کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

قانون‌گريزي؛ شاه‌كليد خشونت فاجعه‌بار و عقب‌ماندگي‌ها

تفرقه و نزاع؛ فقط در کشورهای جهان سوم!

23 تير 1393 ساعت 16:09

آیا دیده‌اید که سیاستمداران کشورهای توسعه یافته پس از تخلف راه گریز از کشور را انتخاب کنند و آنجا گروه و فرقه راه اندازی نمایند و علیه منافع کشور خود حرکت کنند؟...


عطا افشاریان


گروه سياسي: در گذشته در جامعه انسانی با گذشت زمان یک طبقه تبدیل به فئودالهایی صاحب ثروت و زمین شده بودند و عده دیگری کارگر و رعیت و این دو طبقه به صورت موروثی نسل به نسل منتقل مي‌گردید، اگر چه شاید در گذر زمان عده اندکی از طبقه کارگر جامعه با ورود به نهادهای نظامی، پا به عرصه قدرت مي‌نهاد. مقایسه تاریخ چند صد ساله اخیر کشورها نیز حاکی از آن است که حتی کشورها نیز طبقه بندی شده‌اند و ظاهرا کشورهای جهان سوم به خصوص کشورهای مسلمان قادر به خارج شدن از این لاک توسعه نیافتگی خود نیستند. با ظهور انقلابهای متعدد در کشورها و دگرگون شدن مقوله سیاست، اقتصاد و حکومت، قدرت و اصالت قدرت جای خود را به سیستم جدید حکومتی داد که در آن افراد زیادی قادر به رشد بودند.

جامعه آمریکا شاید در این گذر و با بکارگیری تجربیات بشری توانست یکی از پایدارترین ساختارهای سیاسی و اجتماعی را در جهان پدید آورد، ساختاری که به آن لقب سرزمین فرصتها داد. کشورهایی چون بریتانیا، آلمان، فرانسه و ژاپن نیز توانستند با روحیه فداکاری ملی در راه توسعه کشور خود پس از جنگ جهانی دوم قدم بردارند. چنین پیشرفتی را صد البته مرهون قانون گذاران خود هستند ولی بافت اجتماعی، سنت مردم و فرهنگ مردم این کشورها را نیز باید مد نظر قرار داد.

ذکر این نکته خالی از لطف نیست که بعد از جنگ جهانی دوم افرادی چون ماتسوشیتا در ژاپن ظهور پیدا کردند که دغدغه توسعه و نجات ژاپن را داشتند، نسل این افراد از اشغالگری آمریکا ناراحت بودند ولی مبارزه را در زمینه دیگر بسط دادند با این شعار که روزی باید تمام خانه‌هاي آمریکایی با محصولات ژاپنی اشغال گردد و البته چنین نیز شد، تنها چندین سال پش از جنگ جهانی دوم خودروسازهای مطرح آمریکایی یکی پس از دیگری ورشکست شدند و جای خود را به خلاقیت و تکنولوژی ژاپنی دادند.

این را مقایسه نمایید با شرکت‌ها و بخش خصوصی ایران که در دهه هفتاد بازار کل آسیای میانه را در دست داشت و خیلی زود شرکتهای نوظهور ترکیه‌ای، آنها را بیرون راندند و ایرانی ها و کالاهای آنها به بی کیفیتی و توام با تقلب شهره گردید. اگر تاریخ کشورهای مسلمان بخصوص کشورهای خاورمیانه و به ویژه ایران و عراق پر است از افتخارات و تمدن کهن، امروز برای ما حاصلی ندارد چرا که آن توسعه محصول زحمات پدران ما بوده است و افتخاری برای ما به ارمغان نمی آورد بلکه حداکثر لیاقتی که ما مي‌توانیم در مورد آن تاریخ به خرج بدهیم نگاهداری از آنها و کسب درآمد از آنهاست، که صد البته در این نیز موفق نبوده ایم. توسعه نیافتگی ما ناشی از بافت اجتماعی ماست و این ما مردمان ایران زمین هستیم که نقش مستقیم در پسرفت کشور خود داریم.

البته تاریخ کشورهای اروپایی پر است از جنگ‌های طولانی، لشکرکشی، تجاوز و استعمار، اما همه این کشورها پس از جنگ جهانی دوم آغازی دوباره داشتند. بسیاری از کشورهای توسعه یافته بجز آمریکا در جنگ جهانی دوم تقریبا تمام زیر ساخت خود را از دست دادند و گویی از صفر شروع کردند. سوال اینجاست که چرا ایران و کشورهای همجوار آن هرگز طعم توسعه را نچشیدند ولی کره، ژاپن، سنگاپور و بسیاری کشورهای دیگر به جز قدرتهای بزرگ به زودی از اقتصادهای مطرح دنیا گشتند؟

ساختار سیاسی-اجتماعی این کشورها جالب و در خور توجه است، در این کشورها اپوزیسیون، منافقین، مجاهدین خلق و امثالهم وجود ندارد. شما گروههایی را نمی بینید که به کشورهای دیگر متوسل شوند و از آن کشورها علیه مردم و کشور خود بیانیه صادر کنند و یا برای رسیدن به قدرت مانند مجاهدین خلق، جاسوسی نمایند و یا مشی مسلحانه داشته باشند، به ندرت شنیده‌اید که یک انگلیسی به آمریکا یا کانادا پناهنده شود. آیا دیده‌اید که سیاستمداران کشورهای توسعه یافته پس از تخلف راه گریز از کشور را انتخاب کنند و آنجا گروه و فرقه راه اندازی نمایند و علیه منافع کشور خود حرکت کنند؟ مسلما خیر. نمونه آن سارکوزی است که تخلفات وی در حال رسیدگی است.

در این کشورها و کشورهای اروپایی گروه‌های مسلحانه وجود ندارد، رفاه اجتماعی در حدی مطلوب است و این سرزمین‌ها به محلی برای مهاجرت نخبگان کشورها، به ویژه کشورهای اسلامی، شده است. در مقابل آن، کشورهای اسلامی قرار دارند که بر حسب تصادف یا خواست خداوند از منابع عظیم نفت، گاز و طلا بهره مندند ولی خونریزی، درگیریهای فرقه‌ای، گروه‌های مسلحانه و جنگ و خرابکاری و دیکتاتوری از ویژگی‌های بارز این کشورهاست.

سوال اینجاست که آیا حقیقتا این کشورها مسلمانند و یا تنها نام مسلمانی را یدک مي‌کشند؟ و چرا این کشورها باید اینگونه در نادانی خود دست و پا بزنند؟ آیا همه اینها محصول دست استعمار است؟ و آیا خودآگاهی مردم و یا بهتر بگوییم عدم تمایل مردم به آگاه شدن و اندیشیدن و خوب زیستن دست مایه چنین شرایطی نیست؟ آیا مردمان این کشورها همه این بلاها را مشیت الهی مي‌دانند و به دنبال تغییر سرنوشت خود نیستند؟

یکی از ویژگی‌های بارز کشورهای توسعه یافته قانونگرایی است و توزیع مناسب قدرت و ثروت، کافی است نگاهی داشته باشیم به انتخابات مختلف این کشورها و نوع برخورد مردم و سیاستمداران به این انتخابها، هر چند تشریفاتی و در قالب دو حزب مشخص و با افراد مشخص که با نام دموکراسی به خورد مردم مي‌دهند، مي‌توان دموکراسی هدایت شده را برای سیستم این کشورها عنوان نمود.شاید تا حد بالایی ساختار سیاسی اجتماعی آنها را در این توسعه موثر دانست.

توسعه‌ای که فقط شامل سیستم اقتصادی و اجتماعی آنها نمی گردد بلکه حتی در مسابقات جام جهانی نیز این توسعه یافتگی نمود مي‌یابد. آیا سیاستمداران و نظام سیاسی ما در ایجاد چنین جامعه ای موثر هستند؟ صد البته که ساختار سیاسی و اجتماعی هر کشور در رشد فکری آن جامعه موثر است ولی نگرش مردم نیز در نگرش سیاستمداران نمود پیدا خواهد نمود. نظام سیاسی ما در حال بلوغ است ولی آنچه حوادث چندین ساله اخیر را رقم زده است، نشانه قدرت و عافیت طلبی ما ایرانیان، عدم تحمل یکدیگر و عدم قانونگرایی و انحصارطلبی است.

این نگرش که نهادهای سیاسی - اجتماعی ما دچار نقص است منطقی است ولی ویرانه ساختن قانون، بجای بالغ نمودن آن، جز تنش‌هاي اجتماعی حاصل دیگری ندارد. به طور حتم باید نقش مردم را نیز در پیدایش چنین وضعیتی مد نظر داشت. این نگرش که گروهی از مردم بدنبال تغییر نظام سیاسی هستند و دشمن انگاشتن مردم فضای نامطلوبی ایجاد مي‌نماید و سیاستمداران باید همگام با تغییرات دنیای نو پیشروی کنند و جامعه را یک موجود پویا ببینند که به تحول و اصلاح نیاز دارد.

فرقه سازی، اپوزیسیون سازی و مخالف پروری به وضوح در کشورهای جهان سوم دیده مي‌شود به گونه ای که هر شخصی در این کشورها به دنبال این است که به گونه‌ای سرمایه‌ای جدا نموده و به یکی از کشورهای توسعه یافته برود! مادامیکه مردم این کشورها در حال کشمکش‌های سیاسی - اجتماعی و مذهبی پوچ هستند و نگاه سیاستمداران آنها به غرب یا شرق است، وضعیت این کشورها همین خواهد بود و باقی خواهد ماند. منظور از نگاه به غرب یا شرق نداشتن، عدم ایجاد رابطه نیست، بلکه کشف، باروری و تکیه بر استعدادهایی است که مزیت رقابتی ایجادمی نماید در عین تعامل سازنده با دنیا.

تنها در کشورهای جهان سوم است که جوانان آن برای پیوستن به کشورهای توسعه یافته و اقامت در آنها به هر دری مي‌زنند. حتی شورش علیه دولت خود، هنجار شکنی و هزار راه دیگر و حتی لو دادن رمز کارت‌های بانک‌ها (که در اين مورد خاص هرگز انگیزه‌هاي مجرم و همدستانش هم مشخص نشد!). در این کشورها با دشنام به ارکان سیاسی و فرار از قانون به راحتی مطرح خواهید شد و با پناه بردن به غرب در حکم اپوزیسیون از رفاه مادی آنها برخوردار مي‌گردند و البته کشور شما همچنان در تحریم و جنگ و اختلاف دست و پا خواهد زد!

همه کشورها به دنبال منافع خود هستند ولی تنها در کشورهای جهان سوم است که سیاستمداران آن هر از چند گاهی به کشورهای توسعه یافته پناهنده مي‌شوند، و در قراردادهای تجاری و اقتصادی آنها هر از چند گاهی بوی فروش منافع این کشورها به مشام مي‌رسد و تنها در این کشورهاست که مردمانش سیاستمداران را وابسته به شرق و یا غرب مي‌دانند. مسلما چنین جوامعی همچنان جهان سوم باقی خواهند ماند تا زمانی‌که قانون در این کشورها نهادینه گردد و احترام به آن یکی از ارکان جامعه شود.


کد مطلب: 47986

آدرس مطلب :
https://www.baharnews.ir/news/47986/تفرقه-نزاع-فقط-کشورهای-جهان-سوم

بهار نیوز
  https://www.baharnews.ir