کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

حافظ ناظری: جادو در گذشته نهفته است

روزنامه شرق , 20 فروردين 1393 ساعت 16:33

گروه فرهنگ وهنر: نُت‌های «ناگفته»، سفر خود را آغاز کرده‌اند. آنها نه‌تنها از دروازه شهرهای مختلف آمریکا می‌گذرند تا پیام صلح، عشق و یگانگی برگرفته از فلسفه فکری مولانا را با تلفیقی از موسیقی غربی و شرقی بگسترانند، بلکه پس از صعود از پله‌های جدول فروش، در رتبه دوم موسیقی کلاسیک دنیا ایستاده‌اند.


شهرام و حافظ ناظری این‌روزها در تور کنسرت خود در آمریکا به‌سر می‌برند. این کنسرت به بهانه جدیدترین اثر حافظ ناظری با عنوان «بعد یازدهم» در ایران و «ناگفته» در خارج از کشور است که از سوی شرکت سونی منتشر شده و بخش اول پروژه «سمفونی رومی» محسوب می‌شود. برای اولین‌بار است که سونی در بخش کلاسیک خود اثری از یک موسیقیدان خاورمیانه‌ای را منتشر کرده و به همین دلیل حافظ ناظری اعتقاد دارد انتشار این آلبوم، راهی برای جهانی‌شدن موسیقی ایرانی فراهم می‌کند.

 البته به غیر از آواهای ایرانی، بقیه موسیقیدان‌های این اثر، غیرایرانی هستند که تاکنون جوایز معتبری از جمله «گرمی» را به خود اختصاص داده‌اند. دیپاک چوپرا، فیلسوف هندی نیز که اشعار مولانا را در کنار خوانندگان مطرح به زبان فارسی و انگلیسی خوانده است، در این آلبوم حضور دارد. حالا هم با گذشت یک ماه از انتشار آن، «بعد یازدهم» در جایگاه دوم جدول فروش موسیقی کلاسیک جهان قرار گرفته است. البته این رکوردشکنی تنها به همین موضوع محدود نشده و در یکی از کنسرت‌های ناظری‌ها که در شهر لس‌آنجلس برگزار شد، هزارو500شماره از این سی‌دی فروخته شد و یک رکورد تازه را برای شرکت سونی به ارمغان آورد. چون پیش از آن بالاترین میزان فروش یک سی‌دی سونی در یک کنسرت 850 شماره بود.

ناظری که از 13سال قبل ساکن نیویورک شده است، می‌گوید این شهر جای اوست چون خود او مانند نیویورک، وحشی است و چیزی نمی‌تواند جلویش را بگیرد. با این‌حال وقتی در مقابل این پرسش قرار می‌گیرد که چطور به موسیقی و فرهنگ ایران پایبند مانده است، سکوت می‌کند، اشک در چشمانش حلقه می‌زند و حدود یک‌دقیقه تلاش می‌کند گریه نکند. از هم‌اکنون می‌توان امیدوار بود موفقیت در فروش این آلبوم، مسوولان سونی را ترغیب کند در پروژه بعدی هم با ناظری همکاری کنند. گفت‌وگوی ما هم با او در مورد جدیدترین اثرش و حال‌وهوای تولید آن گذشت.

 در سال‌های اخیر فعالیت‌هایی از سوی موسیقیدان‌های ایرانی در همکاری با هنرمندان خارجی صورت گرفته است. مراسم معرفی آلبوم شما نیز در بلندترین نقطه برج میلاد صورت گرفت. شنیده‌ام که شما از کودکی دوست داشتید متفاوت باشید. این بلندپروازی شما چه خاستگاهی دارد؟ خاستگاه فردی، ملی یا جهانی است؟
طبیعتا به‌دلیل بازشدن مرزها خیلی از موسیقیدان‌ها و هنرمندان رشته‌های دیگر به کشورهای خارجی سفر می‌کنند اما نکته مهم صرفا در همکاری با هنرمندان خارجی نیست چون هرکسی می‌تواند این کار را انجام دهد، مهم این است که با چه کسی کار می‌کنید. افرادی که در پروژه سمفونی رومی فعالیت کردند، تک‌اسطوره‌های شاخه‌ای از موسیقی هستند مثلا کسی که پرکاشن آلبوم من را انجام داده، «ذاکر حسین» است که پرکاشن زن قرن نام گرفته یا «گلن ولز» که پدر ساز فریم درامز به حساب می‌آید.

 «مت هایموویتز» نفر شماره یک ویولنسل جهان شناخته می‌شود. «پاول نیوبائر» که جوان‌ترین مایستر ارکستر نیویورک است ویولا را مانند ویولن می‌نوازد. تهیه‌کننده من «دیوید فراست» است که بعد از مایکل جکسون بالاترین درصد دریافت جایزه گرمی را دارد. «تاد وایتلاک» که صدابرداری را انجام داده، جزو بهترین صدابرداران دنیاست.  من مجموعه خیلی خوبی را گرد هم آورده‌ام اما متاسفانه کسانی هستند که کارهای من را دنبال می‌کنند و به نوع دیگری همان راه را می‌روند مثلا وقتی برای اولین‌بار در «کارنیگ‌هال» Carnegie Hall کنسرت برگزار کردم افراد دیگری هم در سانفرانسیسکو کنسرت برپا ‌کردند که در نتیجه جمعیت کمی به این کنسرت رفت. وقتی در کارنیگ‌هال کنسرت برگزار کردم، من را نمی‌شناختند اما تمام بلیت‌های کنسرت خریده ‌شد و خیلی از رسانه‌ها در مورد آن نوشتند. اینها را گفتم تا به حرف شما در مورد بلندپروازی برسم. من خیلی کمال‌گرا هستم و می‌خواهم همه‌چیز در بهترین وضعیت ارایه شود.

 اگر شرایط، در بهترین حالت نباشد، منتظر می‌شوم و عقب می‌ایستم تا شرایط فراهم شود. می‌توانستم این آلبوم را 13 سال قبل منتشر کنم اما 13سال زندگی و ایده‌های هنری‌ام را عقب انداختم تا آلبوم به بهترین نحو انجام شود، می‌توانستم تک‌نوازی سه‌تار را به جای ذاکر حسین با یک تک‌نواز سه‌تار فوق‌العاده انجام دهم اما برایم مهم بود که نام ذاکر حسین در این آلبوم باشد برای اینکه هدف من شخصی نیست. اگر هدفم شخصی بود مثل خیلی‌های دیگر به دنبال ماشین و خانه‌های آنچنانی بودم و در سال یکی، دو آلبوم منتشر یا کنسرت برگزار می‌کردم.

آخرین کنسرتم در ایران 13سال پیش بود که در سعدآباد برگزار شد و در سال‌هایی که در آمریکا بودم، تنها سه کنسرت برگزار کردم درحالی که خیلی از موسیقیدان‌های ایرانی بالغ بر صد کنسرت برپا می‌کنند. دلیل کم‌کاری من این است که می‌خواستم مجموعه‌ای تولید کنم که متفاوت باشد. درست است که در ابتدا یک هدف شخصی داشتم اما در انتها به‌عنوان یک هدف جهانی مطرح ‌شد چون ایران را به جهان معرفی می‌کند.

به‌نظرم بزرگ‌ترین معضل ما این است که هیچ‌چیزی سرجایش نیست مثلا در نشست معرفی آلبوم که در برج میلاد برگزار شد، خبرنگاران به مسایلی پرداختند که بیشتر حاشیه‌ای بود، آنها می‌توانستند این نکته را ببینند که یک نفر اثری را در ابعاد جهانی ارایه کرده اما در عین حال انتقاد کنند که آواز من بد است یا موسیقی من فلان ایراد را دارد. البته این حرف‌ها برای من مهم نیست، فقط این مثال را زدم تا روشن شود چرا موسیقی ایران مانند هند، جهانی نشده است و چرا موسیقی دوصدایی که برای اولین‌بار در نوشته‌های ابن‌سینا مطرح شده، دیگر پیشرفت نکرده چون حرکت، دیدگاه و خلاقیت در آن از بین رفته است. برخی فکر می‌کنند کار نو یعنی نادیده‌گرفتن سنت‌ها، در صورتی که تمام جادو، در گذشته نهفته شده است و می‌توان با همان گوشه‌ها و ردیف‌ها، جهان تازه‌ای ساخت. چطور می‌شود آنچه را که داریم رها کنیم؟ باید با آنچه داریم خلاقیت‌های جدید ایجاد کنیم.

این اثر از نظر تقسیم‌بندی‌های موسیقی جهانی، ما را در کجا قرار می‌دهد؟
این اثر در هیچ سبکی نمی‌گنجد. روسای کمپانی سونی می‌گویند وقتی این اثر شنیده شود، منتقدان موسیقی باید برای سبک آن یک نام تازه انتخاب کنند به‌دلیل اینکه در موسیقی کلاسیک و جهانی نمی‌گنجد. این اثر، یک زبان تازه موسیقیایی به وجود آورده و تلفیق متفاوتی از شرق و غرب است. معمولا در برخورد دو فرهنگ، یک فرهنگ، دیگری را مغلوب می‌کند.

 وقتی موسیقی ترکیبی قرن بیستم را گوش کنید، می‌بینید موسیقی یک فرهنگ بر دیگری غالب شده است. هدف اصلی من از پروژه سمفونی رومی این است که بتوانیم نظرگاه و موسیقی تازه‌ای را به دنیا معرفی کنیم که دو فرهنگ در حد متعادلی قرار گرفته باشند. 99درصد موسیقی ترکیبی شرق و غرب مثل ترکیب‌شدن یک کارت با یک دستمال هستند، این دو با هم ترکیب شده‌اند اما می‌توان خیلی راحت آنها را از هم جدا کرد. در صورتی که اگر این دو در هم ذوب شوند، همان ترکیبی خواهد بود که من امیدوار بودم به آن برسم. مسوولان کمپانی سونی می‌گویند این اثر به هدفی که می‌خواستم خیلی نزدیک شده و اگر بخش‌هایی از آن را مخصوصا قسمت‌هایی را که بدون کلام است برای یک فرد خارجی پخش کنید، نمی‌تواند تشخیص دهد به کدام کشور تعلق دارد.

به‌هرحال یک خاستگاه ایرانی پشت این اثر قرار دارد و از یک طرف شما می‌خواهید حرف خود را در قالب جهانی بزنید اما وجود آواز ایرانی در این آلبوم از چه جهت بود؟
چند دلیل دارد. من با این اثر، خصوصیات هر فرهنگ را در کنار هم قرار دادم. مهم‌ترین و مشخص‌ترین عنصر موسیقی ایرانی، تحریر است که خیلی هم منحصربه‌فرد است البته مغول‌ها هم تحریر دارند که شبیه گریه است. من این ویژگی ایرانی را گرفتم و هارمونی و ارکستراسیون موسیقی کلاسیک و ریتم موسیقی کردی را با هم ترکیب کردم و اثر جدیدی ساختم که تمام این خصوصیات را در خودش دارد. البته در مورد قدرت آهنگ‌ها، بقیه قضاوت خواهند کرد.

چگونه به این قالب رسیدید؟ آیا پشتوانه آکادمیک داشتید؟
من در خانواده‌ای بزرگ شدم که با موسیقی آشنا بود و این سعادت را داشتم که شب و روز بهترین‌های موسیقی را گوش کنم و با چهره‌های برجسته این هنر آشنا شوم، بعد از آن هم به خارج از کشور رفتم. در کنار اینها آنچه در تمام زندگی من بوده، تفاوت و تغییر است. همیشه خواسته‌ام تفاوت به وجود بیاورم. همه این اتفاقات باعث چنین جهان‌بینی‌ای در من شده است. البته من به صورت آکادمیک با موسیقی نیز آشنا هستم اما موسیقی این آلبوم در جایی نوشته نشده بود. من سعی می‌کنم اول منتقد خودم باشم و بعد منتقد دیگران. برای همین این کار، چهارسال طول کشید. تمام گام‌های ایرانی و سه‌تاری که در این اثر استفاده کرده‌ام کروماتیک است و در هیچ‌یک از دستگاه‌های موسیقی ایرانی نمی‌گنجد. حتما این کار خامی دارد و پر از اشکال است اما یک‌جوری با این کار برخورد کرده‌ام که از نظر آکادمیک به‌طور 99درصد درست باشد.

چرا نام ایرانی آلبوم «بعد یازدهم» و نام جهانی آن «ناگفته» است؟
نام این کار به زبان انگلیسی «Untold» یا ناگفته است چون به چشم غربی‌ها اثری از ایران است. هدفم این بود که Untold ناگفته‌های فرهنگ ایران را به جهان بگوید. فرهنگ ایران هنوز درست معرفی نشده است. حتی در آمریکا نام ایران را درست بیان نمی‌کنند و می‌گویند «آیرن». من فرهنگ ایران را برای آنها به‌عنوان ناگفته تجسم کردم. واژه Untold عمیق و اسرارآمیز است. این بود که برای خارجی‌ها اسم آلبوم را ناگفته گذاشتم تا ناگفته‌های فرهنگ ایران به جهان معرفی شود.

در ایران هم که چنین کاری لازم نبود نام آلبوم را «بعد یازدهم» گذاشتم. این اثر چهار فصل دارد و چرخه آفرینش را با طرز تفکری تازه بیان می‌کند و به پروازی به یک نقطه ناگفته می‌رسد که خود همین می‌تواند به‌‌وجود‌آورنده جهان جدیدی باشد. تا پیش از انیشتین فکر می‌کردند جهان سه‌بعدی است ولی او بعد زمان را به فیزیک معرفی کرد و پس از آن بعدهای پنهانی در طبیعت کشف شد که در نهایت، این تئوری پدید آمد که جهان در حلقه‌های ارتعاشی قرار دارد که در بعد یازدهم تعریف می‌شود. بر این اساس طبیعت بر موسیقی قرار دارد چون بعد یازدهم برپایه ارتعاش است. این تئوری می‌گوید اگر یکی از این ارتعاشات تکان بخورد، هارمونی‌ها به‌هم می‌خورند. بعد یازدهم همان حجره بسته‌ای است که جهان را در خود قرار داده و می‌خواهد بعد دیگری از فرهنگ و موسیقی ما را بیان کند.


این آلبوم در کدام استودیوها ضبط شده است؟
در استودیوهای «اوتار» و «ام استار» در نیویورک که جزو معروف‌ترین استودیوهای دنیا هستند. بخشی از کار نیز در استودیوی گلاسکو و خیلی از قسمت‌های آوازی در استودیوی منزلمان در تهران ضبط شده است. در ابتدا اصلا قرار نبود من در این اثر آواز بخوانم. وقتی یکی از این آهنگ‌ها را که برای پدرم ساخته بودم، در استودیو خواندم تا نشان دهم چگونه است، یکدفعه شروع به خواندن کردم و اینگونه آواز من هم وارد کار شد. این آهنگ‌ها در شش استودیوی دیگر میکس و در معروف‌ترین استودیوی دنیا با عنوان استرلینگ‌سوند «Sterling Sound» مسترینگ شده است.

می‌توانید به فرم کارتان هم اشاره کنید؟

این کار چهار فصل دارد و مثل یک سمفونی است منتها سمفونی مدرنی که تمام قالب‌های آن شکسته‌ شده. من تمام قالب‌هایی را که در سمفونی تعریف شده است، در این سمفونی‌ استفاده نکرده‌ام.

ساخت این آلبوم چگونه صورت گرفت؟
این کار از همان روز اولی که از ایران رفتم، شروع شد ولی طی چندسال صیقل خورد. ما کنسرتی در کارنیگ‌هال برگزار کردیم که مورد توجه قرار گرفت و بعد از آن داستان کمپانی سونی پیش آمد.

تولید آلبوم در کمپانی سونی از طریق خود آنها پیشنهاد شد؟
بله. آنها با وکیل من تماس گرفتند و پیشنهاد این همکاری را دادند. هدف اصلی من نیز از برگزاری کنسرت در کارنیگ‌هال همین بود تا مسوولان کمپانی سونی کنسرت را ببینند و متوجه موسیقی ایران شوند.

قبلا در صحبت‌هایتان به این نکته اشاره کرده بودید که آرزو داشتید با کمپانی سونی همکاری کنید. داشتن چنین آرزویی چقدر مهم بود؟

آن زمان که به نیویورک رفتم، دانشجوی موسیقی بودم و در خواب هم نمی‌دیدم با کمپانی سونی همکاری کنم. وقتی درس رهبری ارکستر می‌خواندم، به ما می‌گفتند آهنگ‌های مختلف مثل سمفونی شماره پنج گوستاو مالر را تهیه کنیم، وقتی برای خرید این اثر به مغازه‌های فروش آثار موسیقی می‌رفتم، نام دو کمپانی معتبر «سونی کلاسیکال» و «دویچه گرامافون» وجود داشت که بزرگ‌ترین آثار دنیا را منتشر کرده بودند. زمانی که سی‌دی‌های سونی را در دستم می‌گرفتم، با خودم می‌گفتم ممکن است روزی عکس یک ایرانی روی سی‌دی‌های سونی قرار بگیرد و حالا بعد از دوسال این اتفاق افتاده است. وقتی کنسرت کارینگ‌هال را برگزار کردیم، سونی از من خواست کاری را که در این سالن اجرا کرده بودم، برایشان ضبط کنم. این کار شامل یک ویولا، یک چلو، دو آواز، سه‌تار من و سازهای کوبه‌ای بود. وقتی برای ضبط آلبوم وارد استودیو شدم، ایده آلبوم فعلی در ذهنم جرقه زد و در ادامه مدام ایده‌های جدیدی پیش آمد. به همین دلیل هم تاریخ انتشار آلبوم چندین‌بار تغییر ‌کرد تاآنجاکه می‌توان گفت 80درصد برنامه کارینگ‌هال از این آلبوم حذف شد.

با این همه ممکن است این سوال مطرح شود که چطور کمپانی سونی به سراغ شما آمد؟

همانطور که گفتم اینجا، هیچ چیزی سرجایش نیست و معیارهای درستی برای ارزشگذاری نداریم به‌عنوان مثال اگر یکی از بزرگ‌ترین خواننده‌های ما که آقای رامبد صدیف است، کنسرت برگزار کند، تعداد زیادی به کنسرت او نروند ولی وقتی خواننده‌های پاپ کنسرت می‌گذارند، جمعیت بیشماری به تماشای برنامه‌هایشان می‌روند. در غرب اینگونه نیست. من توانستم در کارینگ‌هال کنسرت برگزار کنم که کار ساده‌ای نیست. در این سالن، ابرستاره‌های موسیقی جهان کنسرت برگزار کرده‌اند و اگر کسی هم گروهی را که در این سالن کنسرت دارد، نشناسد باز بلیت کنسرت او را می‌خرد چون می‌داند موسیقیدان‌هایی که در این سالن برنامه دارند از یک سطحی بالاتر هستند ما چنین معیارهایی را در ایران نداریم.

وقتی کمپانی سونی فهمید موسیقیدانی از ایران قرار است اثری تلفیقی از شرق و غرب را در این سالن ارایه کند که جوان است، زشت نیست، پدرش یکی از اسطوره‌های موسیقی ایران است، بلیت‌های کنسرتش از قبل فروخته شده، روزنامه «نیویورک تایمز» با او مصاحبه کرده و «لس‌آنجلس‌تایمز» او را به‌عنوان یکی از غول‌های موسیقی سال معرفی کرده است، توجهش جلب شد و نمایندگانی فرستاد تا کار او را بررسی کنند. نماینده سونی پس از تماشای کنسرت گفته بود که نباید این فرصت را از دست بدهیم چون این کار می‌تواند با زاویه دیگری در دنیا به چشم بیاید.

بعد از این کنسرت بود که آنها تماس گرفتند و وارد مذاکره شدیم. حتی مدیر سونی به وکیل من نامه نوشته و گفته بود: «آنقدر به این موسیقی گوش کرده‌ام که بلندگوهای دفترم از کار افتاده‌اند چون این کار صدای متفاوت و عجیبی دارد.» وقتی این جمله را شنیدم اشک از چشمانم ریخت چون او فردی است که بزرگ‌ترین هنرمندان کلاسیک دنیا با کمپانی‌اش کار کرده‌اند.


 اهمیت ضبط اثر در کمپانی سونی چیست؟

از روز 11 مارس برای اولین‌بار اثری از موسیقی ایران در کنار آثاری از چهره‌های مطرحی همچون مایکل جکسون، الویس پریسلی، مدونا و... قرار می‌گیرد که از طریق این کمپانی منتشر شده است. یک اثر ایرانی در دسترس افرادی قرار می‌گیرد که حتی برخی از آنها نمی‌دانند ایران در کجای نقشه جغرافیا قرار دارد. هنوز وقتی این کار را می‌شنوم، نکته‌های جدیدی کشف می‌کنم. صادقانه می‌گویم که برای انتشار این آلبوم مدیران سونی باید گردن‌هایشان را روی لبه تیغ می‌گذاشتند چون آثار موسیقی ایرانی فروش خیلی کمی در جهان دارند...

فروش آثار ایرانی در دنیا چه وضعیتی دارد؟

موسیقی ایرانی هنوز قابلیت ارتباط با دنیا را ندارد هرچند این خصوصیت، چیزی از ارزش‌های موسیقی ما کم نمی‌کند. موسیقی ایرانی نه‌تنها جهانی نشده بلکه از چهار سال قبل خیلی از طرفداران خود را نیز از دست داده است، حتی خود ایرانیان هم به کنسرت‌های ایرانی نمی‌روند. در آمریکا و اروپا قدرت انتخاب خیلی بالاست. اگر دو یا سه‌بار به کنسرت من بیایید و من نتوانم شما را راضی کنم، دفعه بعد به کنسرتم نمی‌آیید اما اینجا گزینه‌ها محدود است. از سوی دیگر پیش از این هر چند سال یک‌بار یک موسیقیدان خوب ایرانی در خارج از کشور کنسرت برگزار می‌کرد و ایرانیانی که در خارج از کشور زندگی می‌کردند، به این کنسرت‌ها پناه می‌بردند درحالی که الان این کار دلالی شده و تعداد کنسرت‌های ایرانی آنقدر زیاد شده است که دیگر کسی برای رفتن به این کنسرت‌ها انگیزه ندارد.

گروهی که 30سال قبل به خارج از ایران رفتند، بچه‌هایی دارند که زیاد اهل موسیقی ایرانی نیستند. در نتیجه گروه‌های موسیقی ایرانی در خیلی از مواقع ضرر می‌کنند. در این شرایط این اثر می‌تواند جادویی برای ما باشد. البته نمی‌دانم واکنش‌ها نسبت به انتشار این اثر چه خواهد بود اما می‌دانم اگر این «سی‌دی» موفقیت خوبی پیدا نکند، کمپانی سونی برای همیشه از من خداحافظی می‌کند که البته این کار به موسیقی ایران هم ضربه می‌زند چون می‌گویند بی‌دلیل نبوده است که موسیقی ایرانی نتوانسته است جهانی شود.


منظورتان بازخورد مخاطب است؟
بله. درواقع منظورم فروش جهانی و استقبال مردم است. هشت منتقد و هنرمند بزرگ جهان در مورد این موسیقی - در قالب یک فیلم- نظر داده‌اند‌ و گفته‌اند چیزهای زیادی از آن یاد گرفته‌اند. برای همین ما نقدهای خوبی از سوی افراد مطرح دریافت کرده‌ایم اما برای کمپانی‌ای مانند سونی علاوه‌بر وجه هنری بالای یک اثر، بُعد تجاری نیز اهمیت دارد. سونی معتبرترین آثار کلاسیک جهان را منتشر کرده است که یک ویژگی مشترک دیگر هم دارند و این آثار، محبوبیت بالایی دارند. برای همین است که خواسته‌ام این اثر در سوپرمارکت‌های ایران توزیع شود چون می‌خواستم افرادی که به چنین موسیقی‌هایی توجه نمی‌کنند، این آلبوم را بخرند و دیدشان نسبت به موسیقی تغییر کند.

شما گفتید که سی‌دی را در سوپرمارکت‌ها توزیع می‌کنید تا مخاطبانی را که توجهی به این نوع موسیقی ندارند، جذب کنید. زمانی که درحال تولید آلبوم بودید به این فکر بودید که سلیقه این نوع مخاطبان را هم در نظر بگیرید؟
به این موضوع توجه نکردم اما موضوع جالبی که تاکنون نتوانستیم در مورد آن بحث کنیم، این است که موسیقی از روی گوش تعریف می‌شود. نکته مهم، پرورش گوش در ایران است. این اتفاق هنوز در کشورمان نیفتاده است. موسیقی ما خیلی حرکت نکرده و به همین دلیل گوش‌ها محدودیت پیدا کرده‌اند و هر آهنگی را خارج از آنچه به آن عادت کرده‌اند، بشنوند، آن را در یک فضای دیگر تصور می‌کنند مثلا ما در درس‌هایمان یاد می‌گرفتیم در دوران باخ، فاصله‌های پنجمی که در مقابل یکدیگر قرار بگیرند، اشکال داشته است. در آن زمان وقتی مردم این صدا را می‌شنیدند برایشان مشکل بوده است اما بتهوون از فاصله‌های پنج تایی موازی استفاده می‌کند که چون گوش‌ها پرورش پیدا کرده بودند، این نوع موسیقی جای خود را باز می‌کند.

 حسن اصلی آلبوم من در پرورش گوش است. ممکن است آثارم برای مدتی برای گوش‌ها غریبه باشد اما تا پنج سال دیگر، موسیقی ایرانی 85درصد کلاسیک و هارمونی به‌صورت جدی وارد آن می‌شود.

برای تور کنسرت‌هایتان چه برنامه‌ای دارید؟
تور کنسرت این آلبوم در شهرهای مختلف آمریکای شمالی آغاز شد، اما هدفم این است ستاره‌هایی که در این آلبوم هستند، به ایران هم بیایند.

سه‌تاری هم با نام «حافظ» در این آلبوم ارایه شده، ایده ساخت این ساز از کجا آمد؟
چرایی این مساله که سازهای ایرانی با وجود قدمت راه تکامل را طی نکرده است، فکر من را به خود مشغول و رویای ابداع شکل نوینی از سه‌تار را در ذهن من ایجاد کرده بود. در مرحله اول، دریافتم با افزودن دو سیم به چهار سیم موجود می‌توان به فرکانس‌های فرعی بم‌تر و گستره هارمونیک وسیع‌تری نسبت به سه‌تار سنتی دست یافت. وقتی در سال 2007 به ایران بازگشتم، ایده‌هایم را با سعید و مجید صفری که از سازندگان ساز هستند، در میان گذاشتم. پس از گذشت دو سال و ساخت 40 نمونه اولیه، طرح تکمیل شد. این ساز با داشتن بیش از 19 پرده کروماتیک طیف گسترده‌تری از رنگ و طنین را در اختیار نوازنده و آهنگساز قرار می‌دهد و به‌عنوان‌سازی دارای شش سیم، قابلیت‌های بیشتری را نظیر هارمونی و چندآوایی به آهنگساز می‌دهد که در موسیقی سنتی ایران وجود ندارد.

شما تا حدود زیادی به ایده‌آل‌هایتان دست پیدا کرده‌اید اما این علاقه‌مندی به ایران چه دلیلی دارد؟ دلیل پایبندی‌تان به این مملکت یک‌جور ژست ملی‌گرایانه است یا وابستگی به ریشه‌؟
همیشه فکر می‌کنم اگر پیانیست می‌شدم، می‌توانستم دنیا را عوض کنم. همیشه از خودم می‌پرسم چرا پیانیست نشدم؟ همان نیرویی که من را به نیویورک برد و تمام این اتفاقات را در زندگی من مثل جادو به وجود آورد، احساسی در من ایجاد کرده که فکر می‌کنم با یک وظیفه الهی به‌دنیا آمده‌ام و یک سربازم که باید پرچمی را تا جایی که خون در بدنم هست، برای نسل بعد پیش ببرم. آن صداست که من را به نیویورک برد و با من حرف می‌زند. وقتی در نیویورک بودم شرایطی داشتم که حاضر به مرگ بودم. من آدم خیلی قوی هستم و چیزی رویم اثر نمی‌گذارد مگر مسایل احساسی، اما با وجودم خیلی در ارتباطم، همه چیز را در وجودم حس می‌کنم و احساسم خیلی در وجودم زنده و پویاست.

اطرافیانم همیشه به من می‌گویند برخوردهایم طوری است که انگار احساسی ندارم، با این‌حال هدف بزرگی دارم که همه چیز جهان را برایش فدا می‌کنم. خودم هم نمی‌دانم هدفم دقیقا چیست. نیرویی در من هست که می‌گوید تو آمده‌ای زجر بکشی برای چیزی که هنوز نمی‌دانم چیست ولی در این هدف، مجموعه‌ای از ایران و جهان وجود دارد. من همانقدر به دنیا اهمیت می‌دهم که به ایران اهمیت می‌دهم. هنوز نمی‌دانم وقتی آلبومم منتشر شود، چه اتفاقی می‌افتد. فقط می‌دانم نیرویی من را در این راه انداخته است.


در این 13سالی که در نیویورک زندگی می‌کنید، تنها سه بار به ایران آمده‌اید. در نیویورک به چه کاری مشغولید؟

موقعی که به نیویورک رفتم، زبان انگلیسی بلد نبودم. نمی‌توانید حس کنید چه لحظه‌هایی را گذراندم. نیویورک یکی از وحشی‌ترین شهرهای دنیاست و جای من است چون من‌هم یک آدم وحشی هستم و هیچ چیزی نمی‌تواند جلویم را نگه دارد. من شبانه‌روز تنها سه ساعت می‌خوابم.

خب در نیویورک دقیقا چه کار می‌کنید؟

الان درحال آماده‌کردن مقدمات کنسرت هستم. هفت سال اول اقامتم درس می‌خواندم و بعد از آن مشغول ساخت سمفونی بودم.

قصد دارید در در این شهر بمانید؟

دوست دارم شش ماه در ایران و شش ماه در آمریکا باشم. الان احساس وظیفه می‌کنم در ایران هم حضور داشته باشم.


کد مطلب: 37586

آدرس مطلب :
https://www.baharnews.ir/news/37586/حافظ-ناظری-جادو-گذشته-نهفته

بهار نیوز
  https://www.baharnews.ir