به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۰۹ - ۲۱:۵۸
 
۲۱
تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۰۹ ساعت ۱۴:۰۲
کد مطلب : ۸۹۵۳۷
دولت آبادی:

هم ظریف می‌خواهیم هم قاسم سلیمانی

گروه فرهنگی: «خُشکم زد وقتی گفت «آخر من روشنفکر نیستم؛ اهل فکرم»! این را محمود دولت‌آباد گفت؛ بزرگترین ـ و دست کم ـ مشهورترین نویسنده روشنفکر(؟) زنده‌ی ایران امروز در برابر پرسش من که حرف‌هایش را در گفت‌وگو به عیار سنت روشنفکری (چپ/ایرانی) شگفت‌انگیز خواندم».
هم ظریف می‌خواهیم هم قاسم سلیمانی
شماره جدید ماهنامه مهرنامه به سردبیری محمد قوچانی، گفت‌وگویی با محمود دولت‌آبادی در دل خود دارد که به تیتر یک جلد این ماهنامه هم بدل شده‌ است. تصویری از محمود دولت‌آبادی روی جلد با بخشی از حرف‌های او که در آن گفته: «هم ظریف می‌خواهیم و هم قاسم سلیمانی»! اظهار نظری صریح و شفاف که او در مصاحبه خود هم خواسته با همین شفافیت آن را چاپ کنند که یعنی ابایی از گفتن این حرف ندارم و در برابر انتقادهای مخالفان هم می‌ایستم.

 دست‌اندرکاران ماهنامه مهرنامه برای بخشی از پرونده «بیهقی» به سراغ محمود دولت‌آبادی رفتند و با او از بیهقی و فردوسی، فروغی و تقی آرانی، مصدق و قوام حرف زدند تا سرانجام صحبت به اینجا کشیده شد که دولت‌آبادی به صراحت اعلام کرد که هم به محمد جواد ظریف و سبک و سیاقش در سیاست‌ورزی اعتقاد و دارد و هم به قاسم سلیمانی! گفته‌ای که بنا به گفته محمد قوچانی اگر روشنفکر نیستم و می‌گویم هم «ظریف» می‌خواهیم و هم «قاسم سلیمانی»تأکید دولت‌آبادی مبنی بر «به همین روشنی هم این حرف را چاپ کنید» نبود خودش هم در چاپ آن تردید داشت. گفته‌ای که موج هجمه‌ها و حمله‌ها را برای او پس از انتشار و روی گیشه آمدن این نشریه به همراه داشت.

او در بخشی از این گفت‌وگو در پاسخ به پرسش «همین الان در جامعه‌ی ما کسی مثل محمدجواد ظریف می‌رود و با مذاکره مساله را حل می‌کند ولی جامعه‌ی ایران بیشتر نگاهِ حماسی را دوست دارد. مثلا فرمانده سپاه قدس؛ قاسم سلیمانی را بیشتر می‌ستاید شاید و این دوگانه نگاه کردن را بیشتر روشنفکران ماه ترویج می‌کنند» می‌گوید:

«متأسفانه این‌ طور است. اتفاقا من هم قاسم سلیمانی و امثال او را می‌پسندم در جای خود و همین‌ طور آقای ظریف و امثال او را. به همین روشنی هم این حرف را چاپ کنید. او و امثال او باید سر جای خودشان بایستند و نگذارند مردم‌کُشان وارد کشور ایران شوند و این دیگران هم سر جای خودشان و از طُرُق دیگر بگویند و بکوشند که این مردم کُشان را باید جمع کرد! باز هم سعدی گفت «جهان مانند خط و خال است و ابرو/که هر چیزی به جای خویش نیکوست».

اما فراز شگفت‌آورتر این گفت‌وگو جایی است که محمود دولت‌آبادی اعلام می‌کند روشنفکر نیست. جایی قوچانی بعد از شنیدن حرف‌های او در خصوص ظریف و سلیمانی می‌گوید: «بعید می‌دانم در میان روشنفکران ما کسی با چنین صراحتی این موضع را داشته باشد» و دولت‌آبادی پاسخ می‌دهد: «من اهل فکر هستم ولی روشنفکر نیستم». پاسخی که چنان قوچانی را متعجب می‌کند تا در یادداشتی تحت عنوان «شورش نویسندگی بر روشنفکری» روایتی از همین گفت‌وگوی خود با دولت‌آبادی را در ابتدای پرونده «بیهقی» منتشر کند.

قوچانی در یادداشت خود می‌نویسد: «خُشکم زد وقتی گفت: «آخر من روشنفکر نیستم؛ اهل فکرم»! این را محمود دولت‌آباد گفت؛ بزرگترین ـ و دست کم ـ مشهورترین نویسنده روشنفکر(؟) زنده‌ی ایران امروز در برابر پرسش من که حرف‌هایش را در گفت‌وگو به عیار سنت روشنفکری(چپ/ایرانی) شگفت‌انگیز خواندم».


همانطور که قوچانی در یادداشت خود ـ پیش از انتشار این شماره مهرنامه ـ پیش‌بینی کرده بود، حرف‌های محمود دولت‌آبادی حمله‌های فراوانی برای او به همراه داشت. بسیاری او را به خاطر چنین اظهار نظر صریحی نواختند؛ اما بی‌شک وقتی خود او با چنان صراحتی این کلمات را به زبان آورده، از عواقب آن هم آگاه بوده و چندان این سخنان خاطرش را نیازرده است. محمود دولت‌آبادی، با توجه به منش و رفتاری که از خود به جای گذاشته، متفاوت بودن خود را از جریانی که او را بدان می‌خوانند، نشان داده است. در روزهایی که بسیاری از هم‌نسلان او کنشگری سیاسی را برنمی‌تابیدند، او در انتخابات 88 ،84 و 92 از لزوم شرکت در انتخابات سخن گفت و به حمایت از کاندیداهای خود برخاست. وقتی بعد از روی کار آمدن حسن روحانی و با توجه به صادر نشدن مجوز انتشار «کلنل»، بسیاری از دوستان به او طعنه زدند که از این همراهی چیزی نصیبش نشده و کتابش اجازه چاپ نگرفته، همچنان از رأی خود به حسن روحانی دفاع کرد و گفت، از رأی دادن به او پشیمان نیست. همین مسأله هم موجب می‌شود، وقتی رمان تحسین‌شده‌اش به چند زبان زنده دنیا ترجمه شده، اما هنوز اجازه انتشار در ایران را ندارد به صراحت از از ضرورت دوگانه «ظریف ـ سلیمانی» سخن بگوید.

حرف‌ها دولت‌آبادی کاملا آگاهانه است و او با آگاهی از همه شرایط و ضوابط موجود در کشور چنین سخن می‌گوید، نه برای خوشامد طیف یا گروهی! برای همین هم هست که در بخش دیگری از این مصاحبه در پاسخ به اینکه «البته شما بحث قاسم سلیمانی را کردید و ما به یاد داریم که شما پیش از این هم از تصویرِ مرسومی که ادبیات و هنر ما نسبت به نظامی‌گری وجود داشت، خوشتان نمی‌آمده. در تجربه به ما گفتید تحقیر نظامی‌ها را در ادبیات و سینما درست و جالب نمی‌دانید».

می‌گوید: واقعا غلط است چنان نظرگاهی. این مجموعه هستند که مملکت را حفظ کرده‌اند، در سال‌های طولانی. در آستانه و شروع انقلاب توجه داشته‌اید چطور و با چه نیرنگ‌هایی نیروی نظامی ما را تهی کردند پیش از یورش عراق به این کشور؟ بله، پس دردمندانه‌ترین اثری که من نوشته‌ام، «زوال کلنل» بوده و کلنل مظهرِ قربانی شدن کارکتر نظامی در ادبیات و فرهنگ کشور ماست. در روز جهانی صلح نیز صحبت کردم و گفتم: «سرداران و سربازانِ ما نگذارند این خنازیر به مرزهای کشور ما واگیر شود»؛ بنابراین، هر انسانی با هر ظرفیتی برای کشور خودش لازم است و این دیدی خارج از تعصب است.