به روز شده در ۱۴۰۲/۱۲/۲۹ - ۱۶:۵۸
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۳۰ ساعت ۱۴:۵۷
کد مطلب : ۱۳۸۶۷۹

جریان اصلاحات و ضرورت آغاز نقد از درون

گروه سیاسی: اصلاح از درون، نقد و به روز رسانی شیوه های سیاست ورزی از اصول مهم جهان بینی فکری جریان اصلاحات از زمان حضور در ساخت قدرت در ایران بوده است. اصولی که این جریان طی دو دهه گذشته تلاش کرد تا در سایه آنها حیات سیاسی اثرگذاری را تجربه کند.
جریان اصلاحات و ضرورت آغاز نقد از درون
«اصلاح» اصل بنیادین تفکر اصلاح طلبی و اساس کنش سیاسی معتقدان به این تفکر است. اصلی که دو دهه پیش گروهی از فعالان سیاسی و مسوولان وقت نظام جمهوری اسلامی را زیر پرچم اصلاحات گرد آورد و تا به امروز تمام بنیان های فعالیت 20 ساله این جریان را تشکیل داده و به ثمر رسانده است. اگرچه پیشینه اصلاح طلبی به مفهوم ضرورت اصلاح هر سیستم و ساختاری، قدمتی تاریخی در ایران دارد اما شاید بتوان حجت الاسلام «سید محمد خاتمی » را متاخرترین پرچم دار تغییر تدریجی و اصلاح امور با بهره جستن از شیوه های قانونی دانست. تغییر تدریجی، اصلاح ضعف ها و اشتباهات با سیاست ورزی مصلحانه و آرام استراتژی رییس دولت های هفتم و هشتم و رهبر اصلاحات در ایران است. باورمندی اصلاح طلبان به تغییر تدریجی بدون خشونت و قانونمدارانه ویژگی اصیل اصلاحات بوده و است اما اصلاح نهادها، تنها به نظام حاکمیتی و ساختارهای مستقر قدرت محدود نمی شود. این جریان همواره در راستای واکاوی ساختاری اندیشه های خود، به اصلاح و نقد از درون معتقد بوده است.

فراز و فرودهای خودخواسته یا تحمیل شده بر اصلاحات در مقام یک جریان سیاسی گرچه از 2 خرداد 1376 تا به امروز تغییرات بی شماری را متوجه این طیف سیاسی کرده است اما باید اذعان کرد که هر طیف سیاسی در نظام های مردم سالار برای بهبود اثرگذاری خود در عرصه اجتماعی نیازمند نقد،اصلاح و تغییر از درون است. رهبر جریان اصلاحات نیز برپایه همین اصلِ نقد از درون بر ضرورت ایجاد تغییرات متناسب با فضای سیاسی و اجتماعی جامعه تاکید دارد.

بسیاری از نظریه پردازان این جریان در کنار ارائه راهکار برای حضور در قدرت، بر تغییر و اصلاح در ساختارهای اصلاحات نیز تاکید دارند. ضرورت این تغییر و اصلاح در برهه کنونی که این جریان در سه انتخابات متوالی توانسته است اعتماد عمومی را کسب کند، بیشتر اهمیت می یابد. اگر بپذیریم که به دلیل ضعیف یا نوپا بودن نهادهای دموکراسی در ایران و در غیاب احزاب قدرتمند و متنوع، تشکل هایی چون اصلاحات بیش از هر نظام دیگری با خطر فروپاشی از درون روبرو هستند، می توان اهمیت بهبود و بهینه سازی ساختارهای تشکیلاتی چنین جریان هایی را درک کرد. 

تاریخ سیاست ایران نشان داده است که پیروزی های متوالی جریانی سیاسی و اقبال عمومی مردم به آن می تواند بالقوه خطری برای تضعیف آن طیف باشد. اصلاحات در سه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و دوازهم و مجلس شورای اسلامی و حتی شورای شهر، توانست با بهره گیری از تجربیات یک دهه گذشته و تکیه بر محبوبیت رهبر خود، فاتح بهارستان و پاستور و بهشت باشد، تداوم این فتح اما در آینده با چالش های متفاوتی روبرو خواهد بود. چالش هایی که راهبران جریان اصلاحات اگر به شناخت آن و تلاش برای حل و رفع آن تلاش نکنند اقبال مردمی در جامعه و حضور مقتدرانه در عرصه سیاست را از دست خواهند داد. از مهمترین این چالش ها، تضعیف یکپارچگی و اتحاد سخن و رای میان طیف های مختلف این جریان است. اتحادی که رمز پیروزی بوده است به نظر می رسد ماه های پس از انتخابات با زمزمه های تفرقه تهدید می شود. 

اما و اگرهای شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان، روند و معیارهای فهرست بندی از سوی تصمیم گیرندگان این جریان دو موضوعی است که از سوی برخی از طیف های اصلاح طلب محل سوال، چالش و حتی اعتراض بوده است. پاسخ گویی به این اعتراض ها و نقدها همان آغاز اصلاح از درون است که مورد نیاز اصلاح طلبان است. شنیدن نقدها و گشودن فضای نقد و تحلیل از سوی مخالفان هرچند در عرصه سیاست ایران تمرین نشده است اما اصلاحات به حکم ایدئولوژی و تفکر خود باید آغازگر چنین شیوه ای باشد. 

همزمان با گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و دو دهه از حضور تفکر اصلاح طلبی در ایران، به یقین نیروهای پیش برنده و پیشرو این جریان دچار کهولت سن شده اند. از این رو ضرورت جوان سازی و تربیت، آموزش و آماده سازی نیروهای مومن به این تفکر و کارآمد در عرصه سیاست بیش از گذشته ضروری می نماید. قدرت در هر سیستم سیاسی باید از نسلی به نسل بعد منتقل شود و نسل نخست با تجربیات اندوخته به نسل جوان اعتماد کنند تا جوانگرایی و امید به آینده در سیستم سیاسی و فکری نهادینه شود.

آنچه این میان اما به عنوان محور مهم تغییر از درون و اصلاح ساختارهای سیاسی اهمیت ویژه می یابد «هماهنگی با جامعه» است. هر تفکری که نتواند نیازهای جامعه زیست خود را درک کرده و بر پایه آن برنامه ریزی کند، در درازمدت محکوم به حذف از آن جامعه است. تفکر اصلاحات هم مانند هر ایدئولوژی دیگری نیازمند به روز رسانی و هماهنگی با تغییرات جامعه است. بدون درک نیازها، خواست ها و دغدغه های فرهنگی، اقتصادی وسیاسی نسل های مختلف نمی توان برای تاثیرگذاری بر این ساختارها برنامه ریزی صحیح و منسجم داشت. 
مرجع : ایرنا