حمایت غیر اصولی و غیر مدیریتی از یک صنعت، ممکن است عجالتا آرامش خاطر صاحبان آن صنعت را در داخل فراهم سازد، اما در بلند مدت، رونق مورد انتظار را در آنسوی عالم ایجاد خواهد کرد.
مالک رضایی
گروه مقالات: برای اینکه کسی، گلایه و اعتراض مردم را در مورد قیمت و کیفیت محصولات شرکتهای خودروسازی، خدمات بعد از فروش آنها و.... بشنود، کمپین و تلگرام و..... لازم نیست به راحتی میتوان آنرا از متن جامعه شنید، از کسانی که با چند صد کیلومتر کار خودرو، تسمه تایمینگ پاره کرده اند، گیربوکس پایین آورده اند، زن و بچه هایشان آوارۀ جاده و بیابان گشته و کارشان به نمایندگیهایی کشیده است که همه کاری بلدند جز پاسخگویی.
از باطری فاسد، دسته راهنمای لنگ، چراغ آویزان و..... اینقدر میشود گفت که بالاخره دل وزیر محترم صنعت به رحم آید و بداند که در این میان نه کسی خائن است نه ضد انقلاب اما شاید مشکل اصلی در «عزیز کرده» بار آمدن عده ای است که به جای بالابردن سطح و کیفیت کار خود، کماکان عادت دارند، هزینه ناکار آمدیهای مدیریتی آنان از جیب مردم پرداخت شود. گویی رابطۀ کر وبیمار میان آنها و مردم حاکم است. مردم چیزی میگویند و آنها چیز دیگری میشنوند.
ناشنیدن این انتقاد در عصری که شعار «همیشه حق با مشتری » سراسر جهان را فرا گرفته است با کدام رویکرد مدیریتی قابل توجیه است؟! لیکن در این میان از کسی که قاعدتا باید در کنار مردم باشند وبر ارتقای کیفیت وبهره وری در تولید تاکید کنند انتظار نمی رود، بالش گرم و نرم، زیر سر کاستیها و نا کار آمدیها در این صنعت نهد و با جواباتی غیر متعارف، سعی کنند الفتی صوری و دستوری میان مصرف و تولید کم کیفیت و گران حاصل گردد.
در یک مدیریت اصولی، این امر برای همیشه، شدنی نیست و با این روشها، بالا بردن بهره وری و انگیزه رقابت در آن صنعت، عملی نخواهد بود. مشتری مداری راه ورسم خود را دارد. کسی که در این میان باید رویه خود را تغییر دهد تولید کننده است نه مشتری. روشهای به ظاهر حمایتگرانه وبه واقع، عافیت بخشانۀ برخی برای صنعت خودرو سازی کشور همچون داروی طبیبان قصۀ «پادشاه وکنیزک» مولوی است. اسکنگبینشان صفرا خواهد افزود و روغن بادامشان خشکی خواهد نمود. نوآوریهای جدیدی برای درمان مشکلات این صنعت لازم است.
در عصر فراصنعت امروز، همه چیز تعریف نو یافته اند. صنعت، خدمات، تولید، توزیع و.....بر مبنای شاخصهای کار آمدی و دانایی، معنا میشوند. مدیرانی که حتی در خانه و خانوادۀ خود از فرزندانشان هم کمتر میدانند ونسبت به آنها با دنیای جدید بیگانه اند و صرفا با اتکاء بر همان داشتهها و دانش محدود خود در راس بزرگترین و عریض ترین شرکتها و سازمانهای صنعتی، تولیدی، خدماتی، قرار گرفته وفقط چشم انتظار رویههای حمایتی و.... هستند موفقیت چندانی در کارشان نخواهند یافت. دنیای دانایی، دنیای شگفت انگیزی است. در این دنیا، قواره گیها و ناقواره گیهای مدیریتی، خیلی زود آشکار میشود.
در مناسبات اقتصادی دنیای امروز، حتی تئوریهای «جان میناردکینز» «پل ساموئل سون» و..... که روزگاری حکم انجیل دانشکدههای اقتصاد جهان را داشتند، دست تسلیم بالا برده اند. ذکر این نکته به منزلۀ کم اهمیت تلقی نمودن علم اقتصاد وکار اقتصاد دانان محترم نیست. بالعکس یادآوری گستردگی و ریسک بالای کار آنهاست که ناچارند برای درمان و چاره جویی مشکلات اقتصاد ملی، به جای سر وکار داشتن با چند متغیر محدود داخلی وملی، عوامل پرشماری از قواعد اقتصاد جهانی وبین المللی را نیز در محاسبات خود مد نظر قرار دهند. پدیدۀ «جهانی شدن» چنین اقتضا و اجباری را برای آنها فراهم ساخته است. بنابر این، پیش این الماس بی اسپر میا، از بریدن تیغ را نبود حیا.
در این عرصه نکتهها چون تیغ پولاد است تیز، لذا گر نداری تو سپر واپس گریز. در این عرصه هر تحول و پیشرفتی در هر صنعت ودر هر نقطه ای از جهان، بلافاصله تأثیر بی چون و چرای خود را برصنعت و اقتصاد نقاط دیگر جهان میگذارد. حمایت غیر اصولی و غیر مدیریتی از یک صنعت، ممکن است عجالتا آرامش خاطر صاحبان آن صنعت را در داخل فراهم سازد، اما در بلند مدت، رونق مورد انتظار را در آنسوی عالم ایجاد خواهد کرد.
شرکتهای دانایی محور، ناراضی ترین مشتریها را بهترین مشتری خود میدانند، طبیعی است که بهره وری اینگونه مدیریتها و سازمان ها، در مقایسه با صنایعی که حتی به مدد تعرفههای گمرکی و حمایتهای سنگین دولتی هم نمی توانند، بر سر پای خود بایستند، زمین تا آسمان تفاوت خواهد داشت. مدیران دل نازک صنعت خودرو سازی ما، سالهاست که طاقت فریاد دادخواه ندارند و گوش خود را بر همه نقدها و انتقادها بسته اند.
در عرصه این رقابت پر شتاب و رو به جلو، استفاده هوشمندانه از فرصتها لازم است.مدیریتها در این مسیر، مرتبا برای غلبه بر مشکلات تلاش میکنند. بهتر است که ما امروز، صنعت خودرو سازی والبته اغلب صنایع خود را از خواب عمیقی که در آن فرو رفته اند بیدار کنیم. فردا برای این امر خیلی دیر است. از اشخاص وسازمانهایی که پیش وبیش از همه باید زنگ این بیدار باش را برای صنایع ما به صدا در آوَرَند، انتظارات ومطالباتی بیش از آن وجود دارد که در عملکردها وگفتارهای آنها مشاهده میشود.
مدیری که امروز نداند در اطرافش چه میگذرد و نتوانند پیامدها و جنس تحولات آتی را مخصوصا در فضای پساتحریم ایران تشخیص دهد، به شدت با آینده تصادم خواهند کرد. درک ما از این مفاهیم نباید توأم با تأخیر باشد.
مفهوم بین المللی شدن، که به نظر میرسد اندکی سریعتر از توانایی و سازگاری برخی حوزههای مدیریتی ما به مسیر پر شتاب خود ادامه میدهد از ضرورتهای اجتناب ناپذیر فضای پساتحریم در اقتصاد وصنعت ایران است. از این نظر و با درک واقع بینانۀ این مفهوم، بالابردن توان وبهره وری در صنایع مختلف کشور، از نان شب هم واجبتر است والبته که این امر مستلزم دقت و هوشیاری در عرصههای برنامه ریزی است. اکنون همۀکشورها، برای حضور موفقیت آمیز، در بازارهای جهانی تلاش میکنند. بازار ملی هم جزئی از بازار جهانی گشته است. تولید ملی باید قابلیت خود را در بازار جهانی، اثبات کند واز رویههای آمرانه در بازار ملی دست بردارد.برای همیشه نمیتوان به مدد تعرفههای حمایتی، یک صنعت را به شکل مطلوب سر پا نگه داشت.
قبلا نیز در یادداشتی آمده بود که انتظار میرود تیم اقتصادی دکترروحانی از این واقعیتها فاصله نگیرد.
درحالی که بخش وسیعی ازمردم، به اندازۀ کافی در حال صرفه جویی در امورات زندگی خود هستند، به هیچ جایی بر نمیخورد، اگر هزینههای زاید تولیدی ومدیریتی نیز در سطوح مختلف، اندکی پایین بیاید.مصادیق آن فراوان است و دور از چشم جامعه نیست. باید پذیرفت که صنعت خودرو سازی ما گران اداره میشود و راندمان کارش، به مراتب، کمتر از هزینه ای است که همه ساله بر دوش مردم میگذارد. اگر چالش اصلی مردم، کنار آمدن با مشکلات روز افزون معیشتی است آیا نباید یکی از چالشهای اصلی این صنعت هم چالش بهره وری ورقابتی نمودن خود باشد؟
در حالی که تولید خودرو ما از حيث هزینه گران تمام میشود، اما عملا هم درطول سالهای گذشته نشان داده است که کوچکترین اراده ای برای رقابتی نمودن خود ندارد و قیمتهای آن همه ساله در حال فربه شدن و متورم شدن است. متولیان امر در این صنعت باید هرچه زودتر با یک طرح جامع وشجاعانه رقابتی نمودن این صنعت را با صنایع مشابه خارجی عملی سازند. افسوس وصد افسوس که تا کنون هر موقع چنین ضرورتی عنوان شده است، خروجی آن عملا راه به جایی نبرده است.چرا که باید با دستانی اجرایی شود که عملا اراده ای بر اجرای نداشته اند.
درحالي كه مولفههای این صنعت با بکار گیری شیوههای جدید، به طور مرتب در حال افزایش بهره وری و کاستن از هزینهها به نفع مشتری است، واضح است كه ما با این هزینه بالای تولیدی برای ماندن دروضع موجود هم مشكل داشته باشیم و برای رقابت با صنایع مشابه در عرصه جهانی با سختیهایی مواجه شویم. تولید ما در این صنعت، زیرسنگینی برخی غفلتها و نارساییهای مدیریتی نفس نفس میزند وهر روز هزینههای آن بربازدهی تولیدش غلبه میکند. کسی از ما نخواهد پذیرفت که برای همیشه به مدد تعرفههای سنگین گمرکی و رویههای حمایتی غیر متعارف سر پا بایستیم.
اگر برخی از این نارساییها و کاستیها تا کنون و به هر دلیلی خود را در پشت فضای تحریم پنهان کرده بودند، بدون شک در فضای بعد از تحریم، توجیهی بر نارساییها نخواهند داشت. صنعت خودرو سازی، باید آمادگی لازم را برای شرکت در آزمونهای سخت آینده بدست آوَرَد. اتکا به متغیرهایی مانند اشتغال و..... اگرچه عناصری تعیین کننده هستند اما دلایل موجهی بر تداوم نا کار آمدی نیستند. صنعت خودروسازی ما بیش وپیش از هر صنعتی در ایران در معرض سنجش و آزمون پساتحریم قرار خواهد گرفت.