محمد توکلی
با نگاهی به اظهارات منتقدان دولت (همان دلواپسان و تندروها) در این سه سال و نیم میتوان با انواع و اقسام تناقضها روبرو شد به گونهای که آدمی به این نتیجه میرسد که اصولا جریان منتقد دولت کاری به درست یا غلط بودن اقدامات صورت گرفته توسط روحانی و همراهانش ندارند و بنا را بر مخالفت نهادهاند. به این چند نمونه توجه کنید:
1- دولت به مذاکرهی جدی و به معنای واقعی کلمه با امریکا برای حل و فصل پرونده هستهای روی میآورد و طبیعتا لازمهی چنین مذاکرهای برای حل چنان موضوع پیچیده و در ظاهر غیر قابل حلی ملاقاتهای بسیار بین مسئولان دو کشور خواهد بود، نوع مواجههی منقدان با این وجه از مذاکرات در زمان دولت سابق همراه با سکوت بوده است و در زمان دولت فعلی با جار و جنجالهای بسیار و مرحلهای از مذاکرات نبود که وزیر خارجه و تیم همراهش پس از مذاکرات وارد کشور شوند و شاهد نیش و کنایهها و بی انصافیهای اقلیتی تندرو نباشند.
مراحل مذاکرات به اتمام میرسد و ایران و طرفهای دیگر به برجام میرسند، حال همان منتقدان فریاد بر میآورند که چرا برجام که راه حل مسئلهی هستهای بود تحریمهای مرتبط با سایر حوزهها را رفع نکرده است و هر روز تحریم هایی را که درباره اش مذاکرهای انجام نشده و بیش از سی سال است که علیه کشورمان اجرا میشود را بزرگنمایی میکنند. تناقض این جاست که اگر مذاکره با امریکا شایسته ملامت و طعن و اعتراض است پس این اصرار حضرات دلواپس برای رفع سایر تحریمها برای چیست؟ مگر میتوان تحریمها را بدون رسیدن به راه حلی با طرف مقابل از سر راه کشور برداشت؟
2- دولت نرخ تورم را که بیش از 40 درصد بوده است در سه سال به کمتر از ده درصد میرساند، منتقدان میگویند که این کاهش تورم به واسطهی تعمیق رکود حاصل شده است، تناقض این استدلال منتقدان اقتصادی و سیاسی دولت این است که این چه طور عمیقتر شدن رکودی است که نرخ رشد اقتصادی از منفی 7 درصد به مثبت 5 درصد رسیده است؟
3- دولت مستقر در ایران مانند هر دولت دیگری در جهان برای رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال علاوه بر سرمایههای داخلی نیاز به سرمایه گذاریهای خارجی و از آن مهمتر انتقال تکنولوژیهای نو دارد و به همین دلیل با شرکتهای خارجی قراردادهایی منعقد میکند، ابتدا میگویند همه اش روی کاغذ است و ثمری ندارد، سپس که قراردادها نهایی شد انتقاد میکنند که این قراردادها فروش کشور است و اشتغال زایی برای مردم سایر کشورها.
4- دولت سهم ایران در بازار فروش نفت را با دیپلماسی فعال در اوپک باز پس میگیرد، منتقدان میگویند که این کار باعث افزایش خام فروشی است و میبایست به پالایشگاهسازی روی آورد، تناقض این نقد اینجاست که ایجاد پالایشگاه نیاز به سرمایهی کلانی دارد و چه بخواهیم و چه نخواهیم دهه هاست است که مهمترین منبع درآمدی کشور همین فروش نفت است، در نتیجه با واگذاری سهم کشورمان در بازار نفت نمیتوان توقع داشت که منابعی برای پالایشگاهسازی در اختیار کشور باشد.
و...
با کنار هم قرار دادن چنین نمونه هایی و امثال آنها به واقع میتوان به این نتیجه رسید که درصد بالایی از مخالفان دولت که وانمود به دلواپسی میکنند دچار کودکصفتی سیاسی شدهاند، به این معنا که اساسا توجهی به آن چه در عمل رخ میدهد ندارند و از سر لجبازی مانند نواری ضبط شده مخالفت با هر اقدامی را در دستور کار خود قرار دادهاند و دقیقا به همین خاطر است که در کسر قابل توجهی از نقدهایشان میتوان تناقضات آشکاری را یافت. تفاوت نقد مشفقانه و تخریب را میتوان در همین نوع مسائل مشاهده کرد.