به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۴ - ۱۶:۴۹
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۱۷ ساعت ۱۱:۲۱
کد مطلب : ۱۲۷۸۹۱
«حاشیه نوشتی بر کنفرانس خبری احمدی نژاد»

از کَف و در کَف خیابان

گروه سیاسی: پوشیدن فلان کت و نمایش نان و پنیر خوردن خویش در فضای عمومی و پخش آرد و سیب زمینی و حرکات نمایشی عوام زده، به نشان ساده زیستی، آفت سیاست ورزی این سرزمین بوده و هست.
از کَف و در کَف خیابان
محمدآزاد  جلالی زاده

 فارغ از موافقت یا مخالفت ارزشداورانه و یا تحلیلی صِرف، یکی از بلایایی که اندیشه ای خاص بر کلیّت این سرزمین در تاریخ معاصر پدید آورد، گرفتن واژه هایی با بار معنی ارزشی و سپس قالب سازی معکوس آنها و عملیاتی کردنشان در سپهر بیرونی جامعه و تطبیق افراد با این مؤلفه ها و سپس داوری مطلق سیاه و سفیدی پیرامون آنها بوده و هست. دومین بلا را این اندیشه زمانی وارد کرد که اصل اولویت ها و نیازهای کلان منافع ملی را وارونه کرد و نیازهای کمینه اهمیت دار بر مسایل دارای بیشینه اهمیت در امور اولویت داد. این دو مساله به خودی خود می توانند نه خوب و نه بد باشند، امّا زمانی که اینها به عرصه سیاست و اجتماع می رسند، مشکلات جدی آغازیدن می گیرد.

یکی از اصل های مهم در امر سیاست ورزی در دنیای جدید، اصل تصمیم گیریهای خرد و کلان بر پایه فایده‌ت کارکردگرایانه جمعی و نیز اهمیتشان برای کلیّت منافع کشور است، و بدیهی است که افرادی که مسوول سرزمینی در دوران پیچیده امروزین می شوند بایستی باهوش، متخصص، نخبه، کارآمد باشند تا بتوانند پروسه سنگینِ توسعه همه جانبه کشوری را تبدیل به پروژه های متعدد و سپس عملیاتی کنند و در مرحله و گام بعد تعهد کاریشان را خودِ سیستم نظارتی چنان زیر ذره بین قرار دهد تا به طور اتومات تعهد در کنار تخصص قرار گیرد.
 
الغرض: در کنفرانس خبری محمود احمدی نژاد، چندین بار جمله «از مردم برآمدن» و «از کف خیابان آمدن» و با آنان بودن، وِرد زبانها بود و در مملکت ما اصلاً جای تعجب نیست که با بار ارزشی کاملاً مثبت از این مسائل یاد شود، اما پرسش آن است که واقعاً از کف خیابان آمدن چقدر می تواند سیاستمدار در معنای دقیق کلمه تولید کند؟

ما اشتباه کردیم و از کف خیابان آمدن و ساده زیستی و تکیه بر ظواهر مثبت و ... را نماد و اُسّ و اساس سیاستمداری دانستیم و توسّعاً آنها را تعریف و قالب سازی کردیم، در حالیکه با توجه به پیشینه روانشناسی اجتماعی و سیاسی مردمِ ما و رابطه ظن آلودشان نسبت به سیاست و سیّاس بودن، بایست حدس زده می شد که از ترکیب چنین مسایلی قطعاً پوپولیسم از نوع دماگوژیستی و عوام فریبانه تمام عیار آن، سر بر خواهد آورد و بر خلاف باور خوشبینانه بسیاری، به نظر من پوپولیسم تمام عیار دوباره می تواند از مردمان این جامعه رأی ستاند چرا که آگاهی تاریخی ما در همان نوع اندیشه ها به نوعی متوقف مانده است و سیاست ورزی و ساده زیستی نمایشی در معنای عامش را خلط مبحث نموده ایم.

پوشیدن فلان کت و نمایش نان و پنیر خوردن خویش در فضای عمومی  و پخش آرد و سیب زمینی و حرکات نمایشی عوام زده، به نشان ساده زیستی آفت سیاست ورزی این سرزمین بوده و هست و از آن سو به نظر من، نه ساده زیستی اُسّ اساس سیاست ورزی است و نه از کَف خیابان آمدن، سیاستمدار به‌ویژه در وجه کلانش اگر بنای اصلی اش از نخبه گرایی برنخیزد و سپس با همین نخبه گرایی اش به خیابان نرود، نتیجه فاجعه بار خواهد بود.

شاید بحث به نوعی ابتذال که هدف آن نیست کشیده شود، اما کوته اشارتی بدان بد نیست و آن اینکه بر خلاف باور بسیاری از بزرگواران؛ رییس جمهور بایستی نخبه در معنای دقیق آن باشد، دم دستی نباشد، شیک و مرتب باشد، کاریزمای مدیریتی داشته باشد و تیمش هم از نخبگان باشند و حتی در میان مردم یا در میان آنها نبودنش دلیلش مصلحت عمومی سرزمین باشد و نه آنکه بر پایه فلسفه عوام گرایی محض نهاده شده باشد و مهم آنکه با این ویژگی ها و نخبه بودن بتواند رأی بستاند، تا آن وقت بتوان از مزایای بعدی «دموکراسی» در حوزه های گوناگون بهره برد، رایی که با شوخی و بده بستان لُمپنی و با عصبیّت جاهلی و غیرآگاهانه به دست آید، برای آینده هر سرزمینی جای نگرانی جدی است و همه می دانیم با همه فخرفروشی هامان، بالقوه توان و یارای فزونی داریم که مرز میان دموکراسی و لمپنیسم در سرزمینمان را به جدّ باریکتر و کم رنگ تر کنیم.