به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۵ - ۱۹:۳۲
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۳۰ ساعت ۱۰:۱۳
کد مطلب : ۱۲۸۵۹۰

مغالطه دنیای عادلانه

گروه جامعه: ما معمولا در اینچنین شرایطی- شرایط اسف‌‌باری که دوست نداریم برای خودمان رخ دهد- تمایل داریم تا قربانی را مقصر نشان بدهیم. نه به خاطر اینکه آدم بدی هستیم، بلکه بیشتر بابت این است که به خودمان بقبولانیم باهوش‌‌تر از قربانی هستیم که به سرنوشت او دچار شویم.
مغالطه دنیای عادلانه
مهرداد عزتی

به نظر شما زنی که مورد آزار و تعرض جنسی قرار می‌‌گیرد مستحق سرزنش است؟ آیا تقصیر خودش بوده و آیا مایل بوده که این اتفاق برایش بیافتد؟ باید گفت که پاسخ اکثر ما به این سه پرسش مثبت است. ما معمولا در اینچنین شرایطی- شرایط اسف‌‌باری که دوست نداریم برای خودمان رخ دهد- تمایل داریم تا قربانی را مقصر نشان بدهیم. نه به خاطر اینکه آدم بدی هستیم، بلکه بیشتر بابت این است که به خودمان بقبولانیم باهوش‌‌تر از قربانی هستیم که به سرنوشت او دچار شویم.

در آزارهای جنسی معمولا کمترین تقصیر متوجه قربانی است و فرد آزاردهنده یا متجاوز خیلی برایش مهم نیست که قربانی چه پوشیده و چه کاری انجام می‌‌دهد. در واقع تنها کسی که باید سرزنش شود آزارگر است و بس؛ اما به اشتباه تقصیرها متوجه زنان و قربانیان می‌‌شود. همیشه توی داستان ها خوانده‌‌ایم که آدم بدها مجازات و آدم خوب‌‌ها پیروز می‌‌شوند. این‌‌جوری است که دوست داریم دنیا را ببینیم: عادل و منصف. در حالی‌‌که دنیای واقعی این شکلی نیست. در روانشناسی به این تمایل، مغالطه دنیای عادلانه (The Just-World Fallacy) می‌‌گویند. یکی از مصادیق این خطا، در مواجهه با سرنوشت تلخ بسیاری از آدم‌‌هاست مثل بی‌‌خانمان‌‌ها و معتادان.

معمولا معتقدیم که اینجور آدم‌‌ها خودشان مقصرند و می‌‌توانستند به این روز نیافتند. کلمه‌‌ای که اینجا بکار می‌‌بریم «سزاوار» است. سرنوشت هر کسی، چیزی است که سزاوارش است. آیا واقعا اینگونه است؟ مغالطه دنیای عادلانه حس کاذبی از امنیت به شما می‌‌دهد: تا وقتی کار بدی نکرده‌‌ای، اتفاق بدی برایت نمی‌‌افتد و همه‌‌چیز تحت‌‌کنترل است و آسیبی نمی‌‌بینی. در سال 1966 آزمایشی در خیابان انجام شد؛ زنی که مشکلاتی درست می‌‌کند و بعد که دست به کارهای دیوانه‌‌وار می‌‌زند پلیس با شُک او را متوقف می‌‌کند. 72 زن شاهد این آزمایش بودند.

وقتی از این زنان در مورد رفتار آن زن پرسیده شد، اکثرشان او را بی‌‌ارزش قلمداد کردند. به نظر آنها هم شخصیت و هم کارهای زن شایسته سرزنش بوده و او «سزاوار» این مجازات بود. همینطور در آزمایش دیگری از در یک کلاس از دو مرد خواسته شد که یک مساله را حل کنند. بعد از آن به یکی از آن دو، به شکل رندوم جایزه‌‌ای داده شد. به همه حاضرین در کلاس هم گفته شد که برنده به شکل تصادفی انتخاب شده است. بعدتر وقتی از همان حضار خواسته که شد نظرشان را در مورد دو مرد بیان کنند، به نظر اکثرشان آن کسی که جایزه را برده بود زرنگ‌‌تر، فعال‌‌تر، با استعدادتر و در حل مساله بهتر بود. خیلی از ماها فکر می‌‌کنیم که همه فقرا آدم‌‌های تنبلی هستند که خودشان را به این وضع در می‌‌آورند تا خیرات بگیرند.

قضیه ساده است؛ ما می‌‌خواهیم دنیا عادلانه باشد پس وانمود می‌کنیم که هست. برای‌‌مان قابل تصور نیست که بسیاری از اتفاقات خارج از اراده و خواست ماست و در زندگی امکان رخداد هر پیشامدی وجود دارد. به یاد بیاوریم: زنانی که مورد آزار قرار می‌‌گیرند، کودکانی که مبتلا به بیماری‌‌های لاعلاج می‌‌شوند، زلزله و نابودی ناگهانی زندگی بسیاری و ... . اما همه این‌‌ها نباید دلیلی باشد که دست از تلاش و کار کردن برداریم. باید بپذیریم زندگی عادلانه نیست اما در عین‌‌حال می‌توان از آن لذت برد. شاید در نهایت نشود بر زندگی پیروز شد و شاید نشود به عدالت برسید اما اگر بیشتر و سخت‌‌تر بجنگیم، حداقل به این راحتی تسلیم زندگی نشده‌‌ایم.
 
مرجع : روزنامه بهار