به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۱ - ۱۶:۵۶
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۲ ساعت ۱۳:۱۰
کد مطلب : ۱۴۲۳۲۲

درست ننویسید!/طنز

طیبه رسول‌زاده
امروز تصمیم داریم تفکرات مشعشمان را بر روی اوراق نانوشته بنویسیم تا تسلطمان را بر زبان فارسی بیازمائیم. آن‌قدر سر یکی دوتا غلط املایی با ما شوخی کرده‌اند که خودمان هم باورمان شده که حتما یک اشکالی هست. بالاخره ما سال‌های طویلی است که ریاست فرهنگستان لسان و ادب فارسی را بر عهده داریم. کلی کتاب درسی برای دبیرستانی‌ها نوشته‌ایم. البته خودمان دبستان را جهشی خوانده‌ایم. برای همین کمی پایه‌مان ضعیف است.

با این همه من از عزیزان مستغرق در توییتر سپاسگذارم که اشتباهاتم را گوشذد کردند. ولی یکی دوتا غلط املایی نمک زبان فارسی است. تازه نمی‌دانم چه کسی ما را ابوالمشاغل نامیده. این اصلا درست نیست. بهتر است به جای واژه عربی و نامانوس ابوالمشاغل بگوییم پدر کارهای سخت. حبذا از این معادل سازی. همین را باید برای استاد ولایتی هم سند کنم. البته الان دولت بودجه‌یمان را تقلیل داده. کلمه‌ای صد هزار تومن بیشتر برایمان سود ندارد. نمی ارزد واژه جدید تولید کنیم. چندتا کلمه تولیدی برای کتاب زیست داشته‌ایم که خیلی از جانب بزرگان استقبال شد. حتی معادل‌سازی‌ها را در کانال دکتر سمیعی هم گذاشته بودند. ولی این کار از این جیب به آن جیب کردن است.

این دولت مستعجل نمی فهمد ما هم خرج داریم. دخترم آن ور آب‌ها در یک خانواده شهیدپرور دارد بر علیه استکبار مبارزه می‌کند و زبان فارسی را نشر و گسترش می‌دهد. مبارزه هم خرج دارد مگر شوهر بیچاره‌اش چقدر می‌تواند دست خالی بر علیه خودشان بجنگد؟ دلار هم که گران شده. از بداقبالیمان یارانه‌مان را هم قطع کرده اند. دست نوشته‌هایمان را کسی نمی‌خواند ولی ما خیلی دولت پاک دست را دوست داشتیم. آن دوره هنوز نرم افزار رئیس‌جمهور را داشتیم. با این که کار با آن‌ را بلد نبودیم ولی گاهی بچه‌ها رویش اپلیکیشن‌هاي مورد نیازشان را نصب می‌کردند.

البته یک مدت است او هم از اصول گرایی جدا شده و به تنظیمات کارخانه برگشته. شاید هم بدافزار بوده ما با نرم افزار اشتباهش گرفتیم. کاش حداقل در مجلس رای می‌آوردم. حقوق نمایندگان زیاد نیست. ولی بالاخره جوی آبی بود که جاری می‌شد در زندگی‌مان. البته ریاست مجلس دردسرهایی هم داشت. لاریجانی با این که نایب رئیس بود خیلی اجازه نمی‌داد روی صندلی خودمان بنشینیم. ما هم که عصاره فضائل ملت، رویمان نمی‌شد چیزی بگوییم. ناراحت می‌شدیم. حالمان بد می‌شد. می‌رفتیم خانه، خانم چایی و نباتمان می‌داد بهتر می‌شدیم. بعد جرات پیدا می‌کردیم و می‌آمدیم صندلی ریاستمان را پس می‌گرفتیم. یک وقت‌هایی هم که بیکار بودیم وظیفه خطیر وساطت برای وزرای دولت قبلی را به عهده داشتیم.

دیروز با رایانک مالشی‌ام با یکی از نوه‌ها صحبت می‌کردم. پرسید: باباجان شما چه کاره‌اید؟ گفتم: من پدرِ زنِ پدر تو هستم. گفت: نه منظورم این است که شغلتان چیست؟ گفتم: پدر کارهای سخت ایران. گفت مگر این لقب دکتر ولایتی نیست؟ خواستم نصیحتش کنم، گفتم: آدم در زندگی خصوصی دیگران دخالت نمی کند عزیزم. اگر مي‌خواستم جواب سوالاتش را در این باره بدهم همه حجم اینترنتم تمام می‌شد. بعد تا بچه‌ها بیایند برایم حجم بخرند نمی‌توانستم بروم توییتر. در «رای مفعولی» مشکلاتی پیدا کرده‌ام. گفتم از توییتری‌ها بپرسم درستش چیست؟ یک مدت است فیلترشکنم هم خوب کار نمی‌کند. این هم یکی دیگر از دلایل غیرقابل انکار ضعف این دولت است. اگر گردش آزاد اطلاعات را از دولت نهم و دهم می‌آموختند من مجبور نبودم چند ساعت در روز را پای اینترنت هدر بدهم. کلی کار مهمتر دارم. ما که بیکار نیستیم.  امروز خانم می‌گفت بیایید یکبار دیگر یک‌سفر برویم لندن. می‌توانیم از فروشگاه‌هایی که آف خورده لباس بخریم اینجا بفروشیم. کمک خرجمان است. فکر خوبی است. حداقل جلوی خانواده دیگر شرمنده نمی‌شویم. سعدی علیه الرحمه می‌فرماید:
من به یک کوه پر از درد شباهت دارم
از دل خسته خود قصد عیادت دارم