمیمانه و باورپذیر ایرانی، توانسته به کیفیت استاندارد برسد، رضایت بسیاری از مخاطبان را جلب کند و به شبکه‌های آن طرفی‌ترجیح داده شود. یا وقتی کلاه قرمزی شروع می‌شود همه قید ماهواره را می‌زنند تا شیرین‌کاری‌های فامیل دور و پسرعمه زا و پسرخاله را ببینند. و مثلاً نود که رسماً تلاش شبکه‌های آن طرفی را برای ساخت برنامه‌ای مشابه ناکام گذاشت و رادیو هفت که یک اتفاق خیلی خوب و دلنشین در تلویزیون این روزهاست. واقعاً کجایند سریال هایی که خیابان‌ها را خلوت می‌کردند؟ کجاست یک مسابقه تلویزیونی ارژینال جذاب مثل مسابقه هفته، که اصطلاحاتش بعد از نزدیک به دو دهه هنوز ورد زبان هاست؟ کجاست برنامه‌ای که دوروزه فراموش نشود و در یادها بماند؟ آدم‌های خلاق تلویزیون ما کجا هستند؟