محمد توکلی
یکی از معضلاتی که در سیاستورزی به سبک ایرانی در این قریب به چهار دهه به شدت با آن درگیر هستیم دستمالی شدن مفاهیم و مضامین مهمی است که از سوی بزرگان نظام مطرح میشود. این استفادهی نابجا و جناحی از این نوع مطالب مطرح شده توسط برخی که ادعای نزدیکی به دیدگاههای رهبری معظم را دارند و ولایت مداری شعاری شان گوش فلک را کر کرده است نه تنها باعث ایجاد هیچ جاذبهای در سطح جامعه نسبت به مسائل مطرح شده توسط بزرگان نمیشود بلکه به عکس باعث ایحاد دافعه در سطح جامعه و در نهایت از معنا تهی شدن این مفاهیم میگردد.
فیالمثل موضوع بسیار مهم کرسیهای آزاد اندیشی در دانشگاهها که سالها پیش از سوی رهبری نظام مطرح شد و با گذشت زمانی طولانی از آن، همه مسئولان تنها در سخنرانی هایشان به تایید آن میپردازند و درباره اهمیت اش سخن میگویند و شوربختانه باید به این نکته اذعان کرد که هیچ کس همتی برای عملی کردن آن ندارد و چند نمونهای هم که با این نام برگزار شده است به واقع فاصلهای بعید از هدف اولیهی مطرح شده برای کرسیهای آزاد اندیشی داشته است، صراحتا باید گفت کرسی آزادی اندیشی که فرد حاضر در آن بواسطهی افرادی که حتی خودشان دست اندرکار برگزاری آن هستند دچار خودسانسوری شدید میشود تا در آینده برایش پروندهسازی نشود چگونه میتواند به آزادی اندیشه کمکی نماید؟
یا موضوع نفوذ که در دو سه سال اخیر پر رنگتر مطرح میشود و در واقعیت در همیشهی تاریخ بین کشورهایی که روابطی خصمانه با هم دارند وجود داشته است، عدهای این مفهوم بسیار مهم که همه باید در برابرش هوشیار باشند را به دعوایی جناحی تنزّل دادهاند و انگشت اتهام را به سمت هر کسی که ذرهای اختلاف نظر با آنها داشته باشد میگیرند و لقب نفوذی را جزیی از ادبیات هتاکانه مرسوم شان علیه جریانهای میانه رو درون نظام نموده اند.
یا دو مفهوم فتنه و بصیرت که در بحران پس از انتخابات88 بسیار مطرح میشد، آنقدر از معنا تهی شده است و از آن بدتر، معنایش قلب شده که در این سالها دیگر فتنه گر بودن سیاسیون با آن معنای قلب شده اش اتفاقا مزیتی برای آن هاست و بصیرت داشتن به آن معنای غلط متدوال شده اش نشانهای از تندروی و حرکت بر خلاف خواستهی اکثریت.
این قصه آنگاه تلختر میشود که شاهد آن هستیم که جماعتی که با رفتار و گفتار خود چنین مفاهیمی را به عکس خودشان تبدیل کرده است ادعای نزدیکی فکری به رهبری را هم دارند. مگر جفایی از این بزرگتر را میتوان سراغ گرفت که عدهای با ادعای دوستی و نزدیکی مطالب مطرح شده از سوی بزرگان را به بدترین شکل ممکن اش به جامعه منتقل کنند؟ در آخرین نمونه از این دست اظهارات شاهد آن بودیم که یکی از ائمه جمعه تهران ابراز داشتهاند که شعار "زنده باد اصلاحات" دانشجویان در روز دانشجو مصداق نفوذ است!
فی الواقع مشخص نیست که در نگاه این بزرگوار نفوذ چه معنایی را دارد که حمایت از یک جریان سیاسی درون نظام که حدود نیمی از کرسیهای مجلس را در اختیار دارد و دولت منتخب اکثریت هم جزیی از آن است را مصداق نفوذ میدانند. لابد در چنین نگاهی مرگ خواهی برای بزرگان نظام و انقلاب هم مصداق بصیرت است!
یا در نمونهای دیگر مقامي نظامی که قاعدتا نباید وارد جناحبندیهای سیاسی شود و به تازگی حکم فرماندهی نهادی مردمی را که باید فراجناحی عمل کند تا با جذب حداکثری، مردم حاضر در متن جامعه را به خود جذب کند بر اظهارات شاذ خود در گذشته تاکید میکند و افرادی را که شش سال است حتی اجازهی لحظهای دفاع از خود را نداشتهاند نجس میخواند.
مشخص نیست که با چنین ادبیاتی نسبت به افرادی که کسر قابل توجهی از مردم به آنها تمایل دارند چگونه قرار است نهادی که در ذاتش میبایست مردمی بودن موج بزند را اداره کنند؟ سخن آخر اینکه میتوان به این حضرات که ادعای پیروی از رهبری را دارند پیشنهاد داد که حتما مرور مجددی بر نظرات مرحوم امام و جانشین ایشان داشته باشند یا حداقل در صورتی که قرار است چنین اظهاراتی را بیان کنند خود را به بزرگان نظام منتسب نکنند.