به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۴ - ۱۹:۲۷
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۱ ساعت ۰۹:۵۱
کد مطلب : ۱۳۷۶۳۹

​گردش نخبگان؛ سنت یا ضرورت سیاسی؟

گروه سیاسی: برخی ناظران و صاحبنظران، فرایند روان و سریع گردش نخبگان را از نشانگان تحقق اهداف مردم سالاری در نظام های سیاسی خوانده و گروهی آن را مرتبط با سنت های سیاسی جوامع می دانند. در ایران نیز سال ها است گردش نخبگان موضوع بحث و نظرهای گوناگونی قرار گرفته است.به گزارش گروه پژوهش و تحلیل خبری ایرنا، تکرار یا نو شدن چهره های سیاسی که تصاویر و سخنان آنان در رسانه های گوناگون و در جایگاه مسوولان و متصدیان مناصب انتخابی یا انتصابی انتشار می یابد موضوعی است که به طریق مختلف با کارکرد نظام های سیاسی ارتباط می یابد.
​گردش نخبگان؛ سنت یا ضرورت سیاسی؟
برخی ناظران و صاحبنظران، فرایند روان و سریع گردش نخبگان را از نشانگان تحقق اهداف مردم سالاری در نظام های سیاسی خوانده و گروهی آن را مرتبط با سنت های سیاسی جوامع می دانند. در ایران نیز سال ها است گردش نخبگان موضوع بحث و نظرهای گوناگونی قرار گرفته است.به گزارش گروه پژوهش و تحلیل خبری ایرنا، تکرار یا نو شدن چهره های سیاسی که تصاویر و سخنان آنان در رسانه های گوناگون و در جایگاه مسوولان و متصدیان مناصب انتخابی یا انتصابی انتشار می یابد موضوعی است که به طریق مختلف با کارکرد نظام های سیاسی ارتباط می یابد. برخی گردش سریع نخبگان، برآمدن چهره های تازه از دل احزاب، قرار گرفتن آنان در معرض رای عمومی و نیز قدرت یابی این چهره ها را نشانه پویایی نظام های سیاسی، افزایش کارآمدی و نیز ضامن تحقق اهداف مردمسالاری می دانند.

از این منظر، قدرت یابی چهره های جدید نمایانگر برابری در عرصه رقابت های سیاسی، نماد گسترش آزادی و حقوق سیاسی و مدنی و نیز شاخص سلامت نظام های انتخاباتی و نهادینگی تحزب به شمار می آید. در برابر، دیدگاهی نیز وجود دارد که چنین قرائتی در مورد گردش نخبگان را منطبق با فلسفه آن ندانسته و وجود شایستگان در راس قدرت را مرجح بر جوانگرایی در مناصب و عرصه رقابت های سیاسی می انگارد. بر اساس این دیدگاه، فلسفه گردش نخبگان به عنوان یکی از ارزش های مردسالاری معطوف به شایسته سالاری بر اساس انتخاب شهروندان است و نو به نو شدن نخبگان در مناصب به خودی خودی گرهی از مشکلات پیش روی تحقق خواست و اراده آنان نخواهد گشود.

اهمیت موضوع گردش نخبگان سبب شده تا نظریه پردازان نامدار به طرح دیدگاه های خود در این زمینه بپردازند. «گائتانو موسکا» و «رابرت میشلز» اندیشمندان سیاسی ایتالیایی و آلمانی در سده های 19 و 20 میلادی با رد همخوانی واقعیت ها و اهداف نظام های مردمسالار بر این باورند که اغلب حلقه بسته ای از نخبگان بر سیاست و حکومت کشورها حاکم می شوند و در حقیقت نوعی «الیگارشی» به معنای طبقه ای از قدرتمندان یا اشراف بر توده مردم سیطره می یابند. از دید «چارلز رایت میلز» جامعه شناس آمریکایی، جامعه نخبگان را می توان جامعه ای در هم تنیده و هم پیوند دانست زیرا اعضای آن علاوه بر درک مشترک در مورد منافع و خط قرمزهای یکدیگر، از طریق همکاری های اقتصادی یا حتی پیوندهای خانوادگی با هم ارتباطی تنگاتنگ پیدا می کنند.

«ویلفردو پارتو» دیگر جامعه شناس سیاسی ایتالیای سده 19 و 20 است که دیدگاه های خود را به صورت منظم و مدون درباره گردش نخبگان مطرح ساخته است. از دید پارتو، در جوامع سیاسی حرکتی پیوسته برای جابجایی نخبگان در جریان است و معمولا مطالبات توده برای ورود به حلقه نخبگان اسباب تحولات سیاسی را فراهم می آورد. در این فرایند مقاومت حلقه بسته نخبگان در برابر نیروهای جدید منجر به ایستایی و انجماد شده و در نهایت این مقاومت در هم خواهد شکست اما نخبگان جدید به واسطه ماهیت قدرت خود در صدد حفظ آن برخواهند آمد. با نگاهی به واقعیت های سیاسی جوامع مختلف می توان نشانه هایی از عینیت این نظریات را دریافت. برکنار از حکومت های خاندانی، توتالیتر و دیکتاتوری های نظامی که مساله گردش نخبگان در آن موضوعیت ندارد یا افرادی از قاعده و بدنه جامعه به سختی و بر حسسب اتفاقات به راس هرم راه می یابند در نظام های مردم سالار اَشکال مختلفی از گردش نخبگان وجود دارد؛ شکل هایی که گاه تابع سنت های سیاسی و زمانی ناشی از مطالبات شهروندان است.

به عنوان مثال در جمهوری فدرال آلمان از پایان جنگ جهانی دوم به این سو تعداد صدراعظم های این کشور از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نکرده است حال آنکه به دلیل ویژگی های نظام حزبی در ایتالیا، در دهه های پس از جنگ جهانی ریاست کابینه بیش از 40 بار در میان نخست وزیران جابجا شده است.
برخی اما تغییر در راس نظام های سیاسی و روسای دولت را نمود واقعی گردش نخبگان نمی دانند و عقیده دارند فرایند عمومی دستیابی به مناصب انتخابی چون نمایندگی پارلمان یا راهیابی به کابینه باید مبنای بررسی در این زمینه قرار گیرد.

به عنوان مثال با وجود سال ها رقابت میان احزاب راست میانه «جمهوریخواهان»، راست های افراطی در «جبهه ملی» و چپ های «سوسیالیست» برای کسب ریاست جمهوری و اکثریت کرسی های پارلمان فرانسه، در انتخابات امسال «امانوئل مکرون» رییس جمهوری جوان و حزب تازه تاسیس «جمهوری در حرکت» توانستند به سال ها سلطه احزاب سنتی و نامزدهای آنان پایان دهند؛ رخدادی که از دید بسیاری، از مسیر هموار گردش نخبگان در نظام سیاسی این کشور اروپایی حکایت داشت.

در جمهوری اسلامی ایران نیز موضوع گردش نخبگان از جنبه های گوناگون مورد توجه قرار گرفته است. از دید برخی ناظران، ایجاد و تقویت پیوندهای سببی میان خاندان های سیاسی، تداوم فعالیت بسیاری از چهره های سیاسی از سالیان ابتدای انقلاب تاکنون، نبود سازوکارهای مناسب برای گردش نخبگان و نهادینه نشدن احزاب، مقاومت افراد شاخص و تاثیرگذار جناح های مختلف در برابر ورود نیروهای جوان و شاخص های دشوار احراز صلاحیت برای داوطلبان رقابت های سیاسی از جمله مهمترین موانع بر سر راه گردش نخبگان بوده است.
از منظری دیگر، در عرصه سیاسی ایران حلقه های گوناگونی حول مرکزیت قدرت سیاسی وجود دارد و توانایی چهره های نوظهور برای ورود به حلقه نخبگان و قرار گرفتن در زمره رجال سیاسی با نزدیکی آن حلقه به هسته قدرت ارتباطی معکوس می یابد.

به موازات این دیدگاه، شماری می گویند موفقیت چهره هایی چون «محمود احمدی نژاد» یا حتی حجت الاسلام «سیدمحمد خاتمی» در انتخابات ریاست جمهوری گذشته یا راهیابی چهره های ناشناخته تحت عنوان لیست امید به مجلس دهم و دوره پنجم شوراهای اسلامی گزاره بسته بودن دایره نخبگان در ایران را به چالش می کشد. با وجود این دیدگاه های متعارض باید گفت یکی از اصلی ترین گذرگاه ها به سوی شایسته سالاری سیاسی و گردش نخبگان وجود و فعالیت احزابی قوی و ریشه دار است که به دلایل گوناگون تاکنون محقق نشده است. در صورت پیدایش و پویایی این تشکل های سیاسی می توان پس از گذشت چهار دهه شاهد فراوانی سیاستمداران جوان اما کارکشته و کارآمد در اردوگاه های سیاسی و مناصب گوناگون بود.
مرجع : ایرنا