به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۰۹ - ۱۹:۳۹
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۰۷ ساعت ۱۰:۳۷
کد مطلب : ۱۲۷۵۴۹

ثبت نام برای شوراها و «منیّت های ناتمام ما»

گروه سیاسی: منیّت های ناتمام آن حالتی است که «من» و فقط «من» باشم، «من» پُست بگیرم، «من» ترقی کنم، «من» مقابل دوربین ها باشم، «من» ایده ها را بدزدم و اول بار بیان کنم، «من» سرلیست باشم، «من» از دیگران کم نیاورم، «من» به «بهشت»! بروم، «من» بدون هزینه دادن نردبان ترقی این جهانی را در این مملکت بالا روم ...
ثبت نام برای شوراها و «منیّت های ناتمام ما»
محمدآزاد جلالی زاده

حجم انبوه شرکت کنندگان و ثبت نام کنندگان برای کاندیداتوری این دوره شوراها شاید از جهاتی تعجب برانگیز و بُهت آور باشد، اما به نظر من این امر کاملاً بدیهی به نظر می آید، چرا که ما ایرانیان در وهله نخست، اصولاً و اساساً نمی دانیم حزب و کارتشکیلاتی، سیاست و فن سیاست ورزی چیست -- و بسیاری از ما شاید از فن سیاست ورزی فقط دروغ گویی اش را خوب فهم کرده ایم! -- و این پروسه خود منجر به عدم طی شدن درست روند تربیت نیروی سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی شده است.

در کشورهای جهانِ توسعه یافته، افراد معمولاً رده های حزبی و سیاسی و فنی را آرام آرام طی کرده و جز مواردی بسیار نادر دچار جهش ژنتیکی! سیاسی و اجتماعی نمی شوند، و طی خون دل خوردن ها و الماس تراشیدن ها به مقامات بالای کار حزبی و سیاسی و تشکیلاتی می رسند و به اصطلاح «بته‌ای» بار نمی آیند و اگر از من نگارنده سوال شود چرا ما بارها و بارها در حوزه های مختلف درجا می زنیم و کشورهای اطراف ما که بسیار دیرتر از ما روند توسعه را آغازیدن گرفته اند، دارند مسیر را درست جلو می روند، یکی از جواب هایم آن باشد که اساساً کارهای ما در حوزه های مختلف « بُتّه ای » است، چرا که هم تخصص هامان و هم تعهدهامان بته ای است و هم روند پیشرفتمان.

 از این موضوع که درگذریم، در وهله دوم این نوشتار کوتاه، اگر بخواهیم از نقطه نظر روانشناسی بحث را واکاوی سطحی کنیم؛ ما دچار حالتی شده ایم که من آن را «منیّت های ناتمام» می نامم؛ منیّت های ناتمام آن حالتی است که «من» و فقط «من» باشم، «من» پُست بگیرم، «من» ترقی کنم، «من» مقابل دوربین ها باشم، «من» ایده ها را بدزدم و اول بار بیان کنم، «من» سرلیست باشم، «من» از دیگران کم نیاورم، «من» به «بهشت»! بروم، «من» بدون هزینه دادن نردبان ترقی این جهانی را در این مملکت بالا روم ... این «من» «من» گفتن ها و منیّت ورزی های ناتمام، کشور را به جایی رسانده که دیگر کمتر کسی به فکر منافع جمعی و سرزمینی این مردمان و این دیار است و هر کس چنان به سمت سرمایه های عینی و ذهنی این سرزمین هجوم می برد و چنان در بلعیدن منابع مملکت سرعت به خرج می دهد که ناظران بیطرف؛ بهت زده و حیران مانده اند.

انتقادی هم بر نیروهای تحول خواه وارد است و آن این ست که به جای کادرسازی و تربیت و پرورش نیروهای جوان و حمایت از حرکت آرام آنها در جهت یادگیریِ «مدیریتِ» متخصصانه و دلسوزانه در همه عرصه ها و حوزه ها و نیز پرورش نیروهایی که در درون و به طور جدّ تحول خواهند، یا به فکر این انتخابات بودیم و بوده اند یا آن انتخابات.

 اینچنین شد که سهم قابل توجهی در پرورش این «منیّت های ناتمام» ایفا کردیم و اینجاست که از بقال و چقال و کارمند و مهندس و پزشک و دانشجو و استاد و بازاری و خلاصه از همه صنوف، همگان می خواهند وارد شورا شوند و جای تاسف آنجاست که بدون داشتن داده های آماری، به شخصه و با تکیه بر تجارب پیشین روانشناسی اجتماعی و سیاسی مردمان این دیار گواهی می دهم که بیشینه این افراد نه به قصد خدمت، بلکه به قصد دستیازی به رانت های قدرت و ثروت و معرفت در این بازی سهیم شده اند و از همین روست که نگران عاقبت ایران هستیم.