به روز شده در ۱۴۰۲/۱۲/۲۹ - ۱۳:۵۳
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۲۵ ساعت ۱۱:۵۹
کد مطلب : ۱۳۶۸۰۴
گفت‌وگوی «بهار» با مهسا ملک‌مرزبان و لادن نیکنام

شعر؛ بادبادکی‌که نخش‌را قیچی‌کرده‌اند

مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار
دردسرهای چاپ و انتشار، داستان جدیدی نیست و این پروسه برای بسیاری از نویسندگان و شاعران با چالش‌های فراوان همراه بوده است. اینکه شاعر یا نویسنده‌ای در انتشار و پخش آثارش با مشکلاتی مواجه شد ه است، امری تازه نیست و این بار هم یک شاعر به نام لادن نیکنام به دلیل انتشار دفتر شعرش در انتشاراتی خارج از تهران که قراردادی با توزیع کنندگان تهرانی ندارد، با مشکلی جدی روبه‌رو شده است. او بعد از عدم موفقیت در پخش اثرش در تهران و کتاب فروشی‌ها تصمیم گرفت در حرکتی معناگرا خودش شخصا مجموعه شهر تازه‌اش که دوازده بچه‌ای که نداشتم نام دارد را در خانه هنرمندان عرضه کند. در این اقدام که روز پنجشنبه بیست و سوم شهریور صورت گرفت، برخی از شاعران و هنرمندان از جمله مهسا ملک مرزبان؛ شهاب نادری مقدم؛ آزاده بیزار گیتی و تعدای دیگر از چهره‌های شناخته شده سینما و ادبیات با او همراه شدند.بهاربا گفت‌وگو با لادن نیکنام، شاعر و روزنامه‌نگار و همچنین مهسا ملک مرزبان، مترجم و نویسنده درباره این اقدام و جایگاه شعر در جامعه گفت‌وگو کرده است.
***
 چرا تصمیم گرفتید که کتاب تان را شخصا عرضه کنید؟ چه مشکلی در روند پخش آن سر راه شما بود؟
لادن نیکنام: قبل از اینکه کتاب منتشر شود، ناشر به من گفته بود که پخش آن را انجام نمی‌دهد زیرا قراردادی با پخش کننده‌های تهرانی ندارد و توافق کردیم که من خودم پخش در تهران را برعهده بگیرم. من با توجه به سابقه مطبوعاتی‌ام و همچنین سابقه نوشتن شعر، رمان و مجموعه داستان این تصور را داشتم که می‌توانم برای پخش دفتر شعرم شخصا با کتاب فروشی‌ها مذاکره کنم و به نتیجه برسم ولی در نهایت هیچ کتاب فروشی‌ای قبول نکرد. در نهایت آنها پیشنهاد دادند که با پخش کننده‌ها مذاکره کنم و در عین حال می‌گفتند که آنها کتاب شعر را پخش نمی‌کنند چون کتاب فروشی‌ها کتاب شعر قبول نمی‌کنند. دلیل آنها هم ظاهرا انباشته بودن قفسه‌ها از کتاب شعرهایی است که مردم نمی‌خرند. سئوال من این است که آیا مردم به صورت خودجوش تشخیص داده‌اند که شعر در زندگی شان نباشد چون لازم ندارند؟ در مملکت ما که شعر حافظ به صورت فال به قیمت 2 تا 5 هزار تومان سر چهار راه‌ها به فروش می‌رسد، چطور می‌شود کتاب شعری با قیمت مثلا 10 هزار تومان به فروش نرسد؟ این یک سئوال مهم است.
مهسا ملک مرزبان: من در این گردهمایی صرفا به دلیل حمایت از دوست شاعرم و البته شعر با لادن نیکنام همراه شدم و اصلا مایل نیستم این روند تبدیل به یک حرکت اعتراضی اجتماعی شود. شاید کار کردن با یک ناشر شهرستانی برای نویسندگان و شاعران ساکن تهران اشتباه باشد زیرا در بسیاری از موارد توزیع کنندگان هستند که تعیین می‌کنند و نه ناشر. حالا مثل گرهی که در کار لادن نیکنام افتاده است و من هم تصمیم گرفتم که با توجه به این اتفاق تنها نباشد و دفتر شعرش آبرومند معرفی و دیده شود.
 فکر می‌کنید که این نوع واکنش‌ها چه تاثیری در دیده شدن شعر دارند؟
ملک مرزبان: شخصا این گردهمایی را کمک به دیده شدن می‌دانم و نه اعتراض. عرضه کتاب توسط شاعر، یک حرکت معناگرا است. در صورتی این روند برای من قابل قبول است که کمپین در حمایت از شعر و دوستان شاعر باشد. اگر این کمپین به یک اعتراضی بدل شود و گفته شود که کسی شعر نمی‌خواند، درست نیست.
لادن نیکنام: به نظرم اگر هر هفته یک شاعر این حرکت را دنبال کند و چهره‌های شاخص فرهنگی دیگر هم از این روند استقبال کنند، به دیده و خوانده شدن دفترهای شعر کمک می‌شود و امیدوارم روزنامه نگارها دفترهای شعر را نقد کنند. در این اتفاقی که برای شخص من افتاد، هیچ کس مقصر نیست و همه هم مقصرند. البته من در مشاهدات و تحقیقات شخصی‌ام، متوجه یک واقعیت استراتژیک در چیدمان کتاب فروشی‌ها شده ام. در کتاب فروشی‌ها کتاب‌های خودشناسی و تفکر مثبت روی پیشخوان کتاب فروشی‌ها و با نورپردازی خوب در معرض دید قرار می‌گیرند. رمان‌های خارجی در این دسته‌بندی رتبه نقره را دارد و رمان‌ها و مجموعه داستان‌های ایرانی هم رتبه برنز را می‌گیرد. شعر هم در قفسه‌های آخر کتاب فروشی‌ها دور از دید در کف آنها قرار می‌گیرد و اگر کسی بخواهد این آثار را بخواند، آرترز می‌گیرد.
 فکر می‌کنید اینکه کتاب‌های شعر در کتاب فروشی‌ها می‌مانند به دلیل این است که مردم تقاضا ندارند یا اینکه نوعی اعمال سلیقه از سوی برخی از ناشرین و توزیع کنندگان صورت می‌گیرد؟
لادن نیکنام: به نظرم یک سر فاجعه به ناشرین می‌رسد که دوست ندارند رمان ایرانی منتشر کنند و رمان‌های خارجی برای آنها در اولویت است. اگر من هم سراغ یک ناشر غیر تهرانی رفته‌ام به دلیل همین نوع رفتار بوده است.فرهنگ ایلیامثل یک شاعر با من رفتار کرد اما اعلام کرد که پخش در تهران ندارد. یک سر این معضل هم به فضای مجازی و آشفته بازاری که در آن شکل گرفته است می‌رسد و از طرف دیگر روزنامه نگاران و منتقدین هم در این وضعیت بی تاثیر نیستند زیرا حاضر نیستند به شعر بها بدهند.
 چرا در شرایط کنونی شاعر به نام و تاثیرگذاری نداریم؟ آیا چون منتقدی نیست که آنها را معرفی کند، شاعران به نام هم نداریم؟
لادن نیکنام: اگر شاعر بزرگی هم داشته باشیم، به دلیل نبود منتقد نمی‌دانیم که داریم. چون کسی نیست که سره را از ناسره تشخیص بدهد. چطور می‌شود که زمانی شعرهای شمس لنگرودی و احمد رضا احمدی و حتی شعرهای سخت خوان علی باباچاهی خوانده می‌شود و به چاپ چندم می‌رسد زیرا دوره، دوره منتقد شعر بود و افرادی چون مهرداد فلاح، علی عبدالرضایی و رزا جمالی روی شعر کار می‌کردند ولی الان شعر مثل بادبادکی است که نخ آن را قیچی کرده‌اند و برای خودش سرگردان شده است.
ملک مرزبان: اما من فکر می‌کنم که مردم به صورت رایگان در فضای مجازی شعر می‌خوانند. دیگر اینقدر فضا اشباع شده است که برای شعر هزینه نمی‌کنند. من مجموعه شعر دوم‌ام آماده است و ناشر هم دارم ولی می‌دانم که انتشار آن، توفیق آن چنانی در مقایسه با رمان‌های خارجی‌ای که‌ترجمه می‌کنم، ندارد. زیرا تعداد عرضه بیشتر از تقاضا شده و معلوم است که بخش زیادی از آثار دیده نمی‌شوند و این روند نمی‌تواند اعتراض ما را برانگیزد. به اضافه اینکه متاسفانه‌تریبون دست همه افتاده است. هر کس می‌تواند با هزینه شخصی هر مطلبی را چاپ کند و کیفیت از دست رفته است.
لادن نیکنام: علاوه بر این من فکر می‌کنم در دانشگاه هایمان رشته‌ای به نام نقد ادبی نیاز داریم. ما نیاز به افرادی چون دکتر شمیسا داریم که به جریانات ادبی روز مسلط باشند. در کنار این ضعف، بسیاری هم با عنوان دلنوشته هر نوشته‌ای را در صفحه‌های مجازی منتشر کردند و خود را شاعر معرفی می‌کنند. این وضعیت به روند آشفته بازار شعر دامن زده است. در نتیجه اگر الان کسی مثل ضیا موحد (استاد فلسفه و منطق و شاعر ایرانی) هم کتاب شعر دربیارود، احتمال دیده نشدن دارد و این یک خطر جدی است.
 به نظر می‌رسد سبک زندگی و سرگرمی مردم تغییر کرده است و از طرفی شاهد هستیم که تب شعر در فضای مجازی و بین مردم بالا رفته است. شما چه نظری دارید؟
لادن نیکنام: من در مجلات سینمایی و ادبی که فعالیت دارم، انبوهی از کتاب‌ها به دست مان می‌رسد از شعر، رمان و مجموعه داستان که اتفاقا دفترهای شعر خیلی بهتر از داستان و رمان دیده می‌شوند. در حال حاضر دوران، دوران خوب شعر است و مخاطب هم به خوبی با شعرای معاصر همراه می‌شود.
مهسا ملک مرزبان: دیگر در چنین آشفته بازاری برای دوره کردن هر کتاب و اثری زمان کم می‌آوریم. چه بخواهیم یا نخواهیم این اتفاق افتاده و فضای مجازی جای خیلی چیزها را گرفته است. یکی از کارهایی که من پیش گرفته‌ام انتشار کتاب‌های صوتی است و حتی یکی از کتاب هایم را از ابتدا صوتی منتشر کردم. من اگر مترجم و نویسنده زمانه خودم هستم باید با نبض زمانه جلو بروم. مخاطب من فقط آدم‌های هم نسل من نیستند. مخاطب من بچه‌های ده ساله دوستانم هستند که چهار سال دیگر قرار است به چرگه به کتاب خوانی‌ها بپیوندند و مخاطب آثار من شوند. من باید بتوانم با ابزار جدید که شنیدن، تصویر و برای مثال کمیک استریپ آنها را جذب کنم. همان طور که زمانی کامپیوتر آمد و پدر و مادرهای ما در مواجهه با آن‌ترسیدند و بخشی از روابط خودشان با دنیا را از دست دادند، این بلا نباید بر سر ما بیاید. اگر تعداد فروش کتاب پایین بیاید باید در مقابل تعداد دانلودها بالا برود.
 همین طور است. فکر نمی‌کنید فضای مجازی با وجود ایجاد آشفتگی در دنیای شعر، از طرفی دیگر موجب جذب دوباره مردم به این هنر شده است؟
مهسا ملک مرزبان: بله. واقعیت این است که رقبای زیاد باعث رونق هم می‌شوند. در محصولات دیگر هم همین طور است مثلا حتی اگر بخواهید چای کیسه‌ای بخرید، هزاران انتخاب دارید اما در نهایت هر کسی خریدار محصولی است که با ذائقه اش جورتر است به مخاطب فرصت مقایسه و آشنایی بدهیم، بعد از او انتظار انتخاب درست داشته باشیم. مطمئنا کسی که در طول سال‌ها ذائقه اش را با تالیف،‌ترجمه و شعر خوب پرورش داده است، هر چیزی را انتخاب نخواهد کرد و جذب بازار کاذب نخواهد شد. پس چرا می‌ترسیم؟ هر چند منتقدین و تبیلغات هم می‌توانند جوسازی کنند اما در نهایت مخاطب در صورت شناخت داشتن انتخاب خودش را دارد. مخاطبی هم که شناخت نداشته باشد در آشفته بازار کنونی، بعد از چند انتخاب اشتباه، راه را پیدا می‌کند. ماندن در فضا نیاز به هوشمندی و به روز شدن دارد.